پراکنده هایی برای ثبت در تاریخ
می خواهم برای امتدادی که حدودا 6 شماره برایش 15 تا 16 مطلب می بستیم ، یک مطلب بنویسم تا از قافله ی ارداتمندان به شهدا جا نمانم... مانده ام . یک لنگه پا چه بنویسم؟
می خواهم برای امتدادی که حدودا 6 شماره برایش 15 تا 16 مطلب می بستیم ، یک مطلب بنویسم تا از قافله ی ارداتمندان به شهدا جا نمانم... مانده ام . یک لنگه پا چه بنویسم؟
بعد از دوگانه کش دار و تراژدیک خانه سینما و سازمان سینمایی ، حالا گویی نوبت به یک دو گانه دیگر در عرصه ی فرهنگ و هنر کشور است تا خدایی نخواسته بازار چالش از این فضا رخت بر نبندد و همیشه موضوعی برای کشمکش موجود باشد.
در فرهنگ اسلامی ،تشبیه یکی از صنایع بیانی است که سعی می کند هر چیزی را به جامعه به آن صورتی که هست بفهماند و اذهان افراد را نسبت به موضوعات مهمی از معارف الهی نزدیک گرداند.
مسئله گذار روز و روزگار ، برای همه ی دنیا مسئله ای واقعی است و به همین دلیل هم کلکسیونرها، موزه دارها و افرادی که به نگهداری یادگاری های قدیمی علاقه دارند. به خوبی می دانند که فردا ، چه چیزی از امروز دارای اهمیت است و از همین امروز به فکر چیدمان موزه های فردا هستند.
یادگاری هایی که زود نایاب می شوند
شاید تا ده سال پیش، جمع آوری چند اسکناس بنفش ده تومانی و یا پیدا کردن دو ریالی و یک ریالی برای تلفن، کار بسیار ساده ای بود اما امروز نوجوانان ده ساله با حیرت با اسکناس های بنفش و سرمه ای ده و بیست و تومانی نگاه می کنند و وقتی سکه های درشت دو تومانی دهه شصت را می بینند ذوق می کنند که واقعا آیا یک روزی با این سکه می شد یک مداد خرید؟
در کشورهای جهان ، کم و بیش افرادی هستند که این موضوع را می دانند و هوشمندانه ، سرمایه گذاری خاصی برای جمع کردن چیزهایی که روزگاری یک یادگاری نوستالژیک می شود، انجام می دهند.آن ها مقدار زیادی از اسکناس های هر دوره، وسایلی که دانش آموزان بر آن مشق می نویسند.برخی اسباب بازی های اختصاصی و... خریداری و انبار می کنند و در موقع لازم به قیمت های گزاف می فروشند.
اما در میان یادگاری ها ، چیزهایی هم هستند که متعلقبه یک زمان خاص هستند و این اتفاقات الزاما همیشه تکرار نمی شوند. یا در زمان اتفاق آن هم کسی به فکر آن نیست که از آن یادگاری جمع کرده و برای زمان ارائه گنجینه نماید.
این یادگاری ها عمدتا متعلق به رویدادهای اجتماعی است و در زمان اتفاق اقتادن رویداد ، اصولا کسی در پی یادگاری جمع کردن نیست و یا این که مجال این کار وجود ندارد.
به طور نمونه گرچه زلزله بم یک فاجعه ی پر از تجربه برای ملت ما محسوب می شود و در روزگاری ممکن است همه ی ما بخواهیم از نزدیک با ابعاد آن آشنا تر باشیم ، اما در زمان اتفاق افتادن کسی در پی جمع یادگاری های آن برای موزه ای که بعدا بخواهد با همین نام شکل بگیرد نبوده است .
مقوله ی جنگ نیز از همین موارد است. در کشورما شاید تا 15 سال پیش ، کم و بیش می شد از نگاه کردن به در و دیوار بسیاری از شهرها متوجهدرگیر بودن ملت و اجتماع با مقوله جنگ شد اما امروز کمتر شهری است که بتوان از در و دیوار آن نشانه ای از جنگ تحمیلی یافت.
به طور مثال یکی از آثار واضح مظلومیت ایران در جنگ تحمیلی ، موشکباران شهرها بود که در جاهای مختلف به خرابی اماکن و شهادت بسیاری از هموطنان ما منجر شد ، اما امروز هیچ اثری از اکثر اماکن مور د تهاجم نیست.در تهران حداکثر یادمان موشکباران یک پایه ی یادبود است که در جاهایی مثل پارک شهر برای یادآوری اصابت موشک نصب شده و در برخی از اماکن مهمتر مثل بیمارستان کودکان بهرامی که در آن به خاطر اصابت موشک چند کودک و نوزاد به شهادت رسیده اند هم مسئله ، فراتر چند قاب رنگ و رو رفته ی یادگاری نیست.
موزه یا موزه های شهدا
ظاهرا در کشور ما بنیاد شهید و امور ایثارگران ، نه از زمان کنونی بلکه از همان ابتدای دوران جنگ تحمیلی مسئولیت تشکیل موزه شهدا و بر عهده داشته و آثار شهدا، به نحوی توسط این نهاد شناسایی می شده و در جای لازم نگهداری نیز گردیده است به صورتی که سابقه ی اولین موزه شهدا در تهران ، به سال 1359 یعنی اولین سال شروع جنگ تحمیلی بر می گردد. اما واقعیت این است که وجود چیزی با عنوان موزه شهدای جمهوری اسلامی ، مسئولیت پذیری مناسبی در مقابل عظمت جنگ تحمیلی نبوده و نیست و دلیل آن هم دقیقا این است که مجموعه های موزه ای شاهد،اولا گنجایش مناسب برای ارائه آثار شهدا را ندارد و به بیان مدیر امور موزه های بنیاد شهید در موزه ی مرکزی شهدا ( واقع در تقاطع خیابان آیت الله طالقانی و فرصت) به ازای هر هزار شهید یک ویترین هم وجود ندارد و در همین نمایشگاه حداقل هفده هزار اثر از شهدا و هنرمندان جمع آوری و فهرست نویسی شده که که هیچگاه مجال نمایش پیدا نمی کند .ثانیا از مجموع موزه های 17 گانه شهدا در استان ها ،تنها همین موزه ،موزه مرکزی امکانات استاندارد نگهداری، مرمت و پژوهش را داراست و در درجه سوم ،از همه مهتر بر اساس تعریفی که بنیاد شهید از رسالت موزه های شهدا کرده است ، گنجینه آثار شهدا مسئول ارائه ی آثار شهدای انقلاب و جنگ هستند و نه الزاما مسئول حفظ اسناد، یادگاریها و مسائل مختلفی که از دفاع مقدس باقی مانده است.
شاید همین نقائص سه گانه و از همه مهمتر این مشکل آخری باعث شده باشد که نهادهای دیگری هم در این زمینه احساس مسئولیت و دین نموده باشند و بخواهند با بیان و روایت خود به این موضوع بپردازند و این مسئله ای است که در عین حسن ، دارای معایبی هم هست.
به عنوان مثال، گرچه در مرکز استاندارد و بین المللی موزه شهدا، روزانه ده ها بازدید کننده داخلی و خارجی ، از چریک عارف و دانشمند عظیمی مانند دکتر چمران تنها یک فتوکپی مدرک تحصیلی و یک عینک ملاحظه می کنند ، اما امروز شهرداری تهران اکثر آثار شهید را در خانه پدری ایشان در یکی از پرحاشیه ترین محیط های تجاری کشور، یعنی محله سرپولک بازار تهران جمع آوری کرده و افراد برای بازدید از آن ( اگر با خبر شده باشند) باید مسیر دشوار و پر تردد بازار را طی کنند و خود را از میان بازار فروشندگان مواد شیمیایی و بوهای بسیار آزاردهنده ی آن و از کنار مسجد بهبهانی ها به خانه موزه شهید چمران برسانند.
یا به عنوان مثال دیگر ، گرچه از متفکر کبیری مانند شهید مطهری به جز یک دست لباس در موزه شهدا نیست و شاید واقعا میراث این شهید به این نحو نشان دادن کاری ناقص محسوب شود، باز شهرداری همت کرده و خانه موزه ای برای این کار تاسیس کرده که در عین مفید بودن ، کار را به شدت متشتت می کند.
متولیان پراکنده برای یک حقیقت واحد
امروزه ، گرچه سازمان میراث فرهنگی از موضوع جمع آوری و سرپرستی موزه های جنگ خودش را کنار کشیده و سطح همکاری اش را در حد مشاوره های فنی در این زمینه پائین آورده اما شهرداری ها به اختصاص خانه موزه،و باغ موزه ها و پارک های دفاع مقدسی، بنیاد شهید با راه اندازی موزه های شهدا و بسیج و سپاه با راه اندازی نمایشگاه های مقطعی هر کدام به نحوی نشان داده اند، که می خواهند در این زمینه فعالیت مطلوبی داشته باشند اما واقعیت این است که در این پراکندگی بی شک بسیاری از آثار و حقایق مغقول واقع خواهند شد و میراث فرهنگی جنگ تحمیلی محکوم به نابودی تدریجی است.
در اطراف ما کم نیستند ، پدران و مادران شهدا که یکی یکی از بین ما می روند و با رفتن آن ها یادگاری های شهدا مانند سایر وسایل از بین رفتنی از شهدا، از بین می روند .حال آن که ارزش این وسایل، دست نوشته ها و لباس بی شک کمتر از وسایل و آثار به جا مانده از سرداران جنگ نیست و یکایک شهدا برای ما و ملت ایران همان علی اکبرهایی بودند که عاشورای ایران را به سرخی خونشان رنگین نموده اند.
امروز، بیش از هر زمانی باید به فکر قرارگاه فرهنگی برای کشور بود و یکی از کارهای این قرارگاه هم اندیشیدن درباره ی آثاری دفاع مقدس است که برایش یک بنیاد کافی نیست.
این قدر در روزگار ما سخن گفتن درباره ی دفاع مقدس و فداکاری های مظلومانه ملت ایران ، دشوار و غریب شده که کمترین تعرضی به کارهای انجام شده ، خود به خود می شود ، غریب کشی ...
شاید به همین دلیل باشد ، که سال هاست تا محصول فرهنگی فاخری در زمینه دفاع مقدس ، تولید می شود ، بیش از آن که مورد نقد قرار گیرد ، درباره ی آن تجلیل زبانی و احترام عملی می کنیم.چه این که می دانیم اگر همین چند نفر باقی مانده هم نباشند که چراغ هنر دفاع مقدس را با آبروی شان، با پول نداشته ی شان، با حمایت هایی که انجام نمی شود و یا حداقل سمت و سو دارد ، روشن نگه ندارند ، معلوم نیست به زودی از این تنها ژانر عارفانه زنده ی هنر جهان چیزی باقی بماند یا خیر؟
شاید به همین دلیل، هم درست یا غلط ، وقتی کار فاخری برای دفاع مقدس تولید می شود، از فیلم و کتاب و موسیقی ، فقط کار علاقمندان به این موضوع تبلیغ است و تبلیغ ... آخر سر هم این قدر تبلیغ می شود که خودمان هم یامان می رود که ممکن است این کار مشکلاتی هم داشته باشد و ادامه روند ممکن است در سال های بعد به چیزی مخالف راه دفاع مقدس برود.
در سال های متاخر شاید همین تغافل اجباری باعث شده که ایراد کلی هنر دفاع مقدسی ما ،کمتر دیده شود و یا این که از فرط عمومیت اساسا دیده نشود.
فیلم روزهای زندگی ، همان فیلم خوش ساختی که این روزها تحسین خیلی ها را برانگیخته نمونه ای از همین مکتب و پارادایم هنری است که علی رغم روایت، ساختار و محتوای شگفت انگیز، ماهرانه و قابل تمجیدی که آقای شیخ طادی را مستحق همه ی دست مریزادها می کند نیز ، نمونه ی دیگری از راه رفتن روی ریل ناکجا آباد روایت روشنفکرانه از مسئله جنگ است که در آن آدم ها باید مسیح وار یک به یک کشته شوند تا حتی الامکان و حتی الحیات و الممات دست به کارد و دست به اسلحه نشوند.
گرچه ممکن است تصور شود،روایت شیخ طادی در روزهای زندگی ، روایت پیمان و قسم نامه بقراط در دل جبهه های نبرد باشد و بخواهد بگوید یک پزشک در هر شرایطی حق نبرد ندارد ،اما به هر صورت قرار دادن روزهای زندگی کنار بسیاری از رمان های متاخر سوره ی مهر ، آلبوم موسیقی دلصدا که در آن در پوسته ی تجلیل از دفاع مقدس ، آثار ضدجنگ که به نحوی نقد کننده جنگ و اهانت به جنگ اجرا می شود ( مثل این بیت: نگاه جنگجوی تو همیشه اشتباه کرده – کسی از جنگ و خونریزی برنده بر نمی گرده ) اداعی کننده وجود پازلی است که در آن گویی می خواهد، جنگ تحمیلی را به نحوی عارفانه به زبان روشنفکری ببیند و هیچ در پی آن نیست که سلحشوری و حماسه سازی را در دل آثار هنری به مخاطب القا نماید.
بی تردید ،هنرمندان ما نوعا انسان های با مطالعه و باسوادی هستند و این در عین ارزشمند بودن ، این خطر و آسیب را به همراه داشته که در کنار روش های انتقال بهتر ، اذهان هنری ایشان دچار برداشت قالبی و پاردایمیزه از مسائل شده باشد و این چیزی است که در بررسی کارهای هنری که به ویژه با موضوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی باید مورد توجه قرار گیرد تا به تدریج شاید تحریف و خارج شدن قصه جنگ، منحرف شدن اثر فرهنگی آن و از بین رفتن رسالت هنر آن برای انتقال ارزش های آن در طول زمان نباشیم.
از سال 1344 که فیلم گنج قارون سیامک یاسمی ،به قول آن روزها 600 هزار تومان فروخت و قصه ی جوانمردی و قناعت علی بی غم در دهان مردم چرخید . کارگردان های تازه وارد و بازاری فیلم های آبگوشتی و فارسی ،فیلم های بسیاری با تقلید از ایده و حتا با بهره برداری از کلمات کلیدی "گنج قارون" تولید کردند و بر این اساس گنج قارون تبدیل شد به یک نهضت "آبگوشتی" در هنر و اجتماع ایرانی.
روایت به حاشیه رفتن معنویت و قرآن از برنامه های شبکه های اصلی سیمای جمهوری اسلامی و خلاصه شدن مباحث دینی در میانه ی شبکه قرآن و معارف( که این روزها واتیکان شبکه های دیگر شده) رمضان به رمضان رنگ تازه می گیرد.
همانطوری که به نظر می رسد ،نادر طالب زاده که این روزها مرد صاحب راز رسانه ملی است و پرچم روشنفکری متعهد را در تلویزیون به دوش می کشد و قبلا با مجموعه معظم "بشارت منجی"فراتر از مرزها هم معرفی شده و به عبارتی یکی از هنرمندان بین المللی ما به شمار می رود،شخصیت جذاب و البته بسیار آرام و با وقاری است.معروف است که انسان ها را در سفر می توان بهتر شناخت، بنابر این همسفری با طالب زاده شما را نسبت به تصوری که از او دارید مطمئن تر می کند ،وقوف به این که طالب زاده روشنفکری عالم و دردمند و با دغدغه های بسیار است.
با فرا رسیدن هفته دفاع مقدس بسیاری از سازمان ها و ارگان های رسمی کشور در صدد گرامی داشت این ایام با ارائه برنامه های متعدد و متنوع هستند.این مجموعه برنامه ها سعی می کند در حد بضاعت خود یاد و خاطره ی شهدای هشت سال پایداری را در ذهن جامعه احیا نماید اما در این بین چند سالی است که گروهی برای نشان دادن چهره ای غیر دولتی و غیر رسمی به این موضوع توجه به ابعادی غیر واقعی یا اغراق شده از جنگ را مورد اهتمام قرار دادند و از این رهگذار در صدد تولید آثار و ارائه ی تصویری خاکستری در مورد دفلاع مقدس هستند.
یادم می آید زمانی که به مدرسه می رفتم یکی از مهمترین موضوع های انشا در ماه مهر در زنگ به یادماندنی انشا این بود که تابستان را چگونه گذرانده اید؟
در هفته ی بعدی ماه مبارک رمضان رسانه های گروهی از درگذشت غم انگیز محمد مهدی 12 ساله ، کودک بیش فعالی خبر دادند که به مناسبت تقلید از هنرپیشه های سریال 5 کیلومتر تا بهشت به نحو تاثر برانگیزی خودکشی کرده بود.
این که موضوع ولایت فقیه یا به عبارتی مدخل و محمل فقهی حکومت اسلامی در کتاب های فقهی در قسمت مکاسب یا به عبارتی مسائل اقتصادی است. دارای پیامی بسیار روشن و حساس است.
با شروع فصل مدرسه و آغاز سال تحصیلی فضایی تازه عرصه جامعه را فرا می گیرد. از افزایش 30 درصدی ترافیک گرفته تا تغییر ساعات رفت و آمد و نوع خورد خوراک و سایر کارها.