سرسره بازی عرب ها به سمت جاهلیت نژادی
عمر فاروق ، عنوان سریالی است که حالا معلوم شده که نه تنهامحرک آن خشم وهابیت از هنر شیعی است ؛بلکه حضور برخی از دست اندرکاران ایرانی فیلم مختارنامه و ارتباطات هنری افرادی از داخل با سازندگان آن که حتی شائبه دزدی بودن فیلمنامه اش را به وجود آورده نشان می دهد ، موتور محرکه اش هم بدون قطعات این سوی مرزها روشن نشده است و برخی از افراد ظاهرا فرهیخته ما هم به بهای پول می توانند هویت ، ملیت و مذهبشان را بفروشند.با این حال کل این پروژه را باید جزئی از یک طرح بزرگتر دانست که بیش از ایرانی بودن، اساس تشیع را نشانه رفته است.
با این دیدگاه سریال عمر ، خودش یک قسمت از سریال تاریخی دروغ است که از آغاز بر علیه مذهب تشیع مطرح بوده و بر خلاف آن چیزی که نشان داده می شود خاستگاهش تخطئه معارف اهل بیت است تا ضدیت عربی عجمی ...!
هم آوایی دروغ و یک حس بی ربط نژادی
سریال عمر یک حلقه از همان زنجیری است که امروزه مردم بحرین را به جای انتساب به عدالت خواهی به ایران و نبرد و مذهبی متهم می کند.
همان حلقه ای که از دیر باز محبت ایرانیان به اهل بیت را نه زاییده امر واقعی به نام تشیع ، بلکه به شخصیت موهومی به نام عبدالله ابن سبا یهودی نسبت می داد.همان حلقه ای که تشیع ایرانیان را به ضدیت آن ها به خلفایی که ایران را فتح کردند ، ربط می داد و همان حلقه ای که گروهی نادان از ما را به همان رفتار منفعلانه متقابل ، بر اساس عرب ستیزی و پارس گرایی می کشاند که نشان دهد تبلیغات دروغین این حلقه ها بر علیه تشیع ( ونه صرفا ایران ) درست است . زیرا تحلیل درست تر این است که مشکل وهابیت ایران نیست ، بلکه تشیع است.
یعنی به عبارتی ، موجودیت شیعه به عنوان یک مذهب حقه ، در برنامه وهابیت باید به یک فرقه و یک سنت قومی تنزل داده شود تا حقانیت آن تحت تاثیر عوامل قومی و فرقه ای و تعصب قابل بررسی نباشد.به همین دلیل هم سریال ها و برنامه هایی چون عمر فاروق باید به تحریف تاریخ بپردازد و هم از سویی گروهی نادان به عنوان طرفداری از «نژاد پاک آریا» به دعوای قومی وا داشته شوند.
حقایق تاریخی که دیده نمی شود
نبرد اسلام با حکومت با ایران ( و نه با مردم ایران) یک نبرد دفاعی بود و نه عمر و نه ابابکر ، بلکه در زمان پیامبر اسلام شروع شد.این مطلبی است که نه اهل سنت و نه نژاد پرستان متعصب کشور ما که همواره بر طبل تعصبات قومی و مذهبی می کوبند بدان توجه ندارند. و حتی آن را به نفع خلفا و یا ساسانیان پوشیده می دارند.
تاریخ نشان می دهد که شبه جزیره عربستان در زمان پیامبر اسلام فاقد حکومت مرکزی بود و به دلیل نزدیکی دیار یمن در جنوب شبه جزیره و وجود فرماندار ایرانی در آن ، این که حجاز نیز در آن زمان از اراضی تحت نفوذ امپراطوری ساسانی به شمار برود ، امری دور از ذهن نیست.
یعنی به تعبیر درست ، در قیام اسلامی پیامبر اعظم(ص) ما شاهد نبرد یک قوم خارجی به سوی یک ملت یا حکومت ایرانی نیستیم . بلکه در داخل یک امپراطوری شاهد خروج و ظهور یک دین بر علیه ستم دینی و سیاسی آن هستیم.
نشانه ی بسیار بارزی که بر این مدعا وجود دارد هم دستوری است که خسرو پرویز به حاکم یمن نوشته است و او را فورا به دستگیری پیامبر و ارسال ایشان به پایتخت ساسانیان وا داشته است.که البته این دستور به دلیل قتل او توسط فرزندش هیچگاه صورت اجرایی به خودش نمی گیرد ، اما آغازی بر نبرد بین حکومت نوپای اسلامی و امپراطوری ساسانی است که می خواهد این دین نوپا را که در دل یا در نزدیکی امپراطوری اش ظهور کرده را خاموش نماید می گردد.
بنابر این بر خلاف جنجال سازی مکتب خلفا ، اولا شروع کننده جنگ بین اسلام و ساسانیان، امپراطوری مغرور و ستمگر ساسانی است و نه اعراب مسلمان و از سوی دیگر طرف اساسی نبرد با حکومت ساسانی خود نبی خاتم است و نه خلیفه دوم.پس اساس این استدلال که تولد تشیع حاصل دشمنی ایرانیان با فاتح ایران بوده امری اساسا جعلی است چرا که از سویی ریشه درگیری اسلام و ساسانیان خود پیامبر اعظم است و نه خلفا و از سوی دیگر برخورد اسلام با ساسانیان دفاع در مقابل تجاوز و زیاده خواهی بوده و نه تهاجم یک دولت خارجی به سرزمین مادری ما!!! و این دو دروغ بزرگ مهمترین اساس دیگر افسانه سرایی های خلاف واقعی است که گروهی برای بزرگ کردن خلفا و کوبیدن حقانیت اهل بیت پیامبر اعظم (ص) و گروهی دیگر برای سرپوش نهادن بر دلایل واقعی سقوط هیمنه طاغوتی ضد اهورایی حکومت ساسانیان برای خود بافته اند .
چه این که در ایران هم تشیع تا حدود 8 قرن بعد از ظهور اسلام، امری محدود به چند شهر و ناحیه محدود بود و تشیع تا زمان حکومت صفوی امری فراگیر نبود که از دشمنی خلیفه دوم باشد یا چیز دیگر و ایرانیان گرچه محب اهل بیت بودند اما جغرافیای ایران بزرگ ، از ماورا النهر تا بین النحرین تا قرن ها عموما از عامه یعنی اهل سنت محسوب می شود و افسانه های مربوط به جنگ ایرانی – عرب در قالب تشیع بیشتر زاییده خیالات انگلیس آفریده ی دوران استعمار است .همان دورانی که حکومت های ملی شکل می گیرد و در کنار تقویت تعصبات کور نژادی در کشورهایی مانند ایران ، بر روی جنگ های مذهبی به نفع استعمار بریتانیا و سایر دول استعماری قرن دهم و یازدهم هجری و به وجود آمدن فرقه های افراطی مانند وهابیت و بهائیت سرمایه گذاری جدی صورت می پذیرد.
سریال عمر و باز تولید جاهلیت مدرن
دنیای مدرن،بر خلاف دوران تمدن اسلام، که راه پیمودن از تکثر به یگانگی بود ، دورانی است که انسان به بدویت منیت و تکثر خود و به سمت غارهایی که هزاران سال پیش از آن بیرون آمده عقب نشینی می کند.
اگر در دوران بدویت جان ارزان است ، زیر لوای مدرن ترین قوانین با اسلحه های آتشین به جای تن به تن این بار ، کرور کرور آدم می کشد.به جای زنده به گور کردن دختران ، به نحوی کاملا دلخواه سقط جنین می کند، به جای بت پرستی با یوگا روی بت های درون و برون متمرکز می شود و نام آن را عرفان می گذارد . به جای شرک ، رسما همه نقش های خدا را از او گرفته و به چیزهای دیگر می دهد و خدایش را سر طاقچه به کار نظارت بر ازدواج و مرگ و طلاق می گمارد و باز بعد از قرن ها که بشریت ارزش های خودش را به امت بودن ، یعنی به عقاید و تفکراتش یافته است ، او را مجددا در حصار نژاد و ملیت و آب و نان گرفتار و دسته بندی می کند تا من بشوم فارس او بشود اینکا و آن بشود سیاه زنگباری ...تا منافع ملی من بشود گرفتن حق این و منافع ملی او هم بشود کوبیدن من ... و از بین بردن منافع من.
تا این مشخصات دنیای مدرن شده جدید و دنیای ساخته ی تمدن غربی را نشناسیم نمی توانیم متوجه شویم که چرا میلیاردها ریال سعودی و درهم اماراتی و دلار آمریکایی باید خرج این شود که با سرهم کردن دروغ به جای راست و افسانه به جای واقعیت نشان دهند که عرب ( ونه اسلام) در دوره ای یک ملت ( ونه یک حکومت فاسد مردم ستیز ) را شکست داده است.
باید مبانی مدرنیته را فهمید تا متوجه شد که چرا عرب مسلمان تمدن اسلامی امروز در حال سر خوردن روی سرسره ی استعمار و اسرائیل به سمت جاهلیت اولیه نژادی خودش لیز می خورد ؟