کد زیبای مرحوم کوثری
اگر مردم فراموش كردند كه عدهاي در روي پل بين خرمشهر و آبادان، در هورهاي سوزان و مرطوب شلمچه، در ميان موجهاي مهارنشدني اروندرود سوختند، تكه تكه شدند تا ايران بماند، ناموس و عفت بماند، استقلال و شخصيت بماند، آزادي و آزادگي نميرد و امام تنها نماند، چه؟
اگر وقتي بچههاي جنگ گوشهگير و زخمي برگشتند، همه چيز به نفع روزمرگي مصادره شد... اصلا سادهتر و بدون توطئهانگاري، چه؟
اگر نسل پس از جنگ نخواست با شخصيت و مستقل، نخواست عزيز و با هويت، نخواست آزاد و آزاده بماند، چه اتفاقي ميافتد؟
واقعيت اين است از همان سالهاي مياني جنگ كه حجم سرمايههاي صرف شده در آن بالا رفته بود، اين پرسشها يك به يك به ذهن بچههاي جنگ خطور ميكرد.
از همان زمان كه عدهاي در جبههها جان و خون ميدادند، پا وچشم و دست و نخاع ميدادند و در مقابل عدهاي كنج امنيت گزيده و با احتكار ارزاق مردم براي روزگار پس از جنگ اندوخته و شخصيت دست و پا ميكردند، ديگر اجازه ندادند روزنامههاي پشت جبهه به ميان رزمندگان بيايد و بيش از اين دل مدافعان تنهاي حضرت روحالله بشكند.