سید_محمد_سادات_اخوی


امروز افتخار کردم که برای عرض #تبریک خدمت #نویسنده ، #شاعر ، #محقق ،#مجری و #انسان اهل دل استاد #سادات_اخوی رسیدم.
تولد این #هنرمند آزاده امسال مصادف شده بود با #میلاد_حضرت_امام_رضا علیه السلام .
شاید اگر امروز هم مثل چند سال قبل سید ما آنتن رورانه #تلویزیون داشت یا مثل چند صباح گذشته سمت عالی رسمی داشت ، امروز جمعی که برای تبریک به سراغ ش آمده بودند,خیلی بیشتر بود.
هر چه باشد مع الاسف #الناس_عبید_الدنیا .... مردمان نوعا بندگان دنیایند .... بنده های قدرت و شهرت و البته ثروت.
با این حال باعث خوشبختی است که سال ها دور ماندن سید از مساند شهرت و قدرت اداری نه او را منزوی کرده و نه ما را بی معرفت.
سید علی رغم همه کسالت ها و دلشکستگی هایی که البته متاسفانه این روزها کم نیستند ، هم چنان خوب می نویسد و خوب می اندیشد و نه امروز بلکه هر روز متولد می شود.
روزگار هر چند بی وفا بر او خوش باد که مایه فخر سرزمین ما در جامعه ای #نخبه_کش است

باز این چه شورش است به گودال قتلگاه...

در دوم محرم 1435 به لطف خدا به پایان رسید:

دلتنگ کربلاست دلم، کربلای تو

(ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو)

ای کشته ی فتاده به هامون ، حسین من!

(بوی بهشت می وزد از کربلای تو)

در این غبار تیزه از این آتش درون

آید به آسمان خیالم هوای تو

عطری که سیب سرخ تو بوید به صبحگاه

وقت نماز در حرم باصفای تو

غوغای محشر است به هنگام هر طلوع

موسیقی نماز تو و ربنای تو

بعد از هزار سال و شب و روز تازه است

داغی که سوخت قلب تو و خیمه های تو

آهنگ آفتاب به مغرب ز شرم توست

کان مهر و ماه شد به سر نیزه های تو

این حنجر بریده ، گلوی خداست تا

یکتا شده پیام خدا با ندای تو

باز این چه شورش است به گودال قتلگاه

طوفان اشک و خون شده از دست و پای تو

نارنج روی توست به دست زنان مصر؟

بی پیرهن  شده تن یوسف نمای تو

سیصد و پنجم

نامه ای سرگشاده به استاد پیرنیاکان؛انقلاب ، موسیقی ایران را از کاباره ها نجات داد / میتینگ جای مناسبی برای بحث فقهی نیست

ادامه نوشته

سیصد و دوم

با نوای کاروان، پرچم صلح را بالا بگیر!


ادامه نوشته

سیصد و یکم

اسکار به عشق نجنگیدن

ادامه نوشته

دویست و هشتاد و هشتم

 تنها یادگاری از امیر خان

ادامه نوشته

دویست و هشتاد و هفتم

 زنده باد امیرخان!

حاشیه نوشته هایم در یکی از غمگین ترین مراسم بدرقه

برای امیر حسین فردی(ره)

ادامه نوشته

سلام 2

سلامی به زیبایی روی تو

به خوشبویی عطر گیسوی تو

سلامی به گرمای آغوش دوست

به خط چلیپای ابروی تو

سلامی به ژرفای نام سلام

که هر صبح می روید از سوی تو

سلام خداوند همراه توست

سلام خدا برکت کوی تو

دویست و هشتاد و یکم

انقلاب ارزشی بسیج در سالن های تئاتر

ادامه نوشته

دویست و هشتادم

مصاحبه محمد صادق دهنادی با کورورش علیانی

ادامه نوشته

دویست و هفتاد و  پنجم

این بی خود و بی جهت نیست

ادامه نوشته

تقدیم به دوست عزیزم

مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن
نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن

زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست
بال های خسته ات را رو به فردا باز کن

دویست شصت و پنجم

 خون خواهی صادق هدایت و تناقضات روشنفکری

ادامه نوشته

تکرار/ منظومه ی عشق

این شعر را دو سه سال قبل سرودم

منظومه عشق بر بلا می گردد

آن لحظه که گاه شهدا می گردد

صد چشمه فرات اشک این گونه خروش

گرد حرم ماه وفا می گردد

باید به طواف کعبه در هروله مرد

چون کعبه به دور کربلا می گردد

لب تشنه ی باران محبت بودن

رازیست که کشف ماجرا می گردد

این کشته حسین است که با باور خون

خورشید فراز نیزه ها می گردد

از گفتن" لااله الا الله " است

این خاک اگر کوی خدا می گردد

ماهی که پر از یاد حسین ابن علی است

هم سفره ی دل شاه و گدا می گردد

شش گوشه ضریحی است شفا خانه ی ما

درد و غم و رنج ما دوا می گردد

تا عرش خدا ز کربلا راهی نیست

گو سالک حق جوی کجا می گردد؟

در خیمه زینب است کز بند درون

با چادر خاکی اش رها می گردد

 

دویست و پنجاه و هفتم

جدیدترین  قطعه شعرهای پیوسته ام

به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم الحرام

ادامه نوشته

دویست و پنجاه و ششم

ماهیت و ظرافت های ترجمه

ادامه نوشته

به نام علی ، حیدر کرار

بعد از هزار سال هنوز آه میکشی . . .

تنها میان اینهمه تن ها ، پدر بزرگ !

میترسم از خودم که شبیه گرازها . . .

سم میزنم به شاخه طوبا ، پدر بزرگ !

حیدر ! بیا و تیغ برقصان ... "پدر" ! تویی

- درد آشنای غصه خوری با پدربزرگ ! ............ شاعر : استاد احمد بابایی .

دویست و پنجاه و چهارم

اختاپوس؛ فقط ایده و امکانات کافی نیست

ادامه نوشته

حجم خاکستری

يک نفر نيست که غم هاي مرا بشناسد
دل ساده ، دل تنهاي مرا بشناسد

حجم خاکستري غربت تنهايي من
يک نفر نيست که دنياي مرا بشناسد

يک نفر نيست که از خاموشي چشمانم
شب يلداي غزل هاي مرا بشناسد

يک نفر نيست که در نيمه شب دلتنگي
غم پنهان مرا بشناسد

دلم آويخته از دار پريشاني هاست...

این شعر را یکی از دوستان عزیز برام فرستاد

همین جا ازش تشکر می کنم

دویست و پنجاه و سوم

آهای کارگردان ، کمی شجاعت داشته باش

ادامه نوشته