وقتی از کنار خیابان می گذری و می بینی کنار عکس وزنه بردار محبوبت،عکس یک آب معدنی زده شده و یا کنار عکس بازیگر مورد علاقه ات یک پاکت چای قرار داده شده است . ممکن است به خاطر علاقه ای که به همین هنرمند یا ورزشکار داشته باشی ، بروی و از همان مارک و برند خرید کنی و بعد هم وقتی آن وسیله را به خانه می آوری با افتخار به کودکانت بگویی : این همان کالایی است که عکس فلانی رویش بود.

اتفاقا همان شرکتی که میلیون ها تومان پولی که از من و تو می گیرد را به آن بازیگر و یا ورزشکار داده هم می داند که قرار است از محبت مردم به آن هنر پیشه استفاده کند. درآمد بیشتری کسب کند. قسمتی از این حق و حقوق محبت را به آن بازیگر بدهد و قسمت دیگرش را برای خودش بردارد.

سریال قهوه تلخ که در حال ساخت بود ، انگار مهران مدیری می خواست بدون واسطه از محبت همیشگی مردم به خودش یکبار هم شده استفاده کند.

یادمان نمی رود ، بسته های قهوه تلخ ، تنها بسته هایی بود که به جای بلغور کردن ماده و تبصره های قانونی ، گرچه برای مخاطبین خارجی اش از اخطار FBI استفاده کرده بود . برای دوست داران داخلی اش فقط یک جمله و امضای مهران مدیری را گذاشته بود که «لطفا کپی نکنید»

و باز یادمان نمی رود که در همان قسمت های اول قهوه تلخ ، مهران مدیری ، جلوی صحنه حاضر شد و با چه شدت و اصراری از مردم خواست که کپی نکنند و باز با چه شوق و شوری از مردم برای کپی نکردنشان تشکر کرد.

اما این بار آخری نبود که مهران مدیری نه به عنوان یک کارگردان ، بلکه به  عنوان یکی از صاحبان پروژه بر صفحه تلویزیون حاضر می شد.

زمانی که قرار بود مجموعا از 6 واحد مسکونی جایزه خریداران با وفای قهوه تلخ خبر دهد.زمانی که قرار بود در قرعه کشی های کذایی ، شماره آن هایی که قرار بود سمند و بعدا پراید بگیرند را از داخل گلدان در بیاورد و یا زمانی که قرار بود شب عیدی به جای عیدی دادن به مردم گروه از مردم عیدی بگیرد و بسته های 2500 تومانی قهوه تلخ را 4500 تومان بفروشند.

همه ی این موضوعات ، بهانه ای بود برای این که یک بازیگر از بخش خصوصی بیاید و صادقانه با مردم حرف بزند ، وعده بدهد و جوری وانمود کند که انگار بیشتر خلف وعده ها و مشکلات ما در این گونه مسائل به خاطر مدیریت سه لتی دولتی نفحات نفت آقای رضا امیرخانی است.

اما وقتی وعده ی هفته ای یکبار قهوه تلخ مدیری و همکارانش محقق نشد ، گویی باید همان موقع باور می کردیم که این گروه ، خیلی توانمند و صادق نیست.

و وقتی که دو ماه وقفه برای تغییر فضای این سریال ، سر از افشای مشکوک قبل از مجوز قسمت های جدید درآورد و به هر صورت دو ماه تبدیل شد به یک سال باید مطمئن می شدیم که این گروه ، گروه مسئولیت پذیری نیست.

حالا هم گاهی بچه ها که منتظر قرعه کشی آخر مجموعه به وعده های آقای کارگردان دل خوش کرده اند.سراغ قسمت های جدید تر را می گیرند  و یا زمانی که خبر می رسد مهران مدیری از این پروژه و آن پروژه دارد بازیگری خودش را محک می زند.یا زمانی که از این نویسنده و آن بازیگر و مستخدم قهوه تلخ خبر می رسد که حالا تهیه کنندگان هم متواری اند و جواب تلفنشان را هم نمی دهند و فلان نویسنده سریال با پر رویی تمام به مردم پرخاش می کند که اصلا چرا سریال ما را با این همه افت و خیز کیفیت، با  این بد قولی و کج تابی زمانی ، با این همه معطلی سه ساله به خاطر قرعه کشی هایش دنبال می کردید؟؟؟ دلمان می سوزد که چقدر رد جامعه ی ما بهای بی توجهی و وقاحت به مردم پائین است و هر کسی می تواند با تمام امکاناتش افکار عمومی را به بازی بگیرد و بعد هم بدون هیچ دغدغه ای برود سراغ زندگی اش.

و باز حالا نه به خاطر این که در این دو سال و اندی این همه هزینه و اعتمادمان به یک سبک مشوش و معلق سوخته است و نه سازمان سینمایی و نه دادستانی برنامه ای برای پیگیری این سوء استفاده از افکار عمومی به بهانه ی قرعه کشی و ... احساس مسئولیت نمی کند ، بلکه به خاطر همان نوجوانانی که هر هفته هزار بار آمدن و نیامدن قهوه تلخ را هنوز هم از سوپر مارکت های محله شان سوال می کنند و جوابی نمی شنوند. به خاطر این که همین بچه ها فکر نکنند وقتی هنر پیشه محبوبشان وعده می دهد و حرف می زند . می تواند وعده اش دروغ از کار دربیاید . کاش مردم برای آقای مدیری همین قدر ارزش را داشتند که به وسیله ی یکی از ده ها رسانه ای که تشنه ی یک مصاحبه از ایشان هستند و حاضرند برای مصاحبه به ایشان پول هم بدهند ، مراتب عذر خواهی و شرمندگی اش را از اتفاقات انجام شده در لوای اسم و رسم و عکس اش ابراز می داشت.

مردم ما به همین قدر شجاعت و صراحت راضی اند ...