دویست و هفتاد و پنجم
عبد الرضا کاهانی که در کارنامه ی سینمایی اش فیلم های پوچ گرایی مانند هیچ ، بیست و هجویه هایی مانند اسب حیوان نجیبی است را ساخته است ، در جدیدترین افاضه سینمایی اش «بیخود و بی جهت» که روی موج مظلوم نمایی و شهرت طلبی ناشی از تحریم حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ، توجه رسانه ای زیادی را به خود جلب کرده است . این بار با عنوان پرچمداری فیلمسازی مستقل دست به بازی جدیدی زده و ضمن به چالش کشیدن دینداری و قشر دیندار با یک سیاه نمایی جهت دار ، گستاخانه برای نمایش فیلمش در سینماهای تحت پوشش سازمان تبلیغات اسلامی ،مدعی شده است و در مصاحبه اش با خبرگزاری دانشجویان ( ایسنا) اعلام کرده که حوزه هنری مرا کشته است.
گرچه روایت داستان فیلم ها در زمان پخش آن مغایر شئونات حرفه ای نقد است اما به دلیل این که بسیاری از فیلم سازان روشنفکرنما ، منتقدین خود را به ندیدن و قضاوت کورکورانه درباره ی آثار خود متهم می کنند ، لازم است چند مشخصه محتوایی این فیلم مورد توجه قرار گیرد.
تصویر سازی از مذهب در فیلم
فیلم بی خود بی جهت آقای کاهانی در تصاویر خود یک متهم بیشتر ندارد و آن هم اعتقادات و باورهای دینی یک خانواده است که شادی عده ای که دارند زندگی شان را می کنند مخدوش می کند.
نماینده ی این طرز تفکر ، مادر شخصیت عروس داستان است که ظاهرا کل نام فیلم ، یعنی بی خود و بی جهت به مناسبت توطئه ی او نامگذاری شده و او تا پایان قصه ، موجبات غصه و استرس فیلم را فراهم می آورد.
مادری که به عنوان یک زن مومنه و مقید و با حجاب ،در چند صحنه وارد می شود و با رفتار مغرورانه و پر کبر و ریا باعث ناراحتی آدم های شاد و شنگولی می شود که فقط دارند زندگی شان را می کنند.
کاهانی حتی در طراحی چهره ی شخصیت عروس که منتسب به خانواده ی مذهبی است و لابد به خاطر باورهای خشک مذهبی اش هم به دردسر خلاف عرف جامعه افتاده و حاضر نشده فرزندش را سقط کند، این طور نشان داده که چقدر به سیاه و کریه نشان دادن چهره ی این نوع ادم ها اصرار دارد و عروس به رغم همه اختلافاتش با مادر مذهبی ظالم و اقتدارگرایش باز رفتاری طبیعی ندارد .بی حد و حصر بد و تصنعی صحبت می کند و دلیلش برای مخالفت با چیزهایی مانند ماهواره تنها ترس از خانواده است و نه ترس از خدا!!!
کاهانی ، همه نمادهای مذهبی را در فیلم یا به تمسخر گرفته و یا با کنایه شلاق می زند.مفاهیمی چون عید غدیر، حاجی بودن، صندوق قرض الحسنه،ریش اجباری نامرتب و زشت داماد در شب دامادی اش، نوع تعذب و خود خوری دختری که از خانواده ی با حجاب آمده و مدام به خاطر حجابش با خودش درگیر است در کنار همه سیاهی هایی که فیلمنامه نویس و کارگردان به روی مادر مومن عروس می پاشد ، را باید به شرح افتخارات فیلم و مجوزی که به آن داده شده است ، افزود.
لاابالی گری در سازمان فیلم
این ظاهرا به عرف تبدیل شده که در سینما به زودی تماس بازیگران نامحرم فیلم به هم مجاز باشد و بازیگران در هر حالت خصوصی مانند مو رنگ کردن ، لباس خانه و... نشان داده شوند.
شاید در عرف آقای کاهانی اینها اصلا مهم نباشد و مهم نیست ولی آیا برای وزارت ارشاد هم این طور است؟زن ها و مردها برای ایجاد تفریح و شرایط کمدی ، به راحتی توی سر و کله ی هم بزنند و یا مردی ، زنی را زیر ماشین بیرون بکشد!
این قدر این مسائل در فیلم کاهانی عادی است و این مسائل زیر بخش های عمده ی انحراف محتوا و جهت آن در زمینه ی کوبیدن مذهب پنهان مانده که شاید در نقدها، کمترین چیزی باشد که مورد اشاره قرار گرفته است.
علاوه بر رفتار نامناسب زن و مرد در جای جای فیلم ، موضوع عفت کلام یکی دیگر از مشکلات عمده ی این فیلم است.
فیلم در کنار عرصه ی فحاشی و حرف ها و کنایه های تو در تو و بعضا جنسی بزرگترها عرصه ی فحاشی و بی ادبی یک بچه است که فارغ از وجه فرهنگی فیلم ، یاد دادن این حرف ها به یک بچه به عنوان بازیگری نیز دارای ضمنان اجتماعی است.
این که چگونه والدین این هنرپیشه کودک اجازه داده اند،فرزندشان در صحنه های این فیلم چنین حرف های بی ادبی را به زبان بیاورد یکی از سوالات جدی است ! این در حالی است که به دلیل عدم طبقه بندی سنی فیلم ، احتمالا فیلم توسط برخی خانواده ها تماشا می شود و بعید نیست که این دیالوگ های سرشار از ادبیات فاخر نویسنده ، توسعه ی فرهنگی نیز پیدا کنند!!!
اصرار در استخراج طنز از پرده دری مسائل خانوادگی
شاخصه فرهنگی جامعه ایرانی که همواره مورد هجوم مهاجمان و خائنان اعتقادی جامعه بوده است، عبارت است از حیای اخلاقی . این حیا نه تنها مرتبط با عدم شیوع فحشا است ، بلکه بر اساس آیات قرآن ، محارم نیز باید در برخی از مسائل در مقابل یکدیگر حریم داشته باشند. با این حال یکی دیگر از شهرت طلبی های پنهان و آشکار نویسنده ی بی خود و بی جهت، مانور دادن بی حد و حصر وی روی یک موضوع زناشویی است که گرچه خلاف عرف تلقی می شود، خلاف شرع نیست.
بی خود و بی جهت ظاهرا یک طنز تلخ اجتماعی است و می خواهد با اشاره به برخی از معضلات اجتماعی دیگران را به آن هشیار کند اما این همه تاکید بی پرده روی بخشی از ارتباط زناشویی جز مشکلات فرهنگی و روانی روایت کننده ی او در جامعه ای که نسبت به این مسائل از روی ادب و حیا سکوت کرده ، واقعا از کجا نشات گرفته است؟ آیا فیلمساز قصد نقد روابط زناشویی در دوران عقد و محرمیت دارد؟ آیا فیلمساز قصد رواج این کار را دارد؟چرا این امر دستمایه شوخی های نابه جا و فشار به شخصیت فیلم است و آیا نشان دادن دردسرهای این نوع مسائل ترویجی برای سقط جنین در چنین مواردی در اجتماع نیست؟
فیلمساز در رویای رنسانس
فیلمساز بر خلاف آن چه در کشور ما معروف و به خصوص در شرق اسلامی متداول است در آخرین قسمت سریال اهانت هایش به تدین و تشرع، با پیوند تمول و دین ، نشان می دهد که بین دارایی ، سنگدلی و دین داری مادر عروس ارتباطی مهمی بر قرار است و به سان اندیشه گران رنسانس که فئودالیسم و کلیسا را به عنوان دو لبه ی یک تیغ معرفی کرده بودند، سعی می کند که نشان دهد دینداری و پولداری ، شخصیت سیاه فیلم یعنی مادر مومن نمای عروس فیلم پیوند خورده است.
بی خود و بی جهت با همین نمایه و در حالی که کبر خاص مادر ، احساسات ، اعصاب ، وقت و تمام روح و روان چند نفر را به بازی گرفته با چند کلمه ی به ظاهر مذهبی دیگر مانند خیرات و اموات و... پایان می پذیرد تا با بسته شدن درب خانه ( کل لوکیشن فیلم) و با رفتن این زن چادری بی رحم گرچه به ظاهر همه چیز بی خود و بی جهت جلوه داده شود اما در باطن با فضایی آرام و خیالی راحت، این گونه بنماید که دنیا بدون این نوع تفکر جای آرام تری است و این بزرگترین تحریف و دروغی است که نشانه های فیلم سعی در القای آن به مخاطب دارند زیرا نا آرامی تنها ارمغان و تحفه ی طرز تفکر همین روشنفکرانی است که این فیلم و این فیلم ها را برای مردم می سازند.