اکران آهوی پیشونی سفید در ژانر کودکان بلافاصله بعد از اکران موفق کلاه قرمزی و بچه ننه این قدر اتفاق جذابی هست که دلمان نیاید با انتقادات صریح از آن  تخطئه اش کنیم اما با این حال ، همین اتفاق خوب هم این قدر ضعیف و به رغم زرق و برقش غیر حرفه ای است که شاید هر کسی که برای دیدن اولین ساخته ی بازیگر همیشه مثبت سینمای ایران یعنی سید جواد هاشمی دلش نیاید این جمله را بگوید که کار هاشمی به رغم همه جسارت و جراتی که هاشمی به عنوان بازیگر بسیاری از فیلم های دفاع مقدسی !! به کار برده است ، کاری در حد ارائه به سینما با این تبلیغات وسیع نیست.

به دلیل این که فیلم هم اینک ایام حساس اکران را طی می کند نمی توان به نقد فیلم به ویژه به طوری که داستان آن لو برود ، پرداخت اما با این حال ، نمی توان اولین ساخته سید جواد هاشمی بازیگر، مجری و معلم را با همه ویژگی های جانبی مناسبش به عنوان یک فیلم مناسب مورد بحث و بررسی قرار داد.

داستان آهوی پیشونی سفید ،گرچه یک مایه تربیتی مناسب برای پدر و مادرها و بچه دارد و هم چنین به لحاظ مخارج شاید یکی از پر هزینه ترین کارهای کودک و نوجوان تاریخ ایران تلقی گردد که گریم ، لوکیشن و از همه مهمتر بازیگران بسیار مناسب و گران قیمتی را در اختیار داشته است اما ترکیب نابجای عناصر و عدم تامل مناسب برای رساندن سناریو به جایی که بتواند یک محیط پر کشش و مناسب را برای بچه ها رقم بزند، این فیلم را تبدیل به یک مجموعه نه چندان دلچسب به ویژه برای بچه ها کرده است و نشان داده که ایده های مناسب ،امکانات مناسب و حتی تیم کاری خوب برای آفریدن یک فیلم جذاب کافی نیست و حتی استفاده از عنصر رقص در جای جای کار و استفاده ی سوال برانگیز دختران نوجوان در حرکات موزون هم نمی تواند فضا را برای جذب کودکانی که پای فیلم نشسته و بعضا به خاطر ضرباهنگ نامناسب فیلم به خمیازه کشیدند می افتند مناسب و جذاب نماید.

نکته ی حائز اهمیت در آهوی پیشونی سفید از مجموعه ی اختاپوس ،این است که وقتی کارگردان می تواند بازیگران بسیار بزرگی مانندگوهر خیراندیش ،محمد رضا شریفی نیا، امین حیایی ، نیلوفر خوش خلق و حتی بازیگر بسیار پر استعدادی چون امین زندگانی که سابقه ی بازی در دو نقش خاطره انگیز حضرت مسلم و سلیمان نبی(ع) او را به عنوان چهره ای جهانی در عرصه ی بازیگری معرفی کرده است را در گرد هم جمع کند و یا این که استعدادهای هنری محبوبی چون ترلان پروانه یا صدای محبوب کودکان یعنی هومن حاجی عبداللهی( پنگول) را در اختیار دارد ، انتظارات بیشتری متوجه این افراد و این تیم می شود و این باعث می شود که انتظار داشته باشیم که کارگردان برای استفاده از ظرفیت این آدم ها برنامه ای داشته باشد ، اما در دل سناریو نویسی هیچ پردازش مناسبی برای بازیگران وجود ندارد و داستان همانطوری که دراساطیر و کتاب پیش می رود ، جلو می رود و گویی فاصله ی بین سناریو و داستان که شخصیت پردازی و تنظیم سرعت حواشی با اصل داستان است به خوبی طی نشده است و می توان از این آدم های بسیار مناسب برای کار کودک هم کار ضعیف یا کم اثر گرفت و از آن ها استفاده نکرد.

تا پایان فیلم، ضمیر جستجوگر نوجوان و کودک با خیلی از سوالات همچنان درگیر است و خیلی از آدم هایی که بعضا برای یکی دو صحنه  به فیلم آمده و از خارج شده اند را نمی شناسد.

این تقطیع داستان و شخصیت ها به طوری به روند باور پذیری داستان ضربه زده که گویی این فیلم را از آن چه باید بوده قیچی کرده اند و با حذف بسیاری از بخش های مفید به نمایش در آورده اند.

به جز مشکل عدم شخصیت پردازی مناسب در کل سناریو مشکل دیگر جدی این فیلم وجود برخی صحنه های نامناسب و برخی از دیالوگ های نامطلوبی است که هیچ تناسبی با وضع روحی کودکان ندارد و معلوم نیست که از کجا آمده و آیا ناظران کیفی فیلم آن را ندیده اند  و یا اگر دیده اند به چه مجوزی آن را روا دانسته اند.

فیلم گرچه زبانی تمثیلی دارد اما اشارات نابجای سیاسی بدی دارد که نه تنها باعث خنده نیست ، بلکه سوال های ناروا و نا مناسبی برای کودکان و نوجوانان ایجاد می کند.

موضوعاتی مانند سهمیه بندی یونجه،تیکه انداختن به دولت، اشاره به قاچاق دختران به کشورهای عربی،نشان دادن صحنه ی خفه شدن فرد در استوانه ی آب ، نمایش دادن نماهایی از آهوهایی که در استوانه در حال جوشیدن هستند( و بسیار برای بچه ها دردناک و زجر آور است). رقص دست جمعی هندی مختلط زن و مرد( همانطوری که در فیلم های بالیوودی وجود دارد)  و نشان دادن حرکات موزون محلی برخی از ملت های همسایه و حتی برخی از استان های خودمان در کنار هم برای شادی کاخ عفریته و تضاد بزرگ این موضوع که چگونه یک دختر مهربان و معصوم می تواند خدا را دوست نداشته باشد و به آن اعتقاد نداشته باشد.

همه و همه ی تجربه های این فیلم به خوبی نمایانگر این مسئله ی مهم و اساسی است که برای ساختن یک فیلم خوب، داشتن ایده و امکانات و فن آوری خوب کافی نیست و مرد مهربان و دلسوز فیلم های جبهه ای ما برای سربلند بیرون آمدن در مسیری که بین بازار و شعار و فن مسیر پر پیچ  و خمی دارد هنوز راه بلندی در پیش دارد.