بازیگرانی که خودمان بزکشان کردیم با دستمال پلیس پاک نمی شوند
رسانه های مجازی و مدیریت اظهار نظرها
در هفته های اخیر یکی از مهمترین اخبار حوزه ی رسانه های الکترونیک و مجازی فیلتر شدن یکی از پر طرفدارترین سایت های خبری تحلیلی وابسته به یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بود که در نهایت تعجب به دستور مقام قضایی به دلیل عدم نظارت کافی به بخش اظهار نظر مخاطبین یا به اصطلاح همان کامنت ها مطالبش ، توقیف شده بود.
فقط از متقین می پذیرد
کتاب فروشی به روش کباب فروشی
خبرنگاری روی پل صراط
سرگردانی حجاب بین کلانتری و فرهنگسرا
بیست و یکم تیرماه به عنوان روز عفاف و حجاب در نظر گرفته شده و از همین رو باز بهانه ای برای بررسی موضوع حجاب ایجاد می شود . بهانه ای که برای بسیاری از نهادهای فرهنگی چیزی جز انتشار چند عکس دختر روسری به سر و برای نهادهای اجتماعی جز انتشار چند بیانیه بی حاصل خرجی ندارد و در این میان تنها نیروی انتظامی است که باید جور همه ی آن هایی که کاری برای حجاب و عفاف نمی کنند را بکشد و آن هایی را که هنجار می شکنند را فقط اندکی بترساند که این ترساندن هم کم کم دارد ارزش و اعتبار خود را از دست می دهد . اما غیر از انتقاد همیشگی مان از آن هایی که کاری نمی کنند و آن هایی که به جای کار کردن عمدتا غر غر و گلایه پیشه کردند. به نظر می رسد موضوع اصلی که در این میان کمتر مورد توجه قرار می گیرد آن است که در مقوله حجاب و عفاف چه باید کرد؟
ممیزی هایی که جدی گرفته نمی شود
چند هفته قبل در یکی از مراکز فرهنگی جلسه ای پیرامون بررسی نقش کارتون و انیمیشن های استراتژیک در تربیت کودکان کشورهای جهان سومی ،برگزار شده بود و در کنار دانشجویان و پژوهشگران ، مادران و پدرانی که از آینده کودکان خود نگران بودند ، سوالات بی شماری را در این زمینه از کارشناسان می پرسیدند.
شخصیت های بن 10، مرد عنکبوتی ، والت دیزنی و محصولاتش ، شخصیت هایی مانند شرک ، هری پاتر و حتی شخصیت های بچه گانه تری مانند باب اسفنجی ،تام و جری و... محتوای سوالات این پدر و مادرها را تشکیل می دادند.
در پایان جلسه یکی از سوالاتی که برای همه حاضرین تامل زا و محل توجه بود آن بود که با این همه نکته ای که مثلا در کارتونی مانند بن تن وجود دارد و به عنوان مثال محلی برای مطرح شدن تناسخ، خشونت و برخی دیگر از مسائل اخلاقی و عقیدتی شیطان پرستان وجود دارد چرا فلان نهاد وابسته به نهادهای عمومی و دولتی اسپانسر ورود و دوبله این کار است و از همه مهمتر چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چنین کاری اجازه ی ورود می دهد؟
جواب کارشناس برنامه ، همانطوری که انتظار می رفت قانع کننده نبود اما واقعیتی بود که نه تنها درباره ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، بلکه گاهی در مورد صدا و سیما نیز موضوعیت دارد و آن این که متاسفانه آئین نامه ممیزی و سانسور بیشتر از هر چیزی مربوط به ظاهر صحنه های برنامه های صوتی و تصویری است و آئین نامه ها درباره ی محتواشناسی برنامه ها کارایی لازم را ندارند.
چند وقت پیش هم حجت الاسلام ناصر نقویان ، خطیب سرشناس در همین زمینه اخطاری به این مضمون داده بود: که من تعجب می کنم ، ممیزی در وزارت ارشاد مربوط به چند بوسه و در کنار هم قرار گرفتن زن و مرد می شود اما ممیزان و بازویراستاران فیلم ها و حتی کسانی که مضامین فیلم های وطنی را پیش از ساخت فیلم تصویب می کنند به این همه مضمون خیانت، بد بینی ، دروغگویی و بسیاری از محتواهای غیر اخلاقی حساسیت ندارند.
واقعیت این است که امروزه ممیزی و بازبینی آثار هنری و رسانه ای از اصول و امور پذیرفته شده برای طبقه بندی آثار در تمام دنیا است و حتا کشورهایی که ادعای آزادی و دموکراسی را در دنیا دارند هم پذیرفته اند که هر اثری قابل ارائه برای همگان نیست . اما با این حال به نظر می رسد عقب افتاده ترین و در عین حال ابتدایی ترین وجه ممکن برای این بازسنجی ، ممیزی صرفا ظواهر آثار باشد . ممیزی که فقط در آن رنگ شیشه ها ، نوع لباس ها و ارتباط فیزیکی آدم ها مهم باشد .
این در حالی است که امروزه در مرموز ترین روش های ممکنه ،بدترین و بنیان کن ترین مسائل و مباحث در قالب ساده ترین و سالم ترین قاب ها مورد اشاعه قرار می گیرد.
سواد رسانه ای ، تحلیل محتوا و از همه مهم تر تسلط مثال زدنی بازبینان به جریان فکری و هنری رایج در جهان ، مهم ترین شرایط صلاحیت افراد باز سنج برای ممیزی است که نمی توان از آن چیزی که این روزها مجوز می گیرد مطمئن بود که گروه های بازسنجی کنونی چه در ارشاد و چه در رسانه ملی به چنین صلاحیت هایی آراسته اند.زیرا امروز کم نیستند فیلم هایی که با محتوای عرفان های نوپدید و برخی از مسائل ضد اخلاقی که به صورت تولیدی و وارداتی در هر دو نهادها مجوز پخش می گیرند.
به نظر می رسد ،این ها از اموری است که احتیاج به تجدید نظر دارد و بی تردید به دوره ای وارد شده ایم که به جای استناد به آئین نامه های غیر منعطف برای سلامت ذهن مخاطبین و با فرض این که دیگر نمی توان برای ورود محصولات سدی نهاد، حداقل برای لیسانس کارهای درست و مجزا کردن آن از آثار نادرست و نامناسب به نوعی اجتهاد رسانه ای نیازمندیم.
نهادهای فرهنگی و تابستانی متفاوت
چند روزی بیشتر تا پایان امتحانات دانش آموزان و
دانشجویان باقی نمانده و بر خلاف قدیم ترها که تابستان برای نونهالان کارگاه عملی
زندگی و کسب و کار تلقی می شد، از برکت بومی شد ن فرهنگ مدرنیسم و تجدد نهادهای
فرهنگی باید برنامه های خودشان را برای مدیریت ، غنی سازی بدون سانتیفیوژ و پر
کردن اوقات فراغت حدود 20 میلیون دانش آموز و دانشجو ارائه نمایند.
اگر به برنامه های هر ساله ی این نهادها نگاهی تطبیقی بیندازیم به نیکی می بینیم
که حداقل در 15 ساله اخیر، تحول اساسی در محتوای این برنامه ها به وجود نیامده و
قالب های مختلف جشن، کلاس، مسابقه و ... با تفاوت های شکلی و هزینه ای حفظ شده
است.
تفریح ، سرگرمی و بازهم تفریح
به جز تعداد کمی از خانواده ها که برای تابستان نونهالان خود، با توجه به تمکن مالی، برنامه ریزی جدی دارند و می توانند برنامه های آموزشی مناسب و عمدتا پر خرجی را برای آن ها فراهم آورند ، بسیاری از خانواده ها – به ویژه آن هایی که چند فرزند دارند – کاری جز دل خوش کردن به به همین برنامه های رایگان عمدتا بی سر و ته نهادهای فرهنگی ندارند و نمی توانند ، از مواهب رایگان این نهادها صرف نظر کنند، هرچند نه تنها این خانواده ها می دانند ، بلکه خود نهادهایی که زیر نظر ارشاد، شهرداری ، تبلیغات اسلامی و حتا نهادهایی مذهبی مانند مساجد و کانون های فرهنگی اداره می شوند،به خوبی واقف به این نکته هستند ، برنامه های ضربتی ، نهضتی، جشنواره ای و طرحی عمدتا موازی ،نهایتا منتج به نتیجه ی مطلوبی جز تدوین چند گزارش و جزوه نیست.
موضوع این قدر تکراری و بعضا بی جذابیت است که گاهی دو نهاد مختلف فرهنگی با دستبرد به مخاطبین همدیگر یا تحت عنوان مشارکت و همکاری بودجه های خود را برای استفاده یک سری مخاطب ثابت صرف می کنند و از این رهگذار ، اندک هزینه ی تابستانه ی حوزه اوقات فراغت نیز به حداقل مخاطبین مربوطه نمی رسد.
با این حال حدود 80 درصد باقی مانده و کم بهره از این برنامه ها هم عملا چیز زیادی از دست نداده اند و فقط در دوره ی سرگرمی و تفریح نهادها ،نبوده اند. زیرا نمی توان نام دیگری را برای این فعالیت های عمدتا تکراری گذاشت.
به عبارت دیگر ، حتا برنامه های جدی نهادهای فرهنگی هم به دلیل عدم استمرار و توازن و تعادل لازمه به یک سری برنامه تفریحی تبدیل می شود.
به عنوان مثال در نظر بگیرید ، یک نهاد فرهنگی برای یک جماعت حداقلی تابستانی که نه دغدغه و نه زمینه های لازم برای فهم برخی مطالب را دارد بزرگداشت یک نویسنده شهیر را برگزار می کند.
در بهترین حالت، اگر این نهاد بتواند از کنار بزن و بکوب جشن ها و جنگ ها و از درون مایه بگو و بخند تورهای بی هدف ،جماعتی را به سالن اجتماعات بررسی بک کتاب یا یک شخصیت بکشاند، بازهم به دلیل این که افراد هیچ سابقه ی قبلی با این نویسنده و اثر او نداشته اند ، مجبور است ، یک عده بی خبر از همه جا را به اهرم موسیقی و تئاتر و پذیرایی و مسابقه حضوری روی صندلی میخکوب کنند و این می شود که مثلا بزرگداشت ابن هیثم و ملاصدرا هم می شود جنگ شادی...
در غیاب خلاقیت و فلسفه تفریحات سالم
بارها درباره ی ضرورت تشکیل یک قرارگاه فرهنگی که بتواند ، محلی برای تقسیم کار و فعالیت کانون های مختلف فرهنگی باشد و نشان دهد که اساسا فرق یک سرای محله،فرهنگ سرا،پردیس، با یک مسجد، کانون فرهنگی هنری ، پایگاه بسیج و... در انجام کار فرهنگی چیست؟
اما هیچگاه یا کمتر درباره ی اصل فلسفه تفریحات و حد و حدود آن در فرآیند تربیت و آموزش سخن گفته شده است.
چه این که عملکرد نهادهای فرهنگی که بر تفریح مداری ، مدیریت اوقات فراغت و یا همانگونه که توضیح داده شد ، تبدیل سایر فرآیندها نیز به تفریح و تفنن برابر بررسی های انجام شده معادل و واردات یک کار فرهنگی غربی هم نیست و بدون آن که زحمات بی شمار تلاشگران عرصه ی فرهنگ را بخواهیم اساسا انکار کنیم باید بگوئیم که اگر برنامه های فرهنگی را از حیث محتوا ، ضعیف و باری به هر جهت ارزیابی نکنیم ، بی شک می توان به جرات کفت که این برنامه ها برابر یک طرح کلی نیست.
در جهان جدید، اوقات فراغت فرصت مناسبی برای استراحت افراد از کارهای اجباری روز مره و محلی برای آزمودن آموخته ها در عرصه ی عمل شناخته می شود و به همین دلیل اکثریت برنامه های اوقات فراغت در راستای ادامه آموزش های داخل مدرسه طراحی می شود ( پیوندی که به خاطر گسست برنامه های فرهنگی و آموزشی ما هیچگاه قرار هم نیست اتفاق بیفتد)
در جامعه ی ما نیز فقدان یک نگاه جامع که بگوید ، ما اساسا می خواهیم مانند یک تلویزیون 24 ساعته صرفا ( حتی با اجرای برنامه تکراری و موسیقی ) وقت مخاطب را بگذرانیم یا این که مجموع تابستان های 10 گانه فرد تا پایان تحصیلات باید حاوی چه دستاورد خاصی باشد؟ همیشه فعالیت های ارزشمند این حوزه را با یک تعلیق ریشه ای مواجه می نماید.
این مسئله البته به شکلی هم وابسته به بحران عدم خلاقیت در برنامه ریزی های فرهنگی که در آن افراد به عادت ، توانایی خلق موقعیت های جدید و موثر را ازدست داده اند و هیچ بهانه ای برای ارائه و پیگیری کار جدیدتر وجود ندارد.
تابستان یک ماهه امسال
در سال جاری به دلیل این که ماه مبارک رمضان به نحوی تابستان را کاملا نصف کرده است ،قاعدتا فرصتی برای تکرار مکررات نهادها با عناوینی مانند پایگاه تابستانی ، کلاس ورزشی،جشن و باشگاه و... باقی نمی ماند و نهادهای فرهنگی اگر بخواهند به فعالیت پیوسته ی تابستانی ادامه دهند و در گرمای تابستان فکری به حال جوانان روزه دار و البته فارغ از هر گونه مشغولیت درسی و کاری داشته باشند ، ناگزیرند که برنامه های خود را تغییر دهند.
این البته فرصت مناسبی است که اجبارا برنامه ریزان این نهادها به این مطلب مهم بیندیشند که چگونه می توانند ، به گونه ای دیگر برنامه ریزی کنند.که از سویی به دغدغه خانواده ها برای پر کردن مناسب اوقات فراغت دانش آموزان پاسخ دهند و از طرفی برنامه های پر نشاط تابستان باعث ضعف و آسیب به روزه داران نشود.
چنین وضعیت خاصی ،آبستن یک تحول اجباری است که در آن خلاقیت نهادهای فرهنگی باید اجبارا به سراغ روش های جدیدتری برود که در آن نگاه برنامه ساز بیش از همیشه به حفظ افراد در دل خانواده هایشان است.
تابستان امسال دقیقا توسط ماه مبارک رمضان به نیمه تبدیل شده که هر یک از آن ها یک ماه دارد و هیچ برنامه ریزی چاره ای ندارد مگر این که بر حلاف دو سه ساله گذشته که بیشتر برنامه های تابستانی تا ماه رمضان ادامه می یافت و بعد از آن تعطیل می شد ، برای انسجام بهتر برنامه ها و پاسخگویی به مطالبه خانواده ها ، برنامه ها اجبارا از دل ماه رمضان عطشناک و داغ سال جاری بگذرد.
شاید ، این رمضان بهانه ای برای آن باشد ، که برنامه ریز فرهنگی و اجرا کننده ی آن مجبور شود راه های دیگری را برای جذب و فعالیت مخاطبش مورد پیش بینی قرار دهد و از این رهگذار ، راه برای اجرای برنامه های جذاب تر و مفید تر در سال های آینده با رویکرد نوآورانه باز گردد.
بازیگرانی که خودمان بزكشان کردیم با دستمال پليس تميز نميشوند
به فاصله ی یک روز پس از آن که یکی از مسئولین نیروی انتظامی خبر از برخورد انتظامی با محافل اباحه گری و بد پوششی و رفتارهای هنجار شکن در قالب مراسم هنری از قبیل کنسرت و جشن سینمایی و رونمایی کتاب و احیانا شب شعر و رونمایی از کتاب داد.خانم... اولین صید دانه درشت تور گشت ارشاد شد تا برای اولین بار جوان هایی که در خیابان با آن ها برخورد می شود ، احساس نکنند خونشان از الگوهایی که بد حجابی را از آنان آموخته اند، کمرنگ تر است و هم چنین جماعت بازیگر و هنرمندی که به مدد اشتهار و محبوبیت و مجله و بعضا استفاده از روابط نا سالم و رانت عجیب و غریب در رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب ، حاشیه امنی برای هر رفتار اشتباه و نامناسبی یافته کمی به خود بیاید و بیش از این احساس نکند که می تواند ، در عرصه ی ناهنجاری و ماجرا جویی اسب مرادش را بتازاند.
داستان یک سکانس
من هم مانند بسیاری از بینندگانی که فیلم نه چندان خوب و سبک اخراجی های 3 را دیدند. فارغ از بسیاری از بخش های موزیکال کمدی های از مد گذشته بزن و بکوب ، شیفته برخی دیالوگ های حرف دلی شخصیت های نزدیک به واقعیت آن شدم .
ازجمله حرف های آقا رسول سرهنگ نیروی انتظامی که در زمان آزاد کردن پسر گرینف نهیبی به سر سایر دستگیر شدگان زد و فریاد کشید ،" اگر نتونم پسر یه دونه درشت را بگیرم ، ضعیف کشی نمی کنم و بقیه رو هم این جا نگه نمی دارم."
دوربین از رسول ،آزاده ی لوطی سابق و رئیس کلانتری کنونی دور می شود و جوان های هاج و واج بازی خورده و دستگیر شده شروع به تشویق رسول می کنند .
این سکانس البته شرح حال بسیاری از اتفاقات فرهنگی و بعضا امنیتی جامعه ما بوده و هست که در آن پلیس به مقتضای ماموریت به جای برخورد به سرچشمه گل آلود کردن آب ، در پایین دست مجبور به الک کردن رود از لجن زار است.
چه این که جریانی که تحت عنوان الگو در جامعه ی ما فعالیت می کند ، سال هاست که بدون هیچ ممانعتی برای خودش هنجار شکنی می کند. قدر می بیند ، مصاحبه می کند. از بیت المال می خورد به حج عمره ی تشویقی می رود . اظهار نظر جنجالی می نماید و عکس هایش هم به صورت کاملا اتفاقی لو می رود.
نیروی قهریه هم اولا نه ماموریت برخورد و حضور در چنین محافلی را دارد و در ثانی اگر هم وجود داشته باشد ، معلوم نیست که با این همه خدم و حشم رسانه ای آدم های معروف بتواند افراد را کنترل کند.
من جمله اکنون مطمئنم که خیلی زودتر از انتشار این سطور فلان بازیگر معروف خیلی محترمانه به سر خانه و زندگی اش برگشته و لابد حالا دارد به این فکر می کند که همین برخورد پلیس چگونه به بالا رفتن توجه جامعه به او کمک کرده و می تواند با استفاده از آن روی قراردادهای آینده اش حساب بازکند؟
یک جستجوی ساده در سایت های خبری تحلیلی و به خصوص نظرات مردم در برابر عکس های برخورد با بی حجابی نشان می دهد ، که جامعه چقدر از بی عدالتی و برخورد با مردم خورد و عدم برخورد با آدم های معروف و الگو که خودشان عامل های اصلی بی بند و باری و بی حجابی جامعه هستند اعتراض دارد و حساس است.
ناجا این جا، ناجا آن جا، ناجا همه جا...
چند روز پیش که بحث ممنوعیت قلیان دوباره جنجال به پا کرده بود و اتحادیه قهوه خانه داران هم طبق معمول در حال تایپ تشکر – همانند سال های قبل – بابت مستثنا شدنش از قانون مبارزه با قلیان گردیده بود . مصاحبه ای مظلومانه از سردار نیروی انتظامی آقای احمدی مقدم پخش شد که در آن به یک وضعیت مظلومانه و معترض نسبت به بلاتکلیفی و واگذاری بسیاری از کارهای بی ربط و با ربط به نیروی انتظامی گلایه داشت.
در کم کاری و تغافل همه دستگاه های فرهنگی – تربیتی و بعضا خیانت برخی رسانه های گروهی به آرمان های فرهنگی جامعه همه کارها به عهده ی ناجا ست.
من جمله از نیروی انتظامی خواسته می شود که برای عرضه نشدن قلیان به سفره خانه های ریز درشت لشکر کشی کندو دو رو روز یگر وزارت دیگری می خواهد که نیروی انتظامی جلوی عرضه ی سی دی قاچاق را بگیرد.
هفته ی آینده در یکی از مجلات ارزشی و توسط شخصیت های دلسوز از عدم برخورد ناجا بادیش های ماهواره انتقاد می شود و به همین خاطر هم هلی کوپترهای انتظامی باید برای شناسایی بشقاب دیش ها به سراغ بام های شهر بروند و باز فردای همان روز باید در طرح ضربتی جمع آوری حیوانات خانگی که در پارک ها رژه میروند باید شرکت کند و دست آخر جراید و رسانه های عمومی بدون این که کالبد شکافی نمایند که واقعا گرفتاری هایی که اینک ناجا مجبور به برخورد آن مربوط به ناجا شده باید در کجا حل و فصل شود با نشان دادن عکس چند کلاه بردار ، جیب بر ،معتاد و قاچاقچی و قرار دادن آن عکس ها ، روبروی عکس گشت ارشاد می خواهند به این نکته اصرار کنند که نیروی انتظامی به جای انجام کارهای اصلی اش درگیر کارهای دیگری است.
حالا هم که بعد از هجمه های ریز و درشت فراوان دیگر به نیروی انتظامی بحران برخورد با بازیگرها و آدم های لاابالی دانه درشت هم به دوش پلیس جامعه سنگینی می کند تا بدنامی برخورد با بازیگر به گردن پلیس بیفتد و خوشنامی تقدیر از همان بازیگر به عهده ی صدا و سیما و وزارت ارشاد و حوزه هنری و شهرداری و ... که از او نقش هنر دوست تقدیر می کند .
با او قرار داد می بندد و حتا در کنار بازیگری درخشانش در زمینه های دیگر هنری اش مانند عکس و کاشی کاری و نقاشی و... با اعطای وام و تسهیلات و سالن و رونمایی و پیمانکاری و هزار و یک اسباب دلجویی همان خانم بد حجاب را مور د رافت دینی و ملی قرار می دهد.
این خانم ها حق دارند بدحجاب باشد چون:
باری با حضور نیروی انتظامی در میانه کنسرت و برخورد با آن بازیگر هنجار شکن، یک کار به کارهای ناجای پر کار ما اضافه گردیده تا دیگر از حراست برج میلاد گرفته تا حراست وزارت ارشاد و حراست صدا و سیما با خیال راحت ، مطمئن باشند که اگر:
- هیچ دلیلی ندارد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به فیلم های بازیگران هنجار شکن ویا فیلم هایی در آن علنا تظاهر به بی حجابی می شود ، پروانه نمایش ندهد و یا آن عقبه ای که وقیحانه از عریانی خودشیفته حمایت کردند هم هنوز در صدر پروانه بگیرها و حتا جایزه بگیرها قرار نگیرند!!!
- اگر با وجود این همه عکس افشا شده و پرونده ی ریز و درشت اظهارات ضد انقلابی برخی عناصر در جشن های سینمایی گرفته تا ظاهر هنجار شکن بازیگران در پشت صحنه های سریال ها و خیابان ها ،صدا و سیما هیچ اقدامی برای حذف چنین عناصری از فیلم ها و سریال های الف و ب و ج و د خود نمی کند.
- اگر وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات برای فیلتر کردن سایت رسمی بازیگری که رسما اندام و مو و بدن خود را در عکس های مهیج و فقط در قالب یک شال مختصر یا کلاه اروپایی ارائه کرده است ، نمی بیند؟
- اگر فلان کارگردان مکتبی قصد ندارد ، لااقل نقش همسر پیامبران ، اهل بیت و خانواده ی شهدا را به چنین عناصر ناهنجار و خودشیفته ای ندهد!تا رسانه ها به مضحکه نگویند بازیگر بد حجاب نقش همسر شهید.... در خانه شان سه سگ زینتی نگه می دارد!
- اگر یک ناظر عاقلی وجود ندارد که آنتن پر طرفدار ترین لحظه های رسانه مانند شب عید های مذهبی یا لحظه های تحویل سال صرف معرفی برخی از بدحجابترین ، پر رو ترین، هنجار شکن ترین و .... به اصطلاح هنر پیشه های مطرح نشود تا یک ساعت مانده به سال تحویل از ارتباط خوبشان با همسر سابق شوهرشان خاطره ها تعریف کنند!
- اگر مسئولی وجود ندارد که با شجاعت، به آدم های هنجار شکن سالن برای تمرین تئاتر و موسیقی ندهد!
- اگر یک سیستم کنترلی وجود ندارد که بازیگر ناهنجار در بزرگداشت ها، رونمایی ها، شب شعر ها و... در فرهنگسراها، مجامع فرهنگی ، تالارهای دولتی و غیر دولتی مورد تشویق و ترغیب قرار نگیرد .
- اگر کسی نیست که لااقل هنرپیشه ی مورد بررسی برنامه ی بین المللی گپ شبکه آی فیلم صدا و سیمای جمهوری اسلامی را مجبور کند که در گورستان لااقل مانتوی کوتاه نپوشند و به نحو بسیار زننده روی قبرها نیم خیز ننشینند؟
- اگر شورای نظارت بر مطبوعات هفته ای یکی دوتا نشریه زرد که از چهره بازیگر و مطرح کردن مسائل حاشیه ای بازیگران و افراد ناهنجار برای پول در آوردن بهره می گیرد را تعطیل نمی کند .
و اگر خیلی ها به خیلی از مصلحت ها در مقابل فرمان الهی برای در نطفه خفه کردن منکرات عمل نمی کنند ، لا اقل یکی خودش را در میان همه ی مصلحت بین ها و مصلحت اندیش ها بد کند و با بازیگرها هم به خاطر بی حجابی و بد حجابی برخورد کند.
وسیعلم الذین ظلموا...
مشکلات قدیمی با تعریف های جدید حل نمی شود
رئیس محترم جمهوری به تازگی در دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ضمن ارائه تعریفی منحصر به فرد از فرهنگ بیاناتی در زمینه ی عدم اعتقاد به جنگ فرهنگی داشته اند که این سخنان دارای انعکاس خاصی در عرصه رسانه ها بود و دچار سوء برداشت شد و به همین دلیل چه از نظر پیام آشکار و چه از بابت پیام پنهان آن مورد انتقاد بسیاری از عناصر فرهنگی جامعه قرار گرفت.
بچه مرده و دیگر هیچ
در هفته ی بعدی ماه مبارک رمضان رسانه های گروهی از درگذشت غم انگیز محمد مهدی 12 ساله ، کودک بیش فعالی خبر دادند که به مناسبت تقلید از هنرپیشه های سریال 5 کیلومتر تا بهشت به نحو تاثر برانگیزی خودکشی کرده بود.
سوءبرداشت هايي به نام احياي فرهنگ دفاع مقدس
برای پنجشنبه هایی که تعطیلند
جشنی برای رفع حجاب
هر فرهنگی در جامعه جهانی برای خودش شاخصه هایی دارد که مردمان آن سپهر فرهنگی بدان شناخته می شود.
نخ میدهیم تا روی آن بند بازی کنند
پاسخ به پرسشهای دختران را به ماهواره سپرده ایم
فیلم 2012 ؛آمریکا و سودای کشتی نوح
بيدولتي فرهنگ

بويژه در حوزه فرهنگي كه وزارتخانهاي مانند فرهنگ و ارشاد اسلامي، سياستگذار و مجري اصلي در بسياري از حوزههاي متنوعي است كه از حيث تنوع مسائل بيشك معضلات كمنظير و مختلفي را پيشرو دارد. به نظر ميرسد بررسي اين نيازها و پيشنهاد راهكارهاي مناسب ميتواند گام موثري در شكلگيري و ارائه مطالبات و در نتيجه هدفگذاري بهينه سياستهاي اجرايي باشد.
انتخابات، آينه فرهنگ عمومي جامعه
تحليل جامعهشناسي رفتار انتخاباتي و تحليل فرهنگي آن.
هر چه ابعاد انساني انتخابات و سطح تماس و فراگيري آن بيشتر و بزرگتر باشد، ميتوان انتظار داشت كه نتايج حاصل از اين پژوهشها در باز پژواك جامعه و فرهنگ كشور واقعيتر باشد.
براساس آمار رسمي، حدود 85 درصد جامعه فعال كشور در آخرين انتخابات شركت كردهاند كه در نوع خود يك ركورد جهاني مشاركت به شمار ميرود. تحليل اين مشاركت 40 ميليوني در ابعاد مختلف فراتر از دستيابي به يك تحليل يكسويه براي انقلابي است كه دوران تثبيت خود را ميگذراند.
از اين رو درك درست آن ما را به سوي رويدادي حتي فراتر از انتخاباتي مانند رفراندوم تعيين جمهوري اسلامي رهنمود ميسازد.