نهادهای فرهنگی و تابستانی متفاوت
چند روزی بیشتر تا پایان امتحانات دانش آموزان و
دانشجویان باقی نمانده و بر خلاف قدیم ترها که تابستان برای نونهالان کارگاه عملی
زندگی و کسب و کار تلقی می شد، از برکت بومی شد ن فرهنگ مدرنیسم و تجدد نهادهای
فرهنگی باید برنامه های خودشان را برای مدیریت ، غنی سازی بدون سانتیفیوژ و پر
کردن اوقات فراغت حدود 20 میلیون دانش آموز و دانشجو ارائه نمایند.
اگر به برنامه های هر ساله ی این نهادها نگاهی تطبیقی بیندازیم به نیکی می بینیم
که حداقل در 15 ساله اخیر، تحول اساسی در محتوای این برنامه ها به وجود نیامده و
قالب های مختلف جشن، کلاس، مسابقه و ... با تفاوت های شکلی و هزینه ای حفظ شده
است.
تفریح ، سرگرمی و بازهم تفریح
به جز تعداد کمی از خانواده ها که برای تابستان نونهالان خود، با توجه به تمکن مالی، برنامه ریزی جدی دارند و می توانند برنامه های آموزشی مناسب و عمدتا پر خرجی را برای آن ها فراهم آورند ، بسیاری از خانواده ها – به ویژه آن هایی که چند فرزند دارند – کاری جز دل خوش کردن به به همین برنامه های رایگان عمدتا بی سر و ته نهادهای فرهنگی ندارند و نمی توانند ، از مواهب رایگان این نهادها صرف نظر کنند، هرچند نه تنها این خانواده ها می دانند ، بلکه خود نهادهایی که زیر نظر ارشاد، شهرداری ، تبلیغات اسلامی و حتا نهادهایی مذهبی مانند مساجد و کانون های فرهنگی اداره می شوند،به خوبی واقف به این نکته هستند ، برنامه های ضربتی ، نهضتی، جشنواره ای و طرحی عمدتا موازی ،نهایتا منتج به نتیجه ی مطلوبی جز تدوین چند گزارش و جزوه نیست.
موضوع این قدر تکراری و بعضا بی جذابیت است که گاهی دو نهاد مختلف فرهنگی با دستبرد به مخاطبین همدیگر یا تحت عنوان مشارکت و همکاری بودجه های خود را برای استفاده یک سری مخاطب ثابت صرف می کنند و از این رهگذار ، اندک هزینه ی تابستانه ی حوزه اوقات فراغت نیز به حداقل مخاطبین مربوطه نمی رسد.
با این حال حدود 80 درصد باقی مانده و کم بهره از این برنامه ها هم عملا چیز زیادی از دست نداده اند و فقط در دوره ی سرگرمی و تفریح نهادها ،نبوده اند. زیرا نمی توان نام دیگری را برای این فعالیت های عمدتا تکراری گذاشت.
به عبارت دیگر ، حتا برنامه های جدی نهادهای فرهنگی هم به دلیل عدم استمرار و توازن و تعادل لازمه به یک سری برنامه تفریحی تبدیل می شود.
به عنوان مثال در نظر بگیرید ، یک نهاد فرهنگی برای یک جماعت حداقلی تابستانی که نه دغدغه و نه زمینه های لازم برای فهم برخی مطالب را دارد بزرگداشت یک نویسنده شهیر را برگزار می کند.
در بهترین حالت، اگر این نهاد بتواند از کنار بزن و بکوب جشن ها و جنگ ها و از درون مایه بگو و بخند تورهای بی هدف ،جماعتی را به سالن اجتماعات بررسی بک کتاب یا یک شخصیت بکشاند، بازهم به دلیل این که افراد هیچ سابقه ی قبلی با این نویسنده و اثر او نداشته اند ، مجبور است ، یک عده بی خبر از همه جا را به اهرم موسیقی و تئاتر و پذیرایی و مسابقه حضوری روی صندلی میخکوب کنند و این می شود که مثلا بزرگداشت ابن هیثم و ملاصدرا هم می شود جنگ شادی...
در غیاب خلاقیت و فلسفه تفریحات سالم
بارها درباره ی ضرورت تشکیل یک قرارگاه فرهنگی که بتواند ، محلی برای تقسیم کار و فعالیت کانون های مختلف فرهنگی باشد و نشان دهد که اساسا فرق یک سرای محله،فرهنگ سرا،پردیس، با یک مسجد، کانون فرهنگی هنری ، پایگاه بسیج و... در انجام کار فرهنگی چیست؟
اما هیچگاه یا کمتر درباره ی اصل فلسفه تفریحات و حد و حدود آن در فرآیند تربیت و آموزش سخن گفته شده است.
چه این که عملکرد نهادهای فرهنگی که بر تفریح مداری ، مدیریت اوقات فراغت و یا همانگونه که توضیح داده شد ، تبدیل سایر فرآیندها نیز به تفریح و تفنن برابر بررسی های انجام شده معادل و واردات یک کار فرهنگی غربی هم نیست و بدون آن که زحمات بی شمار تلاشگران عرصه ی فرهنگ را بخواهیم اساسا انکار کنیم باید بگوئیم که اگر برنامه های فرهنگی را از حیث محتوا ، ضعیف و باری به هر جهت ارزیابی نکنیم ، بی شک می توان به جرات کفت که این برنامه ها برابر یک طرح کلی نیست.
در جهان جدید، اوقات فراغت فرصت مناسبی برای استراحت افراد از کارهای اجباری روز مره و محلی برای آزمودن آموخته ها در عرصه ی عمل شناخته می شود و به همین دلیل اکثریت برنامه های اوقات فراغت در راستای ادامه آموزش های داخل مدرسه طراحی می شود ( پیوندی که به خاطر گسست برنامه های فرهنگی و آموزشی ما هیچگاه قرار هم نیست اتفاق بیفتد)
در جامعه ی ما نیز فقدان یک نگاه جامع که بگوید ، ما اساسا می خواهیم مانند یک تلویزیون 24 ساعته صرفا ( حتی با اجرای برنامه تکراری و موسیقی ) وقت مخاطب را بگذرانیم یا این که مجموع تابستان های 10 گانه فرد تا پایان تحصیلات باید حاوی چه دستاورد خاصی باشد؟ همیشه فعالیت های ارزشمند این حوزه را با یک تعلیق ریشه ای مواجه می نماید.
این مسئله البته به شکلی هم وابسته به بحران عدم خلاقیت در برنامه ریزی های فرهنگی که در آن افراد به عادت ، توانایی خلق موقعیت های جدید و موثر را ازدست داده اند و هیچ بهانه ای برای ارائه و پیگیری کار جدیدتر وجود ندارد.
تابستان یک ماهه امسال
در سال جاری به دلیل این که ماه مبارک رمضان به نحوی تابستان را کاملا نصف کرده است ،قاعدتا فرصتی برای تکرار مکررات نهادها با عناوینی مانند پایگاه تابستانی ، کلاس ورزشی،جشن و باشگاه و... باقی نمی ماند و نهادهای فرهنگی اگر بخواهند به فعالیت پیوسته ی تابستانی ادامه دهند و در گرمای تابستان فکری به حال جوانان روزه دار و البته فارغ از هر گونه مشغولیت درسی و کاری داشته باشند ، ناگزیرند که برنامه های خود را تغییر دهند.
این البته فرصت مناسبی است که اجبارا برنامه ریزان این نهادها به این مطلب مهم بیندیشند که چگونه می توانند ، به گونه ای دیگر برنامه ریزی کنند.که از سویی به دغدغه خانواده ها برای پر کردن مناسب اوقات فراغت دانش آموزان پاسخ دهند و از طرفی برنامه های پر نشاط تابستان باعث ضعف و آسیب به روزه داران نشود.
چنین وضعیت خاصی ،آبستن یک تحول اجباری است که در آن خلاقیت نهادهای فرهنگی باید اجبارا به سراغ روش های جدیدتری برود که در آن نگاه برنامه ساز بیش از همیشه به حفظ افراد در دل خانواده هایشان است.
تابستان امسال دقیقا توسط ماه مبارک رمضان به نیمه تبدیل شده که هر یک از آن ها یک ماه دارد و هیچ برنامه ریزی چاره ای ندارد مگر این که بر حلاف دو سه ساله گذشته که بیشتر برنامه های تابستانی تا ماه رمضان ادامه می یافت و بعد از آن تعطیل می شد ، برای انسجام بهتر برنامه ها و پاسخگویی به مطالبه خانواده ها ، برنامه ها اجبارا از دل ماه رمضان عطشناک و داغ سال جاری بگذرد.
شاید ، این رمضان بهانه ای برای آن باشد ، که برنامه ریز فرهنگی و اجرا کننده ی آن مجبور شود راه های دیگری را برای جذب و فعالیت مخاطبش مورد پیش بینی قرار دهد و از این رهگذار ، راه برای اجرای برنامه های جذاب تر و مفید تر در سال های آینده با رویکرد نوآورانه باز گردد.