مشکلات قدیمی با تعریف های جدید حل نمی شود
همه ما می دانیم ، وقتی رئیس دولت سخنی می گوید و بر چیزی تاکید می کند سخنانش بدون مقدمه و موخره ممکن است تحریف شود و حتا با اندکی جابجایی الفاظ ،چیزی از آن برداشت شود که نهایتا به مباحث و شعارهای اصلی ضرر وارد نماید.
با این حال برای بررسی روشن تر باید توجهی واضح به اصل صحبت های آقای دکتر احمدی نژاد و خواندن بدون مقدمه و موخره سخنان ایشان به عنوان مبنای تحلیل ،آن قسمت از بیانات را به نقل از تارنمای رسمی دولت عینا بازخوانی می کنیم. به نوشته این تارنما:
"دكتر محمود احمدينژاد شامگاه سهشنبه در ديدار رايزنان فرهنگي كشورمان در هشتاد كشور جهان با بيان اينكه هر اقدامي تحت يك نظام فرهنگي انجام ميشود و از پيام فرهنگي برخوردار است، گفت: فعاليت فرهنگي به طور مشخص با هدف ترويج انديشه، مباني فكري، ويژگيهاي اخلاقي و ارزشي صورت مي گيرد بنابراين با چنين نگاهي ما در عرصه بينالملل كار سياسي نميكنيم بلكه در اصل كار فرهنگي انجام ميدهيم و اصولا هر اقدامي كه در راستاي كمال و رشد انسان باشد كار فرهنگي محسوب مي شودحتي اگر صدور كالا و فعاليت هاي اقتصادي باشد.
رييس جمهور با اشاره به موضوع جنگ فرهنگي، گفت: بنده به اين موضوع اعتقاد ندارم، زيرا جنگ فرهنگ با بيفرهنگي و تعالي با سكوت است. جنگ و درگيري در دو نظام فكري و ارزشي كه در راستاي كمال انسان باشند، معنا و مفهومي ندارد.
رييس جمهور با طرح اين سوال كه آيا فرهنگ مادي را ميتوان فرهنگ واجد ارزش دانست، گفت: فرهنگ منحط مادي را فاقد ارزش ميدانيم چرا كه موجب سقوط انسان و ارزشها مي شود و نبايد آن را جزء كارهاي فرهنگي برشمرد چون در واژه فرهنگ ارزش انسان مستتر است.
دكتر احمدي نژاد با اشاره به طرح موضوعاتي درباره تشكيل ارتش سايبري گفت: نبايد به فرهنگ رنگ و بوي نظامي داد، ذات فرهنگ ريشهكن كردن برخورد نظامي از مناسبات انساني است، فرهنگ بدين معناست كه رابطه انسانها نبايد براساس زور و قدرت باشد بلكه بايد براساس انسانيت تنظيم گردد و اگر بدنبال يك نبرد فكري و انديشهاي هستيم بايد بدانيم زماني موفق خواهيم بود كه بر فضاي فكري و انديشه عالم غلبه كنيم."
بر اساس جمله به جمله این بیانات می توان مباحث مطرح شده را از سه جنبه ، ساختاری،گفتمانی و بالاخره کارکردی مورد بررسی قرار داد که بدون هیچ گونه حاشیه نگاری باید بدان پرداخت.
الف) تحلیل ساختاری:
جنگ فرهنگی یا جنگ الفاظ؟؟
همانطوری که مشخص است رئیس جمهور در این سخنرانی مشخصا جنگ فرهنگی را زیر سوال نبرده است و بلکه آن چیزی که در دنیا به عنوان جنگ فرهنگی از آن یاد می شود را مورد انتقاد قرار داده و تلویحا اشاره کرده که آن چه مخالف فرهنگ ماست. اساسا فرهنگ نیست.
در واقع رئیس قوه مجریه بیش از هر چیز لفظ "جنگ فرهنگی" را واجد یک پارادوکس دانسته است و معتقد است:" جنگ و درگيري در دو نظام فكري و ارزشي كه در راستاي كمال انسان باشند، معنا و مفهومي ندارد. "
این بیان دارای چند اشکال اساسی است:
1- جامعه جهان و حتی ایران رئیس دولت را در جایگاه وضع کننده الفاظ و تبیین کننده معانی آن در حوزه فرهنگ نمی شناسد و به همین دلیل هر کسی می تواند بپرسد که این تعریف ویژه درباره فرهنگ از کجا آمده که حالا استدلالی که بر اساس این تعریف می شود ، درست باشد؟
2- بحث تبادل، انتقال و تهاجم فرهنگی سال هاست که در زمینه ارتباط و تعامل دو فرهنگ – به ویژه بعد از دوره اختراع رادیو توسط مارکونی – مورد قبول علمای فرهنگی شرق و غرب عالم بوده و هست.
گرچه در سال های بعد از جنگ در مورد هشدار رهبر حکیم انقلاب در خصوص تهاجم فرهنگی بسیاری از روشنفکران کشور دست به تغافل و تجاهل زدند اما درآستانه فرارسیدن هزاره سوم توجه به ارتباط و نسبت فرهنگ ها به یکدیگر به گونه ای بود که یکی از متفکران بزرگ ایالات متحده به نام ساموئل هاوکینگتون نظریه برخورد تمدن ها و فرهنگ را مطرح کرد و بر اساس آن مدعی شد که به زودی تمدن ها و فرهنگ ها به خاطر اختلافات مبنایی خود دچار برخورد های جدی می شوند.لذا با این همه زیر سوال بردن اصل چنین موضوعات پذیرفته شده ای از جایگاه رئیس دولت یک کشور پذیرفته شده نیست.
3- معنای ضمنی این وضع محتوا برای لفظ ، این است که کشورهای متخاصم ما در عرصه ی فرهنگی اساسا فرهنگ ندارند.
برای نقص این گزاره این سوال و مثال را برای خود مطرح کنیم که اگر جامعه ای با ارزش سنتی عریانی که سعی می کند ارزش عریانی خودش را به سایر کشورها رسوخ دهد یا مثلا با تغییر رفتار دیگر ملت ها زمینه فروش محصولات خود را فراهم کند به زعم ما فاقد فرهنگ است ؟ نام آداب و رسوم و میراث معنوی آن را چه می گذاریم؟ و ثانیا ملت هایی که ما به هر دلیل فرهنگشان را نپذیرفته ایم و به جای گفتگوی فرهنگی آن ها را " بی فرهنگ" خطاب کرده ایم چگونه می توانند با ما تعامل داشته باشند و حتا هدایت شوند؟
مجموعه این نکات به روشنی نمایانگر این اصل بسیار مهم است که برای تعامل موثر با دیگران نمی توان الفاظ و محتوای شناخته شده آن را دست کاری نمود.
ب)تحلیل گفتمانی
آیا بد فرهنگی ،بی فرهنگی است؟
فارغ از بحث لفظی ، شاید اهمیت مضاعفی داشته باشد که بدانیم ، اساسا نظر معارف ایرانی اسلامی درباره برخورد فرهنگی چیست؟
یادم می آید در سال های تحصیل در حوزه علمیه ،وقتی کتاب "جامعه شناسی دین" ملکم همیلتون را مطالعه می کردم از این که نویسنده در دسته بندی خودش اعتقادات اصیلی مانند موعود گرایی و خدا باوری را در کنار مفاهیمی مانند سحر و جادو دسته بندی کرده غمگین می شدم. سال ها بعد که در تفسیر سوره ی "کافرون" توضیح مفسرین برای استفاده از لفظ دین برای عقیده کافران را خواندم متوجه زبان عالی و گفتمان برتر قرآن در حوزه ی جامعه شناسی دین شدم.
خدای بزرگ ، در قرآن کریم - که کلام و صفت اوست – از عقیده کافران هم مانند عقیده مسلمانان به عنوان دین یاد می کند و می فرماید: لکم "دینکم" و لی "دین"
این بیان پروردگار پیام های مختلف و بی شماری دارد اما چیزی که در این مجال بیش از سایر پیام ها برای ما قابل استفاده است آن که خدای بزرگ در تعامل مسلمانان با سایر فرق این روش را بنیان نهاده که علیرغم انتقاد به سایر تفکرات و حتا انکار آن ها (لا اعبد ما تعبدون) نمی توان گفت که شما دین ندارید.
می توان گفت که ما دین شما را نمی پسندیم اما نمی توان دین و ضوابط آن را در هر مذهب و مسلکی انکار کرد.
در روایت آمده در محضر یکی از معصومین ،یکی از اصحاب به برده ی خود لقب فرزند نامشروع بودن داد و وقتی مورد توبیخ حضرت قرار گرفت عرض کرد: ای پسر رسول خدا! این فرد فرزند دو آتش پرست است و به همین دلیل ازدواج پدر و مادرش درست نبوده و به همین دلیل هم من به خود اجازه دادم که در حلال زادگی وی تشکیک کنم.
در روایت آمده حضرت برآشفتند و فرمودند: قواعد ازدواج در هر دین و مسلکی( هرچند از اساس اشتباه باشد) محترم و واجد شرایط ایجاد نطفه مشروع است.
این دو آیه و روایت نشان می دهد ، که در تفکر اسلامی ، نمی توان هویت هر چیزی را به خاطر راه اشتباهی که می رود انکار و تشکیک کرد و بر این اساس می بینیم که تعریف فرهنگ و انحصار آن در راه راستی و درستی فاقد مبنای دینی است.
در قرآن کریم تنها چیزی که واجد بی اختلافی و تلاش برای سعادت بشری است، پیام پیامبران الهی است.(یعنی حتا دو دین ممکن است مقصد شان ارزشمند نباشد چه برسد به دو فرهنگ؟)قرآن کریم تنها یک جا درباره عدم اختلاف و تعارض صحبت کرده که می فرماید:
لانفرق بین احد من رسله
تنها بین کلام و پیام پیامبران اختلافی نیست والا ممکن است بین دو گروه مسلمان هم اختلاف و قتال رخ نمایی کند. این اختلاف و تهاجم و تدافع نه در بحث اراضی و مال و مرز بلکه در زمینه فرهنگی هم هست.
به عنوان مثال اختلاف فرهنگی ما با اعراب برای نامگذاری خلیج فارس، امری است که امروز به یک جنگ فرهنگی بین دو فرهنگ تبدیل شده که گرچه مبنای خیر و شر دینی ندارد ،اما نمی توان آن را جنگ فرهنگی ننامید.
با این مثال و مثال های بی شمار می توان این تعریف از فرهنگ و عدم اعتقاد به جنگ فرهنگی را زیر سوال برد.
ج) تحلیل کارکردی
حرف های رئیس جمهور و خوشحالی روشنفکر زدگی
روشنفکران ایرانی از اواسط دهه هفتاد که کم کم از شوک بروز و ظهور انقلاب اسلامی در می آمدند و نطق شان برای توجیه عدم اقبال جامعه به طبقه شان باز می شد.همواره با تحریف الفاظ و کلمات ، مشکلاتشان را به گردن مبارزه کشور با تهاجم فرهنگی و رسوخ نظامی گری در عرصه فرهنگ می انداختند.
شاید مهمترین شاخص این افراد عبدالکریم سروش بود که خودش سابقا دلباخته انقلابیون و مغزش شیفته ی محافظه کاران لیبرال بود و از این میان نمی توانست این حقیقت را درک کند که چرا جامعه ی ایران شیفته ی آرمان های انقلاب اسلامی است و برای انقلاب همیشه آماده جانفشانی و حضور است.
سروش و امثال سروش که درهای ایران را به روی تراجم اندیشه های غربی باز می خواستند اولین انکار خود را متوجه"تهاجم فرهنگی " نمودند و بعد به دفاع همه جانبه از کیان تفکر اسلامی و ایران برچسب "نظامی بودن" زدند.
کمی مطالعه در آثار این حلقه ی روشنفکری کیان که جمهوری اسلامی را مرتبا متهم به توده انگیزی و پوپولیسم و سوء دموکراسی( بخوانید مقاله سعید حجاریان را پس از انتخابات دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا) می کند ،نشان می دهد، مهمترین کینه و دلواپسی آنها ورود تفکر جهادی به عرصه فرهنگ است.
در این تفکر،بروز پدیده ای به نام احمدی نژاد از دل شورای شهر دوم تهران وبعد از آن هژمونی تفکر احمدی نژادی و فرهنگی که متنهی به آرای غیر قابل باور انتخابات ریاست جمهوری دوره اول رئیس جمهوری ایشان شد محصول همین فرهنگ نظامی است. حال اسباب تعجب که محصول همین فضا از الفاظی استفاده کرده که خود بدان متهم می شده.
فارغ از این که منظور آقای رئیس جمهور از عدم اعتقاد به جنگ فرهنگی این نبوده ،که به تهاجم فرهنگی دشمنان معتقد نیست ادای همین الفاظ و یا همین بحث نظامی گری در فرهنگ کافی است که نشریات و تریبون های ضد انقلاب ، حرف های جدید احمدی نژاد را اثبات ادعاهای دروغ بیست ساله اخیر خود حساب کنند.
اینجاست که در تحلیل اخبار باید چه آنهایی که جملات را ادا می کنند و چه آن هایی که آن را منعکس می کنند بیش از این به کارکرد پیدا و پنهان خبر های خود توجه نمایند.زیرا توجه به کارکرد آشکار و پنهان خبر امروزه یک علم است.