از روز گذشته جلسات راي اعتماد مجلس شوراي اسلامي به كابينه دهم آغاز شده است؛ كابينه‌اي كه قرار است مديريت 4 ساله آتي كشورمان را برعهده داشته باشد و برهمين اساس بسياري از شاخص‌هاي درازمدت كشور در بخش‌هاي مختلف را بهبود بخشد. كابينه اخير، مجري بخش اعظم برنامه پنجساله پنجم و دومين بخش تحقق سند چشم‌انداز 20 ساله كشور خواهد بود. متاسفانه بيش از آن‌كه در روزهاي اخير گمانه‌زني‌ها حول ‌محور برنامه‌هاي وزرا در حوزه كاريشان باشد؛ سخن از فرد و كارنامه او در حوزه‌هاي پيشين كاري است.

بويژه در حوزه فرهنگي كه وزارتخانه‌اي مانند فرهنگ و ارشاد اسلامي، سياستگذار و مجري اصلي در بسياري از حوزه‌هاي متنوعي است كه از حيث تنوع مسائل بي‌شك معضلات كم‌نظير و مختلفي را پيش‌رو دارد. به نظر مي‌رسد بررسي اين نيازها و پيشنهاد راهكارهاي مناسب مي‌تواند گام موثري در شكل‌گيري و ارائه مطالبات و در نتيجه هدف‌گذاري بهينه سياست‌هاي اجرايي باشد.

وزارت ارشاد و مظلوميت‌زدايي از فرهنگ

برخلاف بسياري از حوزه‌ها كه سياستگذار و مجري انحصاري نظام در حوزه وظايف حكومتي وزارتخانه مشخص شده است كشور ما، در حوزه فرهنگ از عدم مديريت متمركز برخوردار است؛ اما به جرات مي‌توان گفت كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يك بخش بزرگ و تاثيرگذار در پازل فرهنگي جامعه است. گرچه به اعتقاد معاون فرهنگي اين وزارتخانه «ارشاد مجري سياست‌هايي است كه در تدوين آن نقش كمي دارد و سياست‌هاي فرهنگي كشور در نهادهايي غير از اين وزارتخانه تدوين وجهت اجرا به آن ابلاغ مي‌گردد» عملكرد و حوزه وظايف آن نشان مي‌دهد كه وزارت فرهنگ و ارشاد شاخص كلي سمت و سوگيري جريانات فرهنگي، هنري و بويژه رسانه‌هاي آزاد و خصوصي كشور به شمار مي‌رود. برخلاف بسياري از حوزه‌هاي سياسي و اقتصادي كه دولت سرمايه‌گذار و بهره‌بردار اصلي به شمار مي‌رود، حوزه فرهنگ از حوزه‌هايي است كه بنا بر طبع اجتماعي آن دولت نقش توليدكنندگي ندارد، اما ناظر و حامي جريانات خاصي از اجتماع است كه تمدن براي شكل‌گيري‌اش به آن احتياج دارد.

اين سه نقش اساسي (گردش اطلاعات، نظارت و حمايت)‌ همان‌طور كه به رونق و امنيت حوزه فرهنگي و هنري منجر شده، گاه اين چرخه را چنان نامتوازن كرده كه استوانه‌هاي خود بنياد فرهنگي را نيز به ورطه فروپاشي كشانده است.

حوزه فرهنگ در قياس با حوزه‌هاي ديگر همپا با ساير ابعاد توسعه كشور پيش نرفته است. كامل‌ترين بيان در اين باره همان است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي از آن به «مظلوميت فرهنگي» تعبير كرده‌اند. اين «مظلوميت» به هر دليلي ايجاد شده باشد و در طول زمان فاصله فرهنگ كشور با ساير ابعاد توسعه را بيشتر كرده باشد؛ مهم‌ترين دغدغه كشور براي دستيابي به اهداف تمدن ايراني اسلامي 1404 است.

ابعاد مختلف مظلوميت‌زدايي از فرهنگ

در انتخابات رياست‌جمهوري يكي از مباحثي كه اكثرا در مبارزات انتخاباتي رياست‌جمهوري دوره دهم در آخرين اولويت‌ها قرار مي‌گرفت. مساله فرهنگي جامعه بود. توجه به مناظره‌ها، مصاحبه‌ها، سخنراني‌ها و مباحثات رد وبدل شده انتخاباتي، خود گوياي اين مساله بود كه كانديداهاي رياست‌جمهوري به عنوان نمايندگان نخبگان جامعه هم توجه اساسي به حوزه فرهنگ را در اولويت قرار ندادند.

در اين ايام، شايد مهم‌ترين و تازه‌ترين شعاري كه در اين زمينه مطرح شد دولت‌زدايي از مقوله فرهنگ بود كه البته هيچ‌گاه ابعاد، چرايي و چگونگي آن مجال بسط نيافت.

بديهي است در صورتي كه به مقوله‌اي فكر نشود، نظريه‌پردازي درباره آن نيز شكل نمي‌گيرد و سرانجام محور چالش‌ها و مطالبات قرار نخواهد گرفت. در انتخابات رياست جمهوري دهم، آنچه بيشتر در حوزه‌هاي فرهنگي مورد عنايت واقع شد، سياست‌هاي مورد توجه كانديداها درباره وظايفي بود كه ساختار فرهنگي دولت برعهده دارد، نه نظريات و ديدگاه‌هايي كه اين ساختارها را هدايت كند.

مثلا پرسيده مي‌شد كه نظر شما درباره مميزي كتاب چيست؟ يا درباره آزادي مطبوعات چه نظري داريد؟

پرسيده مي‌شد كه حقوق و مزاياي معلمان و فعالان عرصه آموزش و پرورش چه مي‌شود؟

اما بسياري از سوالات كه ناظر بر انديشه پشت اين معضلات و اختلافات است، مورد توجه قرار نگرفت. همان‌گونه كه در مجال قبل نيز مورد اشاره قرار گرفت، مظلوميت و مغفول ماندن بعضي حوزه‌هاي مهم فرهنگي بويژه فرهنگ عمومي در اين انتخابات خود را با تمام قامت و وضوح نشان داد و متاسفانه حتي نخبگان فرهنگي هنري را در جو خود دچار دگرگوني و درگيري كرد. فرهيختگان و نخبگان فرهنگي كه پايه‌هاي اجتماع محسوب مي‌شوند نيز براي نخستين‌بار درگير نازل‌ترين مباحث و مباحثه شد و دارايي فرهنگي هنري ما عريان جلوي چشمان ما پديدار شد.

آنچه اوضاع كنوني و موضوعات رخ داده در انتخابات و همچنين معضلات فرهنگي جامعه به ما نشان مي‌دهد، نشانگر عدم كارايي راه‌هايي است كه نه‌تنها معضلات فرهنگي را فراگير كرده، بلكه جامعه فرهنگي و هنري را نيز رها نساخته و گريبانگير آنها نيز شده است. فرهنگ عمومي مهم‌ترين پايه مظلوميت فرهنگي است.

در غياب معماري فرهنگي

شايد حكايت عمارت وينچستر، در عالم تمثيل توضيح درباره وضعيتي باشدكه به مظلوميت فرهنگي منجر شده است.

در كشور ما حداقل 4 وزارتخانه و سازمان مستقل با وظايف فرهنگي وجود دارد كه حوزه عمل آنها در محتوا، هدف و مخاطب همپوشاني و تداخل بسياري دارد

مي‌گويند در اين عمارت رويايي زني براساس يك نظريه خرافاتي سال‌ها به خاطر اين كه زنده بماند، دست به ساخت و ساز بي‌هدفي زده و با انگيزه اين كه هيچ‌گاه بنايي تمام نشود و نميرد بنايي را ادامه داده است. اين عمارت كه پس از مرگ زن به نماد ساختماني بدون معماري در جهان تبديل شده، داراي اتاق‌هايي است كه 10 تا 20 پنجره دارد. ولي پنجره‌هايش به هيچ جايي باز نمي‌شود. درهايي دارند كه هيچ جا را به جاي ديگر متصل نمي‌كند و... .

اين بنا حكايت حوزه فرهنگي كشور ماست كه به رغم سرمايه‌گذاري كلان، نيروي انساني بااستعداد و باسواد، هيچ گاه به يك سو نمي‌رود و به تبع آن به جايي نمي‌رسد. بنابراين شايد مهم‌ترين كاري كه در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بايد صورت پذيرد كشيدن اين وضعيت در يك نقشه جامع است. لازمه پديد آمدن معماري فرهنگي كه بتواند عناصر جدا شده از هم را زير يك چتر هم‌هدف و همسو كند، ترسيم نقشه شرايط موجود و مطلوبي است كه نه‌تنها وزارت فرهنگ و ارشاد بلكه همه فعاليت‌هاي جاري و عمدتا موازي در آن رصد شود. در كشور ما در خود ساختار دولت حداقل 4 وزارتخانه و سازمان مستقل با وظايف فرهنگي وجود دارد كه حوزه عمل آنها در محتوا، هدف و مخاطب همپوشاني و تداخل بسياري دارد.

اگر در همگامي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان تبليغات اسلامي و نهادهاي فرهنگي شهرداري‌ها هماهنگي كاملي در كوتاه‌مدت متصور نباشد، اما لااقل مي‌توان انتظار داشت وزارت ارشاد سنگ‌بناي مديريت هماهنگ مقولات فرهنگي 4 حوزه سازمان ملي جوانان، سازمان تربيت بدني، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري را كه در ساختار دولت اداره مي‌شوند را فراهم سازد و بتواند گزارش جامعي حاوي وظايف و چشم‌انداز توسعه فرهنگ در حوزه‌هاي دولتي را آماده كند.

دايره تصدي‌گري

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در ساختار خود داراي وظايف و شخصيتي حقوقي است كه پرداختن به آن اين وزارتخانه را حجيم، كم‌رمق، بينوا و كم‌تحرك مي‌كند.

از مسائلي مانند رفاه و آتيه هنرمندان كه مي‌تواند با اندكي هماهنگي كلا به وزارت رفاه تفويض شود روزنامه‌ها، كتاب، نمايشگاه‌ها، سمينارها، چاپ پوسترهاي تبليغي، امور اقليت‌هاي مذهبي، درگيري با تهيه‌كنندگان و خواندن فيلمنامه‌ها، اشعار، رمان، كتابخانه‌داري و... بسياري از فعاليت‌هايي هستند كه گاهي به عنوان يك چالش اساسي در مقابل وزارت ارشاد قرار مي‌گيرند. در اين حالت وزير ارشاد و وزارتخانه او مانند يك فيلسوف عصر افلاطون و حكماي آرمانشهرش، بايد توانايي و تسلط به كارهاي خرد و كلاني را داشته باشند كه بسياري از آن قابل واگذاري به خود مردم و تشكل‌هاي صنفي است.

حتي برخي از معاونان وزارت ارشاد بخش قابل توجهي از سال را دبير يك جشنواره يا نمايشگاه كتاب هستند و بايد به جاي سياستگذاري و برنامه‌ريزي توسعه محور به اداره آب و برق و تهويه نمايشگاه و سمينار خود بپردازند. شايد مهم‌ترين اولويت تشكيل يك وزارتخانه جديد و كارا، پايان دادن به اين رويكرد اجرايي بي‌نظمي است كه وقت و انرژي اصلي وزارت فرهنگ را گرفته و آن را درگير اموري كرده كه ديگران بهتر و قابل دفاع‌تر قادر به انجام آن هستند.

حمايت توانمندساز

شايد در گفتار عاميانه شنيده باشيم كه مي‌گويند: «به جاي ماهي به افراد ماهيگيري ياد بدهيم.»

اشكال اصلي بسياري از هزينه‌هاي حمايتي در حوزه فرهنگ نيز ناظر بر همين مثل عاميانه است. اين نوع فعاليت همواره حوزه‌هاي تخصصي فرهنگي را قائم به دولت و در حالت بي‌ثباتي قرار داده است. واقعيت اين است كه در بسياري از حوزه‌هاي اقتصادي، حكومت با چنين پيچيدگي‌هايي روبه‌رو نيست. مثلا دولت با يك بار ارائه تسهيلات به يك بنگاه يا كارخانه اقتصادي مي‌تواند سرمايه‌اي را فراهم كند كه تا مدت‌ها خيالش را از اداره و فعاليت پي در پي آن راحت كند، اما در حوزه فرهنگ چنين سرمايه‌گذاري‌هايي كمتر امكان بروز يافته است.

به همين دليل 2 اتفاق بد رقم مي‌خورد كه عبارت است از:

1- كم شدن سطح اعتبارات به دليل بالا رفتن روز‌افزون احتياجات.

2- ايجاد زمينه‌هاي تشكيل رانت و فساد فرهنگي ناشي از نزديكي به منابع اقتصادي فرهنگ.

متاسفانه در كشور ما بازار فرهنگي وجود ندارد و به همين دليل اقتصاد فرهنگي هم نيست بر همين اساس، توسعه فرهنگي موضوعي مقطعي و قائم به بودجه عمومي است. نگارنده بر آن است كه واقعا چنين معضلي قابل حل است. به شرطي كه حمايت‌هاي فرهنگي به جاي اين كه ناظر بر امكانات و هزينه‌هاي مستهلك باشد؛ حمايتي توانمندساز براي ايجاد يك فرهنگ مستقل و تواناست. امري كه در گذشته وقف را به عنوان زيربناي آموزش و پژوهش مطرح كرده بوده است. بر اين اساس، تشكيل بانك، بورس و بنگاه‌هاي اقتصادي به جاي بن و هديه و جشنواره براي اهالي فرهنگ و هنر حركتي سرنوشت‌ساز است.

توجه به مسائل جزيي

در عين حال نمي‌توان از حل فوري بسياري از مسائل حياتي و چالش‌هايي كه ادامه حيات اتفاقات فرهنگي را تهديد مي‌كند، غافل ماند. مسائلي مانند بازار و توزيع كتاب، حواشي نشر، تشكل‌هاي صنفي، مجوزهاي مطبوعات، موسسات فرهنگي و هنري، جشنواره‌هاي موازي و بي‌حاصل، مشكلات معيشتي فوري هنرمندان پيشكسوت و...

همه اين مسائل هر چند به اشتباه در وظايف پيشين وزارت ارشاد گنجانده شده يا بالاخره جا افتاده‌اند، نياز به رسيدگي دارد. رسيدگي‌هايي كه مي‌تواند موضوع يادداشت‌ها و تحليل‌هاي بعدي صاحبان قلم در مواجهه با وزير جديد فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار بگيرد