در سال‌هاي پس از دفاع يکي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي بچه‌هاي جبهه و جنگ فراموش نشدن ارزش‌ها و خاطراتي بوده که يادآور مقاومت و پايداري ملت ما بوده‌اند. يکايک آدم‌هاي جبهه و حتا آن‌هايي که به مقتضاي سن‌و‌سالشان هيچ موقعي نتوانستند روزهاي جنگ را از نزديک حس کنند، احساس تکليف کرده و بدون در نظر گرفتن بخشنامه و دستور‌العمل و منتظر کسي ماندن، از همان روز بعد از قطعنامه سعي کردند که به مناسبت هفته دفاع مقدس، روز آزادسازي خرمشهر، هفتة بسيج و سالروز عمليات‌هاي خاطره‌انگيزي مانند کربلاي 5 و والفجر 8، به تکليف خود براي معرفي جنگ و جبهه عمل نمايند.

در واقع همة آدم‌ها و جريان‌هايي که خوب و يا بد! وارد اين قصه شدند و از منظر خود به اقامة ياد شهدا و جبهه پرداختند، ادعا داشتند که توانسته‌اند با تمهيدات خود، جوان‌تر‌ها را با ارزش‌هاي جبهه و جنگ آشنا نمايند. هرچند اين «تهميدات» چه از نظر ساختار و چه از نظر محتوا، هيچ ربطي به موضوع جنگ و فرهنگ شهادت نداشته باشد.

در بيست‌وسه سال بعد از دفاع مقدس، شوراي فرهنگ عمومي، جلسه‌اي براي تدوين ضوابط، و شوراي عالي انقلاب فرهنگي، جلسه‌اي براي تدقيق بر شرايط احياي فرهنگ دفاع مقدس نداشت و به همين دليل «هرکسي از ظن خود شد يار دفاع مقدس» شد، اما تجربه به‌وضوح نشان داده که بسياري از کار‌هايي که به‌عنوان دفاع مقدس انجام شد و مي‌شود، نه تنها به بهبود رابطة نسل‌ها با موضوع دفاع مقدس منتهي نشد، بلکه خود به عاملي در جهت دوري و غريبگي جوانان از اين ارزش‌هاي عزيز و غني منجر گرديد.

بررسي اين سوءبرداشت‌ها از دفاع مقدس، گرچه در نوع خود بسياري از افراد را دلخور مي‌کند، اما رسالتي است که شايد براي برخي از جريان‌هايي که از گرايش ناب به دفاع مقدس دور مانده‌اند، فرصتي براي بازيابي خط مشي و حرکت باشد. هرچند براي خارج نشدن از دايرة صلاح و اصلاح مجبور باشيم در اين مجال اصطلاحاً بدون پاورقي، يعني بدون ارجاع مستقيم به مصاديق و نام‌ها پيش برويم و به ارائة کلياتي بسنده نماييم.

در يک کلام مي‌توان گفت شاه‌بيت هر کدام از سوء‌تصورات از قضية دفاع مقدس، کم کردن حقيقت و واقعيت از «معناي» دفاع مقدس است و شايد با بررسي اين سوءبرداشت‌ها بتوان راحت‌تر فهميد که چرا به رقم ميلياردها ريال هزينه در ماه و سال براي موضوع فرهنگ دفاع مقدس، اين فرهنگ ناب هم‌چنان در مظلوميت ابدي خود غوطه‌ور است؟

دفاع مقدس زرد

عام‌ترين برداشت رسمي از موضوع دفاع مقدس در سال‌هاي بعد از دهه 80 خورشيدي، گرايش زرد به دفاع مقدس است. شاخص اين نوع نگاه نيز اجراي جُنگ‌هاي شادي اجباري براي موضوع جبهه و جنگ است. هنوز سال‌هاي زيادي از ورود برخي نهادهاي عمومي، شهرداري‌ها و حتا ادارات دولتي به موضوع احياي فرهنگ دفاع مقدس نگذشته است، اما بي‌ترديد صداوسيماي بعد از آويني، طلايه‌دار برخورد جُنگي و جشني براي دفاع مقدس است.

انگارة درست اين برخورد با موضوع دفاع مقدس، اين اصل اساسي است که بايد معارف دفاع مقدس را به زبان و حال‌و‌هواي جامعة امروز ارائه کرد، اما در عمل اين انگاره به اين صورت عمل مي‌شود:

معارف دفاع مقدس به جاي ترجمه شدن به زبان روز، از ريشه به ضعف‌ها و ابتذال‌هاي فرهنگ عمومي امروز تغيير شکل مي‌دهد. کنداکتور برنامه‌اي اين سوءبرداشت از دفاع مقدس چه در صداوسيما، چه در پارک و چه در سالن آمفي‌تئاتر هم تفاوت زيادي با هم نمي‌کند.

اجراي يک کيبورد، يک مجري اتو کشيده و عمدتاً با صورت تراشيده که البته لباس پلنگي ارتش آمريکا را به سبک سرباز رايان پوشيده و مابقي قضايا...

در خوش‌بينانه‌ترين حالت مي‌توان انتظار داشت که خوانندة Nميليون توماني اين برنامه که به‌عنوان هنرمند راديو تلويزيوني، در حال لب زدن روي موسيقي پيش آماده است، در اشعارش قبل از خواندن تصنيف‌هاي کوچه باغي اشاره‌اي به دفاع مقدس و شهدا بکند و يا از مدعوين بخواهد به احترام رزمندگان کف بزنند يا يک دقيقه سکوت کنند. و يا حتا در مقام مليت و ايران‌پرستي يک تصنيف بخواند و بعد در آن به اتکاي تجليل از آرش کمان‌گير و رستم و سهراب، از محمد جهان‌آرا هم ياد کند و في‌الجمله نتيجه بگيرد که ‌اي محمد جهان‌آرا، فرمانده سپاه کردستان!!، تو چه جانشين خوبي بودي براي آقاي رستم... و باز ملت به شور آمده و به افتخار روح رستم و شهيد جهان‌آرا يک دقيقه ايستاده کف بزنند.

و اين البته بهتر از مجالسي است که به بهانة طنز جنگ، دلقک‌ها به مسخره کردن لهجه‌هاي کشور مي‌پردازند و يا به مناسبت هفته دفاع مقدس، شعبده‌باز و تقليدكار صدا و تئاتر(رقص کودک) به روي سن مي‌برند و بيچاره آن رزمنده يا شهيدي که عکسش به‌عنوان زينت اين سِن استفاده شده و در گزارش‌ها، بر ديوار پشت سري خانم‌هاي بدحجاب و بچه‌هاي تاپ و شلوارکپوشي نصب است که براي شور و نشاط بيش‌تر جلسه براي مسابقه «ماست‌خوري» و «بله و خير» به روي سِن آمده‌اند.

يک لحظه تصور کنيد، مسابقه ماست‌خوري به‌مناسبت گرامي داشت هفته دفاع مقدس!

دفاع مقدس سياه

هرچه‌قدر برگزاري يک جُنگ پارکي در يک برنامه تلويزيوني و يا پارک و سن سازماني، اين حسن را دارد که در کنار عشق به جومونگ و فلان برنامه «فارسي وان»، يک کودک با ديدن يک نماي جنگي به صورت شرطي به ياد مضحکه‌هاي جشن تلويزيوني به اصطلاح دفاع مقدسي بيفتد و خطاب به پدر و مادرش بگويد : «دوباره عکس اين آقا خاکيه، آخ جون جشن»، اما فضلاي سياه‌نويسي، سياه‌نگاري، سياه‌کاري و سياه‌سازي دفاع مقدس که از هشتصد جشنواره داخلي و خارجي جايزه باغ وحش طلايي و نقره‌اي (اعم از خرس، پنگوئن، عقاب، آينه، قلم و...) را گرفته‌اند فايدة همين يک کار را هم ندارند و به قول شيخ اجل مصداق آنند که:

گر تو قرآن به اين نمط خواني

ببري رونق از مسلماني

گرچه سياه‌نويسي دربارة دفاع مقدس، يا فيلم و شعر سياه دربارة اين واقعه توليد کردن و حتا در مواردي مراسم سياه براي اين واقعه برگزار کردن طيف گسترده‌اي از ساختار، محتوا و حتا گسترة بزرگي از انگيزه‌ها را دربر مي‌گيرد، اما نتيجه عمده‌اش شک کردن به سال‌هاي دفاع مقدس و ارزش‌هاي آن است.

خوانش سياه و پر ابهام از دفاع مقدس چه به بهانة مدرن نگاري، توجه روشنفکرانه و بالاخره متفاوت و غير دولتي نگريستن به دفاع مقدس اتفاق افتاده باشد و چه به واسطة خاطرات تلخ از سال‌هاي جنگ و انتقاد عميق به آن‌‌هايي كه جنگ را هدايت و فرماندهي کرده‌اند و چه به واسطة گله‌ها و غرض‌هاي شخصي، مخاطبِ خود را به وادي ترديد مي‌کشاند که اساساً جنگ ما مقدس بوده يا نه؟

بدون برداشت دشمن‌انگارانه از صاحبان اين نوع روايت، مي‌توان مطمئن بود که براي دشمني که از چنان روحيه‌هاي آهنين از نبرد ما آسيب ديده و نتوانسته ارزش‌ها و مطامع‌اش را به جلو ببرد، امروز ترديدآفريني در حقانيت دفاع مقدس، لذتي برايش دارد که شايد شيريني‌ کم‌تري از تکفير شهدا و رزمندگان ندارد و به همين دليل خواهان درجه اول و باني بقاي چنين نگاهي خود دشمنان زخم خورده از دفاع مقدس‌اند و افسوس که در داخل جامعة دلسوز جبهه و جنگ هم چنين نگاهي به‌خاطر جشنواره‌پسند بودن آن و قرار گرفتن آن در ژانر ضد جنگ بسيار مورد حمايت قرار مي‌گيرد.

دفاع مقدس لوکس

توليد محصولات لوکس و تشريفاتي، افتتاح اماکن لوکس توريست‌پسند براي جبهه و جنگ، اجراي کارهاي پر زرق‌وبرق، احداث تنديس‌هاي ميليارد توماني، ساخت سمفوني‌‌هايي با چند صد نوازنده، اجراي نمايش‌هاي بزرگ چندهزار نفري، اجراي نقاشي‌هاي چند کيلومتري و... از جمله مدهاي جديد گرامي داشت دفاع مقدس است که علاوه بر «موج رسانه‌اي» يک يادگار ماندگار مديريتي و يک رزومه انتخاباتي کاملاً مردم‌پسند براي هرکسي است که باني اجراي يک يادگاري اين چنيني براي دفاع مقدس مي‌شود.

به‌علاوه اين‌که تهيه يک نماد لوکس از دفاع مقدس، مانند يک موزه، گاهي اين‌قدر طولاني مي‌شود که باعث افتخار چند نسل مدير اصولگرا، اصلاح‌طلب و تکنوکرات خواهد شد و تکميل آن نيز توسط يک عنصر، برگ برنده‌اي براي هميشة افتخارات او مي‌گردد.

دفاع مقدس جنگي

کالبد دفاع مقدس، قطعاً در بستر يک جنگ زائيده شد و به همين خاطر دور از ذهن نيست که نمادهاي اين پارادايم معرفتي تاريخ ايران، ابزار و ادوات جنگي باشد، اما نه اين‌قدر که همة ترويج فرهنگ دفاع مقدس، در معرفي چند سلاح و وسيله جنگي خلاصه شود.

امروزه متأسفانه بسياري از اماکني که به‌عنوان موزه و يا نمايشگاه دفاع مقدس شناخته مي‌شود، بيش‌تر از هر چيزي نمايشگاه سلاح‌هاي از کار افتادة جنگي هستند و در اين ميان، موزه‌ها و نمايشگاه‌‌هايي کامل‌تر هستند که بتوانند تعداد بيش‌تر و اوزان سنگين‌تري از اسلحه و مهمات را براي نمايش فراهم کنند.

اشتهاي برخي از متصديان امر براي بهره‌گيري از سلاح براي اين فضاسازي‌ها به قدري است که گاه جلوي در موزه‌ها و نمايشگاه‌هاي دفاع مقدسي، سلاح‌‌هايي گذاشته مي‌شود كه اساساً پس از دفاع مقدس توليد شده است و يا ماکت‌‌هايي قرار داده شده که نمونه واقعي‌اش در جنگ مورد استفاده قرار نداشته است. ترکيب اين سلاح‌ها و نمايش عکس چند سردار شهيد که روحشان از وجود اين اسلحه‌ها خبر نداشته و يک موسيقي دفاع مقدسي، مي‌شود يک برنامة آبرومند و البته پرهزينه که قطعاً فرهنگ ايثار و شهادت را تا مدت‌هاي زيادي در جامعه بيمه خواهد كرد!

دفاع مقدس بدون جنگ

ضلع ديگر اين پازل، عملکردي معکوس اين رويه است. يعني به قول آن کارگردان «سيمرغ ساز» توليد آثار جنگي بدون شليک يک گلوله. به عبارتي معرفي يک جنگ بدون خشونت، ارائه و توليد آثاري از جنگ که هيچ بهره‌اي از حماسه و دلآوري ندارد و چهره‌اي مردانه به خود نگرفته و تحريف تفريط کارانة جنگ. در واقع نمايش دفاع مقدس با سلاح‌هاي فراوان و بدون هيچ سلاحي دو لبة يک قيچي است که واقعيت دفاع مقدس را از ميان مي‌برد و دگرگون مي‌کند.

دفاع مقدس مدرن

هم‌زمان با تحولات سياسي ابتداي دهه 80، که روزنامه‌هاي نوپديد، مشغول روايت مدرن و روشنفکري از همه مباحث علوم انساني بودند، گروهي از دانش‌آموختگان همين مکتب که محصولات نظري دانشگاه‌هاي دهة دوم خرداد محسوب مي‌شدند و از طرفي دلبستگي‌‌هايي به مباحث انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي و التزام شبه‌ديني به خوانش علوم انساني با متد خاص غربي آن دارند را بر آن داشت که جنگ را به روش خود بسط تئوريک دهند.

اين بسط تئوريک که از طرفي پوستة بسيار جذابي در حوزه ارائه دارد و در درون خود باعث به‌وجود آمدن نسل تازه‌اي از شعر، نويسندگي، مطبوعات، نمايشنامه و فيلمنامه‌نويسي و حتا عکس و هنرهاي تجسمي خاصي براي دفاع مقدس شده است كه مانند ساير انحاء ديگر روشنفکري، ماهيت هرج‌ومرج‌گرايي، قدرت ستيزي و وفاداري به آرمان‌هاي تفکر مدرن و جامعه شناسي نوين دارد.

در واقع اين نوع تفکر گرچه به ظاهر با «غير دولتي» قلمداد کردن خود، سعي مي‌کند يک قرائت مردمي و غير نظامي از جنگ و دفاع و حتا ارزش‌هاي غيرقابل بحثي مانند امام و شهدا ارائه دهد، اما نخست به اين دليل که ادبيات اين نوع نگاه به شدت وام‌دار روشنفکري و جامعه‌شناسي غربي است، نمي‌تواند به زبان عام ارائه شود و هم‌چنان يک فاصلة گفتاري با سطح فکري و فهمي عامه مردم دارد، دوم اين‌كه به رسم همة روشنفکران غرب‌گراي بعد مشروطه، جامعه را ناخواسته به عوام و خاص در فهم و عمل تقسيم کرده و بدين ترتيب مجبور است که بسياري از نقش آفرينان جنگ را که عامه مي‌داند و بر خلاف آن تفکر فکر مي‌کند را از دايرة فهم و معرفت‌شناسي جنگ حذف کند و در ورطة سوم، اين روايت مدرن و منتقدانه از جنگ که نوپديد هم نيست و ريشة آن در زمان جنگ هم ديده شده با مباني ارزشي جنگ و منطق امام خميني(ره) دچار چندگانگي‌‌هايي است و به همين‌ خاطر در بازخواني تفکر امام، راهي جز آشکار ساختن اين اختلافات و يا سانسور عقايد امام که در آن مباني دانش و جامعه‌شناسي مدرن غرب را به چالش کشيده بودند، ندارد.

تنها سود اين نوع نگرش کمک به آسيب‌شناسي جريان‌هاي معمول دفاع مقدسي است و گرنه شنيده نشده که با خواندن چنين متون غبارآلودگونه و آثار مشوش دربارة جنگ، کسي به دفاع مقدس و نقشي که براي آيندة فرهنگ و تمدن ايران دارد اميدوار شده باشد.

در واقع بازخواني مدرن دفاع مقدس ريشة توليد آثار سياه درباره اين موضوع است.

آه‌وارة دفاع مقدس

يکي از برخوردهاي نه چندان مؤثر با موضوع فرهنگ دفاع مقدس، ترتيب دادن آه‌واره ( بر خلاف جشنواره) در قالب نمايشگاه، فيلم، شعر و ساير اقلام تبليغي فرهنگي هنري است.

دفاع مقدس براي متوليان اين نوع مراسم و توليدکنندگان آثار ادبي و هنري يعني تکرار سوگ‌ها و مراثي. اين نوع افراد همة دفاع مقدس را در نوحه‌هاي معروف آن مي‌شناسند و به جاي بازگويي همة آن‌چه در دوران دفاع رخ داده است، در ميان يادهاي ناگوار داغ‌هاي جبهه، درجا مي‌زنند.

گرچه در اخلاص بسياري از آن‌ها که در سوگ خاطرات خونين جنگ باقي مانده‌اند شکي نيست و هر کسي مي‌داند که متولياني هستند که با نمايش استخوان‌هاي شهدا و يا تصاوير دلخراش شهداي سر جدا و... سعي دارند جامعه را به خود آورند، اما تجربه نشان مي‌دهد آه‌واره‌خواني و آه‌واره نمايي از دفاع مقدس، الزاماً نتايج مثبتي ندارد و فارغ از برخي مشکلات شرعي و عرفي، چنين تبليغات و گاه چنين رويکردي به صورت علي‌الاطلاق به صورت ضد تبليغ عمل مي‌کند.

جنگ به روايت پول

اما شايد يکي از مهم‌ترين سوءبرداشت‌‌هايي که با عنوان دفاع مقدس به‌نوعي دست به تحريف معنوي معارف والاي دفاع مقدسي زده است، عبارت باشد از ارائه‌هاي بازاري از جبهه.

بدون اغراق، بيش از يک دهه است که آثار پول‌ساز در قالب کتاب، فيلم و حتا نمايش و موسيقي جيب برخي را پر نموده و کتاب پشت کتاب و فيلم پشت فيلم است که به مدد استفاده از رانت و تبليغ متکي به بيت‌المال به بازار ارائه مي‌شود و در اين راستا در خوش‌بينانه‌ترين حالت، نور به برخي زواياي جبهه و ماجراي دفاع تابانيده و از برخي ديگر از زاويه‌ها برداشته مي‌شود.

موضوع، در اين‌جا اين اتهام نيست که فلان فيلم طنز دفاع مقدسي مطلبي غير واقع را به‌عنوان دفاع مقدس منعکس کرده و يا فلان کتاب به نوبت چاپ صدوچند رسيده، داستاني مجازي است.

ماجرا اين است که اولاً چنين فضاي سيطره‌يافته‌اي، کل تصاوير ذهني مردم دربارة دفاع مقدس را به يک سو يا به يک گونه روايت(بعضا مشوش و مخشوش) سوق دهد و از سوي ديگر چنين جريان‌‌هايي که با رانت‌هاي حکومتي توانسته‌اند به نان و نوايي برسند و کار از پي کار توليد و ارائه کنند، چنان انحصاري راه بيندازند که ديگر ناشرين و ديگر فيلم‌سازان نتوانند با آن‌ها در ساخت فيلم و توليد کتاب و محصول رقابت نمايند که نتيجه اين رويه کاپيتاليسمي هم باز به يک امپرياليسم روايي در حوزة هنر و انديشه دفاع مقدس است.