از کنار بارگاه دوست

به نام خدای رضا

از کنار بارگاه حضرت دعا گوی همه دوستان عزیزی هستم که که قلبم برای آن ها می طپد

نمی دانید در سردی و خلوتی این بارگاه چه رویایی دارم برای سعادت همه

برای زیارت و شفاعت همه

برای طلب لحظه های سبز سعادت

برای ۀمرزش

و برای رحمت برای  خوشنودی و رضا که رمز زیارت مشهد است

عاشقانه تر به پیش

اینجا همان جاست که می دانیم

جایی که می خوانیم

جایی که می روییم

و از کویر رو مرگی هایمان از تفتیده ترین روزهایمان هروله کنان می آییم و می رویم تا به پاس صبرمان زمزمی از ضیافت رضوی جاری شود

اشک بریز ای دل

همین جا باید بخوانی

همین جا باید برویی

همین جا بید بمیری چون پرواز باید کرد

بال این جاست

ای دوست

السلام علیک یا مولای و ابن مولای

 

 

علی ابن موسی الرضا

به نام حضرت دوست

برای فرزندم صدرا می نگارم

برای هم او که این وجیزه ناچیز پدری دردمند را می خواند که در آستانه ملاقات پروردگار چیزی برای او که به اخلاص و کمالی که او خواهد نکرده است و همه جا کمیت رفتار عبادیش لنگیده

پدرت می دانست باید چه کند اما تنبلی و کسالت و بندهای شیطان که انسان را از خدمت سست نمود ازخدا می خو.اهم به تو شناخت عنایت کند که همت خود را مصروف راه ناصواب ننمایی و همت بخشد که بندهای دستان شیطان را بگسلی و مراتب را طی کنی

ایمان

علم

عمل

اخلاص

رضایت الهی

خلاصه ای از مباحث حماسه حسینی

خلاصه اي از مباحث كتاب حماسه حسيني

نوشته استاد شهيد مطهري

تحريف چيست؟

تحريف در زبان عربي از ماده حرف است يعني منحرف كردن چيزي از مسير وضع اصلي خود كه داشته است يا بايد داشته باشديعني آنچه انجام شده يا گفته شد با آنچه كه نقل گرديده تفاوت بسيار دارد.

انواع تحريف:

1ـ تحريف لفظي: اينست كه ظاهر مطلبي را عوض كنند

2ـ تحريف معنوي:اينست كه شما در لفظ تصرف نمي كنيدلفظ همان است كه بوده گاهي لفظ را همانطور معني مي‌كنيد كه مقصود گوينده بوده ولي گاهي هم لفظ را طوري معني مي كنيد كه خلاف مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلي گوينده.

عوامل نحريف:

 


1ـ عواملي عمومي : يعني بطور كلي در تواريخ دنيا اين عوامل وجود دارد و اختصاص بحادثه عاشورا ندارد و اين عمل هم از جانب دوستان است و هم دشمنان.

2ـ عامل دوم تمايل بشر به اسطوره سازي و افسانه سازي است و اين در تمام تواريخ وجود دارد در بشر يك حس قهرمان پرستي هست كه در اثر آن درباره قهرماني هاي ملي و قهرمانهاي ديني افسانه سازند.

مثلا گفته اند كه عدد لشگريان عمر سعد يك ميليون و ششصد هزار نفر بوده است كه همه اهل كوفه بودند!مگر كوفه چقدر بزرگ بوده  در آنوقت  معلوم نيست همه جمعيت كوفه آيا به هفتاد هزار نفر ،صد هزار نفر مي رسيده يا نمي رسيده است.

يك ميليون و ششصد هزار نفر سپاهي در آن روز جمع بشود و حسين ابن علي(ع) هم سيصد هزار نفر آن را بكشد بعقل جور در نمي آيد اين قضيه را بكلي از ازرش مي اندازد.

3ـ عامل سوم يك عامل خصوصي است.پيشوايان دين از زمان پيغمبر اكرم(ص) و ائمه اطهار (ع)دستور اكيد و بليغ داده اند كه بايد نام حسين ابن علي نده بماند چرا ؟حسين (ع) مكتب عملي اسلام را تاسيس كرد .حسين (ع) نمونه عملي قيام هاي اسلامي است خواستند مكتب حسين زنده بماند ،تربيت حسين(ع) زنده بماند .مرحوم حاجي نوري نكته اي را در كتاب لؤلؤ و مرجان ذكر كرده است و آن اينكه عده اي گفتند موضوع امام حسين(ع) و گريه بر او ثوابش آنقدر زياد است كه از هر وسيله اي براي اينكار مي شود استفاده كرد.يك حرفي امروزيها در مكتب «ماكياول» در آورده اند كه مي گويند هدف وسيله را مباح مي كند،هدف خوب باشد وسيله هرچه شد،شد!

امام حسين(ع) شهيد شد كه اسلام بالا برود و اشهد انك قداقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت بالمنكر و جاهدت في الله حق جهاده ،امام حسين(ع) كشته شد كه سنن اسلامي ،مقررات اسلامي ،قوانين اسلامي زنده شود نه اينكه بهانه اي شود كه پا روي سنن اسلامي بگذارند كتاب معروفي به نام روضة الشهدا كه نويسنده آن ملا حسين كاشفي لست .اولين كتابي است كه در مرثيه به فارسي نوشته شده است وقتي كه من(استاد شهيد مطهري) اين كتاب را خواندم ديدم حتي اسمها جعلي است!

داستانها را به شكل افسانه درآورده است اين كتاب چون اولين كتاب به زبان فارسي است كه نوشته شد مرثيه خوانها كه اغلب بي سواد بودند و به كتابهاي عربي مراجعه نمي كردند همين كتاب را مي گرفتند و از رو مي خواندند.اينستكه امروز مجالس عزاداري امام حسين(ع) را روضه خواني مي گوئيم .ما اگر به ارشاد شيخ مفيد خودمان مراجعه كنيم احتياج بجاي ديگر نداريم؛اگر كسي تاريخ عاشورا را بخواند مي بيند ارزنده ترين و مستند ترين و ازپر مغزترين تاريخهاست.

مرحوم آخوند خراساني فرموده بود آنها كه به دنبال روضه نشنيده مي روند،بروند روضه هاي راست را پيدا كنند كه آنها را احدي نشنيده است؛خطبه هائيكه امام حسين(ع) در مكه و بطور كلي در حجاز ،در كربلا ،در بين راه خوانده،جواب و سئوالهائيكه با حضرت شده ،نامه هائيكه ميان ايشان و ديگران مجادله شده است و

حادثه تاريخي عاشورا از يك طرف علل و انگيزه هايي دارد و از طرف ديگر هدفها و منظورهاي عالي يعني حسين(ع)يك انگيزه اي راست ،ما چيز ديگري براي آن تراشيديم!تمام شرايط تقدس يك نهضت،در نهضت اباعبدا... هست كه نظيرش در دنيا وجود ندارد.آن شرايط چيست؟

1. اولين شرط يك نهضت مقدس اينست كه منظور و هدف آن نهضت،شخصي و فردي نباشد بلكه كلي، نوعي و انساني باشد.

2. شرط دوم براي اينكه قيامي مقدس باشد،اينست كه در آن قيام با يك بينش و درك و بصيرت قوي توام باشد يعني چه؟ يعني يك وقت مردم اجتماع خودشان در غفلتند يك فرد بصير پيدا مي شود كه درد اين مردم را صد درجه از خودشان بهتر مي فهمد.مثلا مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي در حدود شصت سال پيش قيام كرد و يك نهضت اسلامي در كشورهاي اسلامي بپا كرد؛شما امروز كه تاريخ اين مرد را مي خوانيد مي بينيد واقعا غريب و تنها بوده است.

3. شرط سوم براي اينكه نهضتي مقدس باشد اينست كه تك باشد ،فرد باشد يعني چه؟يعني بيرقي باشد كه در ظلمت كامل بدرخشد.

چرا ائمه اطهار(ع) گفتند كه اين نهضت بايد زنده بماند ،فراموش نشود مردم براي امام حسين(ع) بگريند؟ هدف آنها از اين دستور چه بوده است؟ ما آن هدف واقعي را مسخ كرديم.گفتيم فقط بخاطر اين است كه تسلي خاطري براي حضرت زهرا سلام الله عليها باشد!يا اينكه ايشان در بهشت همراه فرزند بزرگوارشان هستند دائما بي تابي مي كنندتا ما مردم بي سرو پا يكمقدار گريه كنيم تا تسلي خاطر پيدا كنند!آيا توهيني بالاتر از اين براي حضرت زهرا(س) پيدا مي كنيد؟

عده اي ديگر گفتند امام حسين(ع) در كربلا بدست يك عده مردم تجاوز كار بي تقصير كشته شد پس اين تاثر آور است! درست اما همين؟!

روزي هزار نفر آدم بي تقصير بدست آدمهاي باتقصير كشته مي شوند و تاثر آور است اما اين كشته شدنها ارزش دارد كه سالهاي زياد قرنها بنشينيم و اظهار تاثر كنيم كه حيف ،حسين ابن علي(ع) نفله شد و خونش هدر رفت ؟مردي كه براي قطره قطره خونش آن چنان ارزش قائل شد كه نمي توان آنرا توصيف كرد.لشكريان عمر سعد در كربلا از جنگ تن به تن پرهيز داشتند هر كس كه جلو آمد لحظه اي مهلتش نداد فرياد عمر سعد بلند شد كه مادرتان به عزايتان بنشيند به مبارزه كي رفتيد؟هذاابن قتال العرب اين پسر كشنمده عرب است ،پسر علي ابن ابيطالب(ع) است «والله نفس ابيه بين جنبيه» به خدا نفس پدرش علي در كالبد است به جنگ او نرويد اين علامت شكست بود يا نه؟ سي هزار نفر جنگ تن به تن كردند با يك مرد تنهاي غريب ،آن همه مصيبت ديده آن همه زحمت كشيده آنهمه تلاش كرده هم تشنه است و گرسنه شكست مي خورند و عقب نشيني مي كنند نه تنها در مقابل شمشيرش بلكه در مقابل منطقش نيز شكست خوردند .

اباعبدالله(ع) در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشا كرد واقعا خود آن خطابه‌ها عجيب است! كساني كه اهل سخن عالي بگويد كه در حد اعلاي اوج باشد.عمر سعد دستور داد فرياد كنيد و بدهانتان بزنيد كه صداي حسين(ع) را كسي نشنود آيا اين علامت شكست نيست؟

چه كسي را در دنيا پيدا مي كنيد كه شرائطي مثل شرايط حسين ابن علي(ع) قرار بگيرد و دوكلمه از آن خطابه او را بتواند بخواند؟دوكلمه از خطابه‌ي زينب(س) را در دم دروزه كوفه بخواند؟اگر گفتند اين عزا را احيا كنيد ،زنده نگهداريد،براي اينست كه اين نكته ها را بفهميم و دريابيم براي اينكه عظمت حسين(ع) را درك كنيم.براي اينكه اگر اشكي مي ريزيم از روي معرفت باشد.معرفت حسين(ع) ما را بالا مي برد.مارا انسان مي كند،ما را اهل حق و حقيقت مي كند،اهل عدالت مي كند،يك مسلمان واقعي مي كند،مكتب حسين مكتب انسان سازي است،نه مكتب گنهكار سازي.حسين(ع) سنگر عمل صالح است،نه سنگر گناهكاري.

حال بايد بدانيم كه خطر تحريف فوق العاده زياد است.تحريف ضربت غيرمستقيم است كه از ضربت مستقيم كاري تر است پس وظيفه‌ي ما چيست؟

ما وشما بزرگترين وظيفه اي كه داريم اينست كه ببنديم چه تحريفهايي در تاريخ ما شده است چه تحريف هايي در نقاشي شخصيت ها و بزرگان ما شده است؟!چه تحريفهايي در قرآن (تحريف معنوي) شده است(تحريف در تفسير ، توجيه غلط كردن)

كلا دو نقطه ضعف در همين مسئله عاشورا وجود دارد؟

1ـ يكي از آنها اينست كه معمولا موسس و صاحبان مجالس،چه آنهايي كه در مساجد و چه آنهايي كه بالخصوص در منازلشان مجلسي برپا مي كنند،در حدودي كه من تجربه دارم(استثنا ندارد)آن چيزي را كه مي خواهند ازدحام جمعيت است.اين جلسات براي اين است كه جمعيت ازدحام كند.مگر ما مي خواهيم سان ببينيم؟!هدف،آشنا شدن با حقايق است،مبارزه كردن با تحريفات است.

2ـ نقطه ضعف دومي كه در مجالس عزاداري هست؛مساله «شور و واويلا»بپا شدن است.منبري در آخر منبرش بايد ذكر مصيبت كند و در اين ذكر مصيبت هم نه تنها مردم اشك بريزند كه تنها اشك ريختن مي كند با لعنت خدا بر او باد.

وظيفه علماست كه در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد.از خداوند تبارك و تعالي توفيق مي خواهيم كه دلهاي ما را به حق و حقيقت رهبري نمايد.

یا امام رضا

اين والي بي بديل دين است

اين دلبر پادشاه چين است

تا عشق امانت خدايي است

فرزند «محمد امين» است

خورشيد خدا به دامن خاك

سرشارترين گل زمين است

آيد ز سراي او نجف بو

سيماي« اميرِ مؤمنين »است

اي دل ز « رضا »مباش غافل

كو زاده ياس و ياسمين است

از علم و سپاس و زهد و ايثار

تا كوي خدا ي بي قرين است

«ايران» چو سرا و مرقد اوست

او مایه و نام سرزمین است

پیام روز

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

ادامه مطلب قبل

 احساسات ناب

من سند اين حديث را نديدم ولي با ظاهر ديگر حديثها بي ربط نيست كه مي فرمايد «انا قتيل العبرات» من كشته اشكهاي شيعيانم.

من توجه كه كردم دو جهت برجسته تر بود كه از هم جداست.اول اينكه چرا اشك،دوم اينكه چرا احساسات غم انگيز

نكته اول مربوط به اين است چرا براي انتقال اين موضوع از زمان پيامبر اشك و آه در نظر گرفته است و دوم اينكه غم چه خصوصياتي دارد؟

اول اينكه يك مثلي هست كه شايد عربي هم باشد كه مي گويد ممكن است يك زمان با كسي خوشي زا فزاموش كني اما هيچگاه كسي كه با او گريه كردي را فراموش نخواهي كرد!

بالاتر از هر چيزي براي رساندن يك امانت به كسي در يك راه دور رساندن است.راه دوري به درازاي تاريخ

احساسات و اشك و آه يك هدف در دستگاه عاشورا نيست بلكه يك وسيله است براي اينكه معارف و مسائل در دست نخبگان فقط باقي نماند زيرا تاريخ نشان داده در حفظ يك معرفت بزرگ مردم و عامه امين تر از نخبگان هستند.

ببينيد حركت كلي علماي بني اسرائيل به چه نحوي بود و نخبگان سياسي و اجتماعي(چون از آغاز آئين موسي يك آئين سياسي و حكومت يهود يك حكومت ديني بود)چه به روز معارف خودشان كه به جاي افواه به صورت سر در الواح و طومارها نگهداري مي شد( و مي شود) آوردند كه دريك روز مردم 70 پيامبر خودشان را كشتند و روز ديگر چون بي گناهان به كار خود مشغول شدند.

اشك و آه معارف عاشورا را از لاي كتابها هر سال بيرون مي اورد و علي رغم بعضي تحريفها و دروغهاي ساده لوحانه عده اي نا آگاه همواره اين احساسات پاك فكر هاي ناب را در اين زمينه تحريك كرده و الهام بخش هنري بوده كه خود نهضت آفرين است.

اينجاست كه ارزش بكا و تباكي رخ مي نماياند.

     2.       عقده هاي سياسي شيعه در صفات امام

آخرين بيان اين مجال مربوط به بحث مردم و عاشوراست.مردم همواره آرزوهاي خود را و آرمانهايشان را در يك جا جستجو مي كنند و دوست دارند شعار اين آرمانها را در يك مناسبت به گوش سردمداران و سياست پيشه گان برسانند اتفاقا در طول تاريخ ائمه اطهار عليهم السلام نيز از عاشورا و عزاداري سيد مظلومان به عنوان جايگاهي براي نقد قدرت و اعلام برنامه هاي سياسي خود استفاده مي كردند.

بعد سياسي كلام حضرت اباعبدالله الصادق عليه السلام :كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا همين ديدگاه است.

حتي امام پنجم وصيت فرمودند پس از شهادت ايشان كه به دسيسه اي مرموزانه و پنهان شكل گرفت 10 سال عزاداري در موسم حج و در بين مردم اقصي نقاط سرزمينهاي مسلمان انجام شود.

به بياني عاشورا تريبون شيعه است.

در اين موسم شيعيان همبستگي اجتماعي خود را نيز ارزيابي مي كنند و با كوبيدن طبل جنگ آغاز انتقام از غاصبين خلافت را به همگان گوشزد مي نمايند.

بزرگترين آرمان سياسي شيعه عدالت است و شيعه كه همواره از نبود آزادي توليد و تشريح مسائل رنج مي برده با اين مراسم و با توجه به صفات و مرام امام آزادي .رفاه. كرامت.جامعه توحيدي.امر به معروف و نهي از منكر و... خودرا در پرتو تجربه عدالت علوي جستجو مي كند.

ضمن همين هدف است كه معصوم عليه السلام مي فرمايد:

تو نمي داني !

حكمراني بني اميه با شمشير و زور و تزوير و خفقان و ... بود و امامت ما بر اساس خويشتن داري مهرورزي و تقيه و مردم داري و...

 

به هر روي به نظر مي رسد عاشورا كه امروز به عنوان رمز بيچارگي استعمارگران مطرح شده روز به روز تا ظهور مقدس خورشيد عالم تاب امامت مورد هجمه بيشتري از حملات  قرار بگيرد فلذا مي طلبد پژوهش درباره اين پيامها جدي تر و حساس تر دنبال شود

در آستانه ماه محرم

بسم الله الرحمن الرحيم

شام غريبان حضرت امام حسين عليه السلام 1383 در آغاز 1426 هجري قمري بودو قصد داشتم به ياري خدا و استمداد از حضرتش مطالبي را كه چندي است در جمع آوري آن مي كوشم را تدوين نمايم.

مطلبي كه مي خواهم امشب درباره آن يك بحث اجمالي داشته باشم يك برش كوچك از رساله ناتمام نبرد براي اصلاحات در تبيين زيارت وارث است كه حدود دو سه عاشوراي پيش شروع نمودم ولي متاسفانه توفيق اتمام آن را نداشته ام كه شايد به دليل ابعاد بالاي پرداختي آن است و آنكه در اين ابعاد هنوزم دستم پر نيست.

در آغاز اين بحث لازم مي دانم كه اصرار كنم بسياري از مطالب استقرائي نتيجه گيري شده است.

در اين بحث مي خواهيم از بيرون يك نگاهي فرهنگي به كل قضيه امام حسين(ع) به ويژه به محرم و به ماندگاري و استقبال مردم از اين قضيه داشته باشيم.

استقبال مردم همه زمانها از قضيه محرم در جاهاي شيعه نشين و جاهاي مرتبط مثل ارمني ها، كليمي‌ها،سني ها و كساني اصولا ارتباطي با امام حسين(ع) ندارند يك امر خارق العاده فرهنگي است.

نگاه كنيد ما در يك امر فرهنگي كاري به درستي يا غلطي كاري نداريم يعني زياد توجه نمي كنيم بلكه نگاه ما معطوف به اثر اين امر  است كه در مولفه هاي فرهنگي گذاشته است.

فرهنگ و تمدن هر جامعه يعني مولفه هاي آن يعني ادب و هنر آنها ، سنتها و عقايد مردم يعني زندگي مردم را متغير كردن،و از همه مهمتر استقبال يك جامعه از آن .

مثلا شما دقت كنيد به نوروز  و مراسم اقماري آن مثل سيزده بدر و چهارشنبه سوري و زيارت اموات يا روز ملي كشورها،جشن شكوفه هاي گيلاس در ژاپن،ماه رمضان،شب يلدا، نماز عيد فطر و عيد قربان، كريسمس و... در ارزيابي فرهنگي و نقاط مهم جذاب بودن آن و اثر گذاري آنها اين مهم نيست كه اصل اين موضوعات از چه حقيقتي برخودار است يا اصلا خرافه است يا نه؟ بلكه اين مهم است كه جامعه چه ظرافتي در آن ديده كه آن را حفظ كرده و سد تاريخ و مرور زمان آن را چنان كمرنگ ننموده كه از بين برود يا فراموش گردد.

مثلا در كشور ژاپن ممكن است در اثر كشتار بيرحمانه مردم سالها ادب ژاپني متاثر از بمب اتمي آمريكا باشد و سالها مردم و هنر اين سامان بذر نفرت از عاملان داخلي و خارجي اين امر در دلها بكنارند و شايد مردم هر سال همايشها و حتي مراسمي در اين باره در شهرهاي مختلف ژاپن برپا كنند ولي مي توان گفت مردم هر سال از كارخود بيكار مي‌شود فقط براي عزاداري اين 100هزار قرباني در ايران هم همينطور هر اتفاق تاريخي شعاع اثر خاصي دارد بعضي كوتاه و بعضي بلند تر اما به رغم همه اينكه درونمايه اين وقايع حتي مي تواند برتر از بعضي از مسائل ماندگار تر باشد اما بعضي مسائل بهتر مي مانند.

نگاه فرهنگ مدارانه به مسئله اي به نام محرم نيز نگاه به اين تعامل تاريخي مردم و امام حسين(ع) است نه نگاه فني به موضوع عاشورا .

يكي از ابعاد اين معجزه فرهنگي اين است كه شيعه به ويژه از امامان حسنين(ع) كمترين آگاهي تاريخي را داردزيرا عصر اين دو بزرگوار مقارن با دو معضل بزرگ است اول اينكه سانسور بني اميه كه به مراتب از بني عباس داراي شدت بيشتري بوده زيرا بني عباس اصولا سياست مدار تر بوده اند و از طرفي مردمان عصر هم به مراتب فرهنگ كمتري براي فراگيري داشته اند.

مي بينيم حسنين سبطين مستقيم رسولند اما من حديثي را كه از اين دو بزرگوار كسي حكمي شرعي را پرسيده باشد نديده ام و اگر باشد خيلي كم است.

معاويه نماز جمعه رااز جهل مردم چهارشنبه خوانده بود ببينيد جهل مردم تا كجاست؟

يعني اگر عاشورا 30 هزار نفر نمي ديدند شد آنچه شد شايد تاريخ شهادت امام نيز مانند ساير ائمه اطهار عليهم السلام در پرده شك و ترديد باقي مي ماند.

اما مراسم حسيني و نهضت حسيني يك اثر ماندگار دارد يك اثر كه به مراتب يك اثر تمام عيار است. ما در ابتدا گفتيم استقرا بازهم پافشاري مي كنيم!دقت كنيم در سنت يلدا ...

ما يك سري مسائلي انجام مي دهيم و احيانا يك مخارجي بر خرج عموميمان اضافه مي كنيم يا اصلا نه وعده هاي غذايي يا دسرهامان را بدون تغيير كلي در هزينه متنوع مي كنيم.

ما در محرم شاهد يك اتفاق متفاوتيم و آن اطعام همگاني است و كسي نمي تواند انكار كند هزاران ميليارد ريال در سراسر جهان براي امام حسين خرج مي شود آنهم براي رونق مجلس اشك.

بخش اعظم اين سوال كه راز اينهمه جذب چيست؟ را جهان بيني توحيدي شيعه داده است.

شيعه مكتب عدليه است و ويژگي آن اعتقاد راسخ او به عدل و انصاف خداست اما براي كار فرهنگي اين آموزش كلي بايد مطرح باشد تا ما هم براي تاثير گذاري يك چيزي از امام حسين (ع) و مجلس ايشان ياد بگيريم .

جواب عدليه(شيعه)اجمالا به اين موضوع درباره اراده حق به عزت الهي حسين در دنيا و آخرت اين است كه يك پيام ريز هم به آنهايي دارد كه براي مردم كار مي كنند.

جواب عدليه ساده اش اينست كه امام حسين در حد ظرفيت وجودي خودش كه هرچند در سطح انساني بزرگ بود ولي در سطح خدايي بازهم محدود است همه چيزش را براي خدا داد خدا نيز هيچ چيزي  را براي او كم نگذارد.

در روزگاران قديم مي گويند يك شاهي در شكارگاهي اسير دام ددي  شد و لباسهايش خراب شد و فرار كرد و راه گم كرد تا اينكه در حال زار به خيمه اي رسيدكه در آن پير زن و پيرمرد ناتواني بودند كه از شير  بزي روزگار مي گذراندند و بالاخره مهمان آنها شدو پيرزن براي او بز را كشت و كباب كرد.

بعد از چند وقت حاكم كه به تخت نشسته بود به دعوت دنبال آندو فرستاد و درباره تقدير از آن دو نظرخواهي كرد و هر كسي نظري داد يكي گفت 10 بز به ايشان بازگردان يكي گفت بي نيازشان كن بالاخره وزير حكيم او حكم كرد كه آنها تمام هستي شان را اخلاص كردند تو هم همه چيزت را اخلاصشان كن!

عدل تساوي نيست بلكه قرار گرفتن هرچيز در جاي خود است حسين ابن علي(ع) چيزي در سطح يك انسان در راه خدا مضايقه نمي‌كرد نگاه كنيد اول شكنجه و عطش كشيد و بعد مصيبت ديد و بعد از جان داد  در حالي كه مي ديد آبروي او خانواده او و شرف او با حمله دشمن نادان به خيام حرمش هتك مي شود.

مسلم است كه خدا حسين را بالاتر از همه چيز در جهان قرار دهد.فردي آمد خدمت امام ابوالحسن الرضا عليه السلام و گفت من شيعه ام و همه شما ائمه را دست دارم و فرق نمي گذارم اما نمي دانم چرا امام حسين(ع) در دل من يك جور ديگر است امام جواب فرمدند خود ما ائمه هم همينطور هستيم.

در كار فرهنگي نبايد فراموش كرد اگر شما با بالاترين متد هاي علمي افكارسنجي كني همه كار را با دقت و ظرافت انجام دهي اثر آن با پايان اجراي آن مي رود مگر اينكه مخاطب تشخيص دهد كه شما اگر اشتباه هم كني در كار خود صداقت داري.

آنهايي كه كار فرهنگي را شغلا انجام مي دهند هم اشكال ندارد اما بايد نيتشان اصلاح كنند غذاي امام حسين(ع) در هر ظرفي با هر كيفيتي مردم با عشق مي خورند اما زنها يك مثل زنانه خوبي دارند كه مي گويند غذاي عروسي بره كباب هم باشد پشت سرش مي گويند مغزپخت نشده.

اين مثالها خيلي عاميانه است اما ظرافتهاي مهمي دارد ماندگاري همين مسائل از بسياري از مسائلي كه جامعه شناسان و محدثين گفته اند بيشتر است.

اشتباه نشود كه خداي نخواسته بيائيم عامه زده بشويم و خرافات را هم به جهت ماندگاري تاييد كنيم يا رفتار ناشايسته اي مثل قمه زني را چيزهاي ديگر اما مي گويم بايد براي كار فرهنگي و براي آموزش اينها را درست درك كنيم.

بايد ببينيم چرا قربان صدقه مخاطبان مي رويم خرجش مي كنيم روي سرش مي گذاريم او نمي آيد اگر بيايد توجه نمي كند اگر توجه كند برود ديگر برنمي گردد اگر بازهم مخاطب ما شود هرچه به او مي گويم متوجه نمي شود و فراموش مي كند اگر پيام را بپذيرد و فراموش نمي كند به كار نمي بندد؟

چند درصد از بودجه هاي فرهنگي به نتيجه مي رسد؟

چه كم و كسري دارد؟

چرا؟

هر روزه مذاق مردم تغيير مي كند بنا به شرايط سياسي اجتماعي مردم يك حالي مي شوند 7سال پيش مردم كشته مرده جرايد شدند و خواندن و مقاله هاي مختلف اما چرا تيراژ همان روزنامه ويسهاي معروف الان يك دهم آن روزها نيست يك روز وبلاگ است امروز و فرداست كه كسي ديگر حوصله نشستن پاي فيلم سينمايي اكشن را نيز نداشته باشد.

اما مجلس سينه زني و زنجير زني هر سال پر شور تر از سال قبل است!

اين در عين حال كه وجوه اعجاز آن بر همه روشن است يك آموزشهاي فرهنگي هم دارد:

     1.       دين و فرهنگ و هيجان!

به اشتباه هر موقع يك فرد شق و رق و كت و شلواري كه يك جا نشسته كه يك سر و وضعي را براي خودش آماده كرده را مي گوييم عجب قيافه موجه و فرهنگي دارد گروهي بر عكس يك برنامه اي را جذاب مي دانند كه براي تحرك بخشيدن و جذب جوان هيجان خواه تمام چارچوبها را شكسته باشد و برنامه هاي فرهنگي پر است از اين افراط و تفريط ها!

من نمي دانم ولي از قديم الايام چنين بوده كه يكي از جذابيتهاي محرم استفاده از ريتم ،تحرك و آواي خوش بوده است و معتقدم اين از خود روز عاشورا آغاز شده چون اكثر شهداي كربلا براي اعلام سخن خود به بهترين وجه رجز مي خواندند .

حضرت عباس عليه السلام براي اعلام جدا شدن دست راست يك رجز آهنگين مي خواند( والله ان قطعتموا يميني...) براي دسن چپ يك رجز ديگر در حالي كه در آن درد و فشار اين يك كار بسيار مشكل است.

غلام سياه نيز شعر و ريتم را به كار مي برد مي گويد«اميري حسين و نعم الامير...»در كوفه بسياري از ريتم صحبت زينب كبري عليها سلام  مي فهمند كه اين بلاغت از خانواده بزرگ علي(ع) است .

بگذريم از اينكه گروهي به تمام معنا بي اطلاع ادعا مي كنند مراثي و سينه زني و اين دسته ها از زمان صفوي آغاز و در زمان قاجار نشو و نما يافته به دليل اينكه مثلا ما در اسلام علامت آهنين نداشته ايم و كذا و كذا .

و جواب نمي دهند مثلا در بيروت و سوريه عراق عرب و هند و چين هم صفويه  و قاجار بوده كه دسته عزاداري دارندو...

من قويا ايجاد هيجان در نوع عزاداري و به كار بردن روحيه جهادي در ساخت عزاداري را در جذب افراد به اين موضوع به ويژه در جوانان موثر مي دانم آنهم هيجاني سالم.

ديشب در روايات كتاب شريف لهوف  مي ديدم روزي در ايام اسارت امام چهارم عليه السلام و ظاهرا يكي از خردسالان حاضر در اسرا كه شايد پسري از امام مجتبي عليه السلام بوده جهت امري به دربار يزيد رفته بودند كه يزيد به اين خردسال مي گويد دوست داري با خالد فرزندم كشتي بگيري كه خردسال جواب مي دهد نه ولي اگر ميل داري يك خنجر به او بده و يك خنجر به من تا با او جهاد كنم كه يزيد اقرار مي كند اين خانواده همه از كودكي براي جهاد تربيت شده اند.

قضيه تيراندازي امام باقرعليه السلام در حضور هشام كه 10 تير بر پشت هم مي خورند نيز معروف است .

منبع طبيعي بيشتر انحرافات هم همين هيجان خواهي است و حركتهاي انجام شده يا افراطي است و تمام وقت جوان را مي گيرد و به اصطلاح به ورزش قهرماني روي مي آورد يا اصلا انرژي او مثبت نمي شود...

محرم علاوه بر بار معنوي گران خود يك ورزش و هيجان و يك تمرين جهادي براي خونخواهان حسين عليه السلام است.

 

     2.       برنامه همه جانبه

محرم و عاشورا براي هر كسي بار محتوايي خاص دارد در صورتيكه برنامه هاي فرهنگي به ويژه مذهبي براي قشر خاصي طراحي و اجرا مي شود.

دومين بحث اين جذابيت است كه اگر يك روشنفكر بر اساس گرامي داشت عدالتخواهي همه ساله سياه مي پوشد در دستگاه امام حسين(ع) حضور خود را براي گسترش اين فرهنگ دارد منافاتي ندارد با يك لوطي كه به پاس جوانمردي عباس ابن علي(ع) يا يك زن كه به خاطر دل شكسته زينب كبري(س) يا يك آدم عادي و گناهكار  كه براي توبه مانند حر يا... شركت مي كنند.

هركس در هر سن و وحيه اي گمشده اي در مجلس امام حسين(ع) دارد و اين ها در طول همند در صورتيكه در برنامه هاي فرهنگي اين گونه نيست.

همه چيز دسته بندي و جبهه بندي مي شوند سنت و مدرنيته ،مدرن و كلاسيك،فولكلور و آكادميك و ...

در خود عاشورا نيز امام همين گونه تبليغ مي كند كه بعضي ازدرك آن غافلند

امام با حر يك گونه صحبت مي كند با بياباني يك صورت ديگر،دختر خردسال كه مي آيد جلوي اسب را بگيرد هم مي بيند امام از اسب پياده مي شود.اما امام مانند خس با هر بادي جابجا نمي شود و مي گويد هيهات منا الذله

مردم در كار فرهنگي از چاپلوسي خودشان خوششان نمي آيد و شك مي كنند  كه چرا اين طرف دارد براي من چاپلوسي مي كند اما از صراحت استقبال مي كنند در صورتي كه واقعا براي هركسي به قدر و قيمت و اندازه اش بها داده شده و برنامه ريزي شده باشد.

هيئت امام حسين(ع) همه بكوب بكوب براي جوان دارد و هم روضه براي پيرمرد و هم توسل براي زن و هم سخنراني و حديث براي روشن فكر

يك عده به ويژه پس از كتاب مرحوم دكتر شريعتي سخريه بعضي برنامه هاي امام حسين (ع) را مي روند و مي گويند كه اين قجري است يا صفوي است

مثلا  علامت را كه من خودم هم با آن موافق نيستم(اگر جرات مخالفت نداشته باشم)از قيافه كشي و اين مسائل ـ بگذريم از اينكه خيلي به نيت دلشان از همان شبيه و علامت كراماتي مي بينند.

اما اصل دسته و عزاداري و كليت قيافه هاي عزاداري تصادفي نيست يا به بازي يك حكومت و دو حكومت

اين را نبايد انكار كرد كه فرمود انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون

چه ذكري بالاتر از قرآن مجسم امام حسين(ع) كه خدا خودش اراده به حفظ اين مسائل دارد ما هيچوقت نبايد حالت تخديري به فعاليت فرهنگي بدهيم و بگوئيم اگر فلانجا از محل خود بيرون آمدند و يك عده چرت زده اند مخالف بدعت عمل نشده،اينكه دخترها نبايد بيايند و اگر مي آيند چگونه بيايند خود مطلبي ديگر و فرعي است.

     3.       احساسات ناب

من سند اين حديث را نديدم ولي با ظاهر ديگر حديثها بي ربط نيست كه مي فرمايد «انا قتيل العبرات» من كشته اشكهاي شيعيانم.

من توجه كه كردم دو جهت برجسته تر بود كه از هم جداست.اول اينكه چرا اشك،دوم اينكه چرا احساسات غم انگيز

نكته اول مربوط به اين است چرا براي انتقال اين موضوع از زمان پيامبر اشك و آه در نظر گرفته است و دوم اينكه غم چه خصوصياتي دارد؟

اول اينكه يك مثلي هست كه شايد عربي هم باشد كه مي گويد ممكن است يك زمان با كسي خوشي زا فزاموش كني اما هيچگاه كسي كه با او گريه كردي را فراموش نخواهي كرد!

بالاتر از هر چيزي براي رساندن يك امانت به كسي در يك راه دور رساندن است

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

کن بخش  سوم

 

کن اصلی:

اینقدر شهران و دهکده المپیک و از آن طرف شهرزیبا و شهرکهای سازمانی از شمال به کن چسبیده اند که محدوده روستای اصلی کن به سادگی امکان پذیر نیست مگر به کمک قدیمی ها.

باغهای کن گرچه  به رغم ساخت و سازها هنوز کم و بیش حفظ شدند و با عبور دو بزرگراه نیایش و شهید همت در حال محصور شدن و البته بی آب ماندن و خشک شدن هستند اما فراتر از محدوده انسانی کن اصلی هستند .

 مرحوم حاج ملا علی کنی از مجتهدان نامی عصر ناصرالدین شاه که به فتوای ایشان قرارداد ننگین رویتر لغو شد در حدود 150 سال پیش به مدد تقوا ی الهی مرز کن را تعیین کرد و این گونه کن از سایر دهات این بخش شناخته شد.

همه کنی ها بر این قول متفقند و اسنادی هم ارائه می کنند که در آن سالها وبای سختی منطقه را فرا گرفته که از تهران آمده بوده و این پیر روشن ضمیر خیش کشاورزی بردوش با ذکرهایی که می خواند و حرزهایی که می دانست به دو کن خطی کشید که محدوده کن شد و به لطف الهی وبا به داخل آن راه نیافت.هنوز نوادگان حاج ملا علی کنی در کن و در بازار تهران سه راهی به نام این بزرگوار وجود دارد.این محدوده از شمال به باغ امام حسین ع و از جنوب به حوالی بزرگراه شهید همت کنونی متصل است.

کن پنج محله اصلی و یک غریب آباد دارد که محل سکونت مهاجرین است که به شرح آن می پردازیم:

1.          دارقاضی یا درقاضی که ظاهرا درآن قاضی کن می زیسته و بزرگترین حسینیه و مسجد کن موجود است و همیشه سرشناس ترین روحانی کن درآن نماز می خوانده است

2.                   میانده که پایین تر از درقاضی است

3.          بالون که پایین ترین و فدیمی ترین بخش کن است گرچه متاسفانه به خاطر بافت نفوذ نا پذیر بالون مورد هجوم مهاجرین غیر قانونی واقع شده و نزدیک به 20 درصد جمعیت کنونی آن را افاغنه و همسر و فرزندانشان تشکیل می دهند ولی حدود 2 سال پیش در جریان ساخت بزرگراه شهید همت 50 سکه نقره به ضرب انوشیروان عادل در این محله پیدا شد.

بالون و کاسه سفالی پیدا شده در آن نشان دهنده حدود 2 تا 3 هزار سال تمدن در آن دارد

4.          محله اسماعیلون که یکی از بزرگترین محلات است که مردم اهالی آن را به سادگی مثال زدنی و برخی صفات می شناسند.وجود امامزاده علی اکبر این جعفر که کنی ها به آن امامزاده جعفرع  می گویند اعتبار این محله است

5.          سرآسیاب:مردم سرآسیاب اکثرا سرشناسان کن هستند گرچه اصلا خانواده های موجود درآن سابقه بیش از 200 سال سکونت در کن را اکثرا ندارند و از سایر قصبات آمده اند.تمول مالی مثال زدنی سرآسیابی نیز برای خودشان حرف گفتنی

6.                   غریب آباد:

از چهار راه شیدا و ایستگاه یخچال که در آن بقایای یک یخچال طبیعی هنوز هم موجود است به بالا تا جاده سولقان را کنی ها به طعنه غریب آباد می گویند که محل نوکنی هاست.

نو کنی ها شامل کنی های جوانی که برای زندگی خود در سامان کن قدیم جایی نیافتند یا اینکه می خواهند در بافت و ساختمانهایی جدید زندگی کنند یا مهاجرین کمتر از 40 ساله به کن است.

تراکم مهاجرین لر و آذری به حدی زیاد است که در غریب آباد یک مسجد خاص برای ترک ها و یک مسجد خاص یرای ملایری ها ساخته شده است.

کشاری ها و کیگایی ها،اراکی ها هم در این قسمت زندگی می کنند و این قسمت هنوز در حال ساخت و ساز است البته نه ساخت و ساز  خیلی اصولی

ذکر یک نکته قابل ذکر است که کنی ها را در امامزاده های آنان دفن می کنند اما بغیر کنی ها اجازه دفن در این امامزاده ها داده نمی شود. 

قدیم تر هر محله یک حمام داشته و بغیر حسینیه یک مسجد اختصاصی نیز داشت که کوچکتر بود و گرم کردن آن در سرمای سخت کن راحت تر بود.

در کن و اطراف حیواناتی مثل خر و قاتر استفاده می شده و حیوانات وحشی مثل گرگ و شغال و ساریخ(جوجه تیغی) پلنگ – روباه – کبک  آهو و وگوزن – بزکوهی و خرگوش به کرات دیده شده است.


عزاداری محرم و زندگی کنیها به روایت خودشان

عزاداری و زندگی کنی ویژگی های خاص خود را داردو نوع دین داری کنی ها نیز روش خاص خود و کنی های اصیل متاثر از کوه و فضای خودشان حتی در غذا پختن از گیاهانی استفاده کردند و می کنند که در نوع خود منحصر بفردند مثل:

پشنگ – قاضی یاغی – سبزی شاه – پندیرک- چاپیلی – ام سلمه – اوزمه- شویدک-  گندمک – کلمبه – گیاه تشار – والک – شنگر لاله – سیروک وریواس که در پلو و خورشت می ریزند.

کنی ها غذای آبرومند شان به سبب گردوی فراوانشان فسنجان است البته آش انار و آبگوشت باغی و آش بلغور را به این غذاهای کنی بیفزایید.

کنی ها معتقدند به برکت حاج ملاعلی به محدوده کن آسیب جدی نمی خورد و مثال مس زنند در حالی که به کشار و دهکده و شهران و پایین کن در زمان جنگ موشک خورد ولی به کن هیچ آسیبی نرسید.

همچنین کنی ها به نقلهای خودشان خیلی معتقدند به چند نقل در همین زمینه توجه کنید:

1.       ماجرای امامزاده داوود ع و چپ شدن چشمهای بعضی کیگایی ها

در کن معروف است که زمانی که امامزاده مجاهد داوود ابن عماد وارد قریه کیگا می شود مردم از ترس با تعقیب کنندگان همکاری می کنند ولی به خاطر شان ایشان فقط مسیر فرار حضرت را با چشم نشان می دهد.

مشهور است یک فامیلی که در کیگا اکثرا بچه هایشان انحراف چشم داردند از نسل همان ملعون ها هستند و خدا به نفرین امامزاده چشمشان را چپ نگه داشته است.

2.       ماجرای فاجعه  اخیر سیل امامزاده داوود ع و قبر دسته جمعی

چندین نفر از موثقین کن و کیگا در خواب جناب امامزاده  داوود علیه السلام را می بینند که فرموده باشند : به زودی حرم را کر خواهم داد

این گونه است که مردم متوجه می شوند که عذابی در شرف نزول است

قضیه هم از این قرار بوده که تعدادی از اراذل در حریم امامزاده به نوشیدن مسکرات مشغول شده بودند و در حال مستی به ایشان اهانت هم نموده بودند.

یکی از اهالی برای نگارنده عینا نقل کرده که در حوالی سال های 35 به بعد از قضیه را دیده که در حالی که به نخود چینی مشغول بوده یک ابر کوچکی به بالای امامزاده می رود و شروع به بارش می کند و این گونه کیگا دچار یک سیل سهمگین می شود.

اهلی همچنین نقل می کنند گروهی برای در امان بودن از عذاب بالای کوه می روند و گروهی به داخل امامزاده می روند اما سیل بی امان تر از این حرفها بوده است.

در امامزاده شعیب اکنون قبر دسته جمعی بعضی از اعضای بدن مقتولین این فاجعه است.

در این فاجعه امامزاده ویران شده و بدن مردم با جریان شدید آب رودخانه کن با برخورد به تخته سنگها فاصله 30 کیلومتری را طی می کندو چند وقت از حاشیه بندهای کشاورزی کن و اطراف اعضای دن جمع آوری می کردند ه همراه آب به پایین می آمده

تنها بدن سالمی که به پایین می آید در حالی که تکه تکه نشده بوده بدن مادر و فرزندی بوده که در یکی از قالی های امامزاده پیچیده شده بودند که پس از مرگ متلاشی نشده و در کنار کن متوقف شده بودند.

در کتبی که در ذکر کرامات و تاریخ امامزاده داوود علیه السلام نوشته شده نیز این واقعه به اختلاف ذکر شده و آنچه مسلم است سیلی در دهه 30حرم را ویران و مردم زیادی به قتل رسیدند.

3.       امامزاده مفقود المقبره محمود ع  در   کشار سفلی

کشار بالا گرچه به واسطه مهاجرت گروهی از اصفهانیهای سنگ تراش بقول مادر بزرگ کشار که اکنون حدود 105 تا 110 سال دارد (مش صغری اصفهانی) ایجاد شده اما کشار پایین که دره ای تنگ و صعب الزرع است از قدیم موجود بوده است.

کشار پائینی ها معتقدند که امامزاده محمود نامی از تعقیب دشمنان به کوه و درختی پناه می برد و در این نقطه نیز در دل درخت یا کوه پنهان می شود.

بعضی از آنها حتی برای او مقام غیبت قائلند اما اکثرا قبر او را در چشمه معجزه می دانند که آب آن در سرما گرم و در گرما سرد و زمهریر است.

حتی بعضی از کشاری ها به واقعه ای اشاره می کنند که در آن در گذشته ای نه چندان دور به واسطه دفن اولاد نامشروع سقط شده در چشمه مدتها چشمه خشک شده و پس از خواب نمای اهالی توسط این امامزاده و در آوردن این بچه از بستر چشمه دوباره چشمه می جوشد.

4.       فتیر حاج کرم پادشا

عجیب ترین مراسم نذری که در کشار بالا و پائین نظیرش را دیده ام نذری فتیر است که یکی از واجبات آن نقل قضیه کرامت فتیر و هشدار نسبت به بی توجهی نسبت به آن است.

فتیر یک نوع خوردنی از خمیر عادی است که بجای تنور در یک ماهی تابه بدون روغن سرخ می شود و سپس به ریز ترین قطعات تکه تکه شده و در مایعی از شکر و آب وگلاب و هل دم می شود.

شعله زیری آن خیلی کم است و شعله روی دیگچه از پنبه هایی است که رشته رشته به نیت مراد یافتن بر روی در دیگ آتش می زنند.

نقل حاج کرم پادشا نیز دارای قصه ای ایست خیلی مفصل که تعریف آن به زبان کشاری وقت زیادی می طلبد اما مضمون آن بشرح ذیل است:

زن وشهر فقیر و هیزم شکنی در  شهری که حاج کرم بر آن حکم می رانده برای حل مشکلات خود برای حضرت زهرا علیها سلام فتیر نذر می کنند و به حاجت می رسند.

وقتی فتیر رای برای حاکم می برند از روی استهزا به آن تمسخر می کند .

به زودی در سفری که حاج کرم به دریا می رود دچار دردسر می شود و وقتی از مرگ نجات پیدا می کند در ساحل بجای یک آدمکش دستگیر می شود و به فلاکت و بدبختی می افتد.

در زندان از نذر فتیر با خبر شده و با اعتقاد آن را نذر و اجرا می کند و به همین سبب نجات پیدا کرده و تخت حکومت را باز می یابد و این نذر را عمومی می کند و به همین دلیل به فتیر حاج کرم پادشا معروف می شود.

این نقل را باید قبل از هر چیزی  برای درست کردن فتیر توسط یکی از موسفیدان بطور کامل گفته شود.

5.       نبش قبر امامزاده

یکی از اشراف کن که شنیده بوده در قبر یکی از امامزاده پول و طلاست شبی به حفر آن می پردازد و لیکن چیزی نمی یابد .

کنی ها با اسم و ادرس می گویند به زودی این ملاک ثروتمند به فلاکت و بدبختی افتاده است.

6.       علم نظر کرده بالون

در حسینیه محله بالون ضریحی است که پشت آن یک تیغه تماما نقره علم است که مردم به کرامت شده بر آن اعتقاد زیادی دارند.

در ایام تاسوعا و عاشورا این تیغه را از ضریح بیرون آورده و در میان حسینیه نصب می کنند و مردم از نزدیک آن را زیارت می کنند و از آب متبرک شده به سر تیغه به نیت شفا می آشامند. در این تیغه مقدار قابل توجهی طلا نیز به کار برده شده و شاید از آثار دوره قاجار باشد،مایه این اعتقاد در اینجاست که تیغه قدیمی که نقره ای نیز بوده چندین بار مورد حسد سایر کنی ها یا سایر جاها قرار گرفته و دزدیده شده و و درکاه های طویله پنهان شده بوده است.

سارقین و مردم در کمال تعجب دیده اند که هر بار این تیغه دزدیده شده به زودی بدون دخالت کسی به محل خود برگشته و باعث حیرت مردم گردیده است.

7.       درخت خونی

عصر عاشورا درخت امامزادگان عین زین علی علیهما اسلام چند قطره خون می چکد.

8.       چاه یاحسین بالون

در بالون چاهی است که از آن در روز عاشورا صدای یا حسین می آید

 

عزاداری کنی ها :

  1. نحوه عزاداری کنونی

همانگونه که اشاره شد کن 5 محله اصلی قدیمی دارد دسته های عزاداری در کن فقط شب عاشورا و تاسوعاو ظهر عاشوراست و هر حسینیه به صورت پاد ساعت گرد به طرف سایر حسینیه ها حرکت می کند

بجز محله بالون و میانده که زنجیر می زنند سایر محله های کن سینه می زنند و حالت سنتی تر دارند.

  1. حسینیه های کنونی و قدیم

در قدیم هر محله یک حسینیه و یک مسجد داشت و درب حسینیه فقط برای محرم به روی مردم باز می شد. حسینیه ها تا 20 سال پیش هم همینطور بود که سقف نداشت.

یکهفته به محرم درها باز می شد و تمیز می کشت و سه تیر چه بزرگ چادر بلند سقف را با شعار یا حسین بالا می بردند.

ازدیاد جمعیت کن باعث شد نماز هم بعضا در حسینیه برگزار شود و این گونه شد که سقفهای ایرانیتی ثابت جای چادر را گرفتند

در درقاضی و میان ده و سرآسیاب در وسط حسینیه حوض آب برای وضو قرار دارد

در 5ساله اخیر همچنین کاشیکاری و سقف دائم و مخارج بسیاری برای همه حسینیه ها توسط خود مردم انجام شده

جمعا می توان گفت حسینیه های کن رقابت چشمگیری باهم دارند.

  1. زنان در عزاداری

تا قبل از انقلاب غذا به زنها در عزاداری داده نمیشد زنان در عزاداری ها به نحو با شکوهی در طاق نماها و ایوانهای طبقه دوم همه حسینیه ها می نشینند و بی پرده ناظر عزاداری هستند.

جو کن اجازه بی حرمتی به زنان در طبقات دوم و اول حسینیه ها را نمی دهد و این امر باعث سو استفاده و خود آرایی بعضی زنان در جریان عزاداری ها می شود که محل تاسف است.

  1. سنگ زنی بالونی ها

صبح عاشورا بالونی ها رسم غریبی دارند که در آن سنگهای تخت گردی را به هم با نغمه ای حزین می زنند و اعلام می کنند صبح عاشورا شده است.

نحوه سنگ زنی نیز دارای سه سطح است  رکوعغ و نیایش و قنوت

  1. مداح های قدیم

مردم کن در پاسخ به این سوال از مداحان زیر بعنوان قدیمی های این رشته نام می برند:

 

  1. روحانی های کنی

همه کن را در قدیم به نام حاج ملاعلی کنی می شناختند و امروز به آقای مهدوی کنی رئیس روحانیت مبارز تهران که بالاترین سمت او کفیل ریاست جمهوری در سال 1360 است.

برادر آقای مهدوی را به سادگی می توان در هر مراسم ختم یا کوچه و بازار و کوچه باغهای کن دیدکه آقای باقری کنی نام دارد.کنی ها بخصوص از روحانیان نامی کن از اله داد – حاج محمد علی – شیخ مهدی – شیخ جعفر – شیخ حسین و حاج محمد تقی نام می برند.

  1. روحانی های میهمان

در دوران اختناق ستمشاهی کن پایگاه روحانیان انقلابی بود که بخاطر ممنوعیت و محدودیتهای پایتخت مریدان را برای استماع سخنان خود به کن می کشاندند تا جایی که علیرغم دوری کن از مرکز قیام 15 خرداد در کن رنگ و بوی عاشورایی داشت.

بعضی از این افراد عبارتند از حجج اسلام کافی ،هاشمی رفسنجانی ، محلاتی

  1. حاج آقا تهرانی بزرگ

از قدیم روحانیانی بودند که در کن حاکم شرع بودند و با توجه عدم سند بندی اراضی و اکثر خانه های اهل کن بنچاق معاملات مردم و صیغه زن و شوهر ها را جاری می کردند.

اینهادر واقع رهبر کن محسوب می شدند،هنوز کار نقل و انتقال ملک و زمین توسط بنچاق در کن و تحت نظارت روحانیت است اما بزرگترین این افرادکه پس ازشیخ محمد علی این کار را می نموده  آیت الله مرحوم شیخ تهرانی بود که حدود 40 سال حاکم شرع کن بود و به تازگی به لقا خدا پیوست.

  1. دعوا و رقابت در هیات داری

همانگونه که اشاره شد رقابت شدیدی بین هیاتها استو مردم محلات با جمعیت بسیاری به سراغ عزاداری می روند.

رقابت بین دسته های سینه زن و زنجیر زن به صورت جداگانه وجود داردو باعث می شود که هر سال بر بعضی تجملات و روشهای نو افزوده شود.

هر دسته هر سال از چند مداح درجه یک دعوت می کند تا آبروی آن را انجام دهد.

متاسفانه گذشته و گاه حال کن مشحون از این اتفاقات است که زمانی این رقابتها تبدیل به درگیری می شده و کار به چاقو کشی هم می رسیده است.

در سایر دهات بخش کن این درگیری ها عمیق تر بوده و هست و تعدادی کشته و زخمی در اینجنین درگیری ها ملاحظه می شود.

این درگیری ها در داخل کن بین بالونی و میان دهی از یک طرف و سر آسیابی و اسماعیلونی سابقه فراوانی دارد.

  1. تعزیه درقاضی

همان طور که بالون برنامه ویژه سنگ زنی را دارددر قاضی هم بجز عزاداری میزبان 13 مجلس تعزیه در حسینیه بصورت رسمی در محرم است.

  1. غذاهای عزاداری

مهمترین و پای ثابت غذاهای کن در عزاداری به خاطر باغات فراوانش فسنجان است در کشار و سولقان قیمه لا پلو هم داده می شود که غذایی متفاوت است.

نکته قابل توجه اینکه هر حسینیه در ایام عاشورا از اول محرم غذا می دهد و غذا در ایام خاص اکثرا دو خورشته است.

هر کنی از هر جای ایران به کن می آید تا عزاداری کند و اینگونه است که در شبهای عادی شبی 50000 پرس و در عاشورا 100000پرس غذا طبخ شود.

  1. قمه زنی

سرآسیابی ها هم متاسفانه تا همین اواخر مدعی خرافه قمه زنی در محرم بوده اند و سرآسیاب قمه زنی انجام می شد.

  1. ساعت عزاداری کنونی

بر خلاف هیاتهای کنونی سایر جاها که مراسم اکثرا با شام تمام می شود شام آغاز برنامه در کن است.

شبهای تاسوعا و عاشورا زمان حرکت دسته ها ساعت 11 شب و ساعت مراجعهت آن حدود 4.30 صبح فرداست.

بجز روز عاشورا که برنامه از صبح شروع می شود.

  1. مداح های کنونی

همانگونهکه اشاره شد بخاطر بعضی ملاحظات به خدمت گرفتن مداحان برای کنی ها اهمیت بسیار دارئ که بجز مداحهای کنی باعث جذب مداحان شهرکهای اطراف به کن می شود.

کنی ها دو نوع خواندن را می پسندند که قدیمی و حماسی خواندن و بسیجی و اهنگین خواندن این دو تیره است.

مداحان جدید بیشتر ا شهرکهای اقماری مثل شهران و جنت آباد و... جذب می شود.

جالب توجه اینکه سولقان خود مداحان صادراتی قابلی دارد

کن بخش دوم

در هر حال دلايل متعددي تهران را به چنين هيولا ي  بلعنده اي تبديل كرده است كه مواردي از آن را  مي توان  از گذشته تا كنون در كلي ترين شكل بدين صورت ذکر کرد   :

·          تمركز گرايي

·          اجراي طرح ها ي فرمايشي

·           الگو برداري از طرح هاي شهرسازي كه با  ظرفيت هاي زيست محيطي اقتصادي اجتماعي و فرهنگي تهران منافات داشت

·          تقسيم كردن شهر به دو قسمت داخل و خارج محدوده و بازي كردن و مانور دادن بين اين دو بخش

·          عدم برقراي عدالت اجتماعي در خدمت رساني بين خارج از محدوده و داخل محدوده

·          بي توجهي محض به  ظرفيت هاي فضاي جغرافيايي تهران در برنامه ريزي

·     بي توجهي به نقش حياتي  و اساسي ارتفاعات شمالي در تداوم حيات تهران و زيستگاه هاي بالادستي و پايين دستي آن  و شتاب بخشيدن بر توسعة فله اي به سمت اين ارتفاعات و بر روي اين ارتفاعات.

·     و موارد بسيار ديگر كه  در اين مبحث نمي گنجد  اين روند تاكنون  اين استنباط را در اذهان ايجاد كرده است كه  تهران يعني ايران  و ايران يعني تهران . حال اگر  قوانين طبيعت را باور داشته باشيم كه مصرف در جايي موجب كاهش منابع در جايي ديگر خواهد شد بنا براين افزايش  مصرف آب تهران يعني كاهش حق آبه  در  زيستگاه ها ي  بالادست و پايين دست  .  مصرف سنگ هاي تزييني ساختماني مثل مرمر ، گرانيت و غيره يعني  تشديد  تخريب در بسياري از حوزه هاي آبخيز البرز و زاگرس  . تشديد  مصرف چوب  يعني شدت يافتن تخريب در جنگل هاي شمال كشور  و موارد بسياري از اين  نوع  .

با اين مقدمه  نگاهي به ويژگي هاي حوزه كن و سولقان مي كنيم :

حدود  حوزه :  حوزه كن و سولقان از شمال به حوزه شهرستانك ، از جنوب به حوزه  واريش و ورديج .از غرب به حوزه سيجان- واريش و ورديج واز شرق به حوز ه حصارك و فرحزادمحدود است

ارتفاع حوزه  : حداقل  1400و حداكثر 3900 متر از سطح دريا است .


موقعيت اداري -سياسي حوزه :

بر پايه آخرين سالنامه آماري ( 1381 ) مراكز جمعيتي اين حوزه جزو دهستان “سولقان ” از بخش “ كن ” و در  شهرستان تهران قرار مي گيرد.

متوسط بارندگي سالانه حوزه  : 625 ميليمتر (متوسط بارندگي داخل تهران  250 ميليمتر  ) است .

منابع آبي حوزه : اين حوزه از شش رودخانه  به نام هاي  امام زاده داود - رندان - تالون - كشار ، سنگان و الياس  تشكيل شده که در پايين دست حوزه ( قبل از ورود به دشت  ) رودخانه  كن و سولقان را تشكيل مي دهند .  غير از شش رودخانه نام برده  آبشار  دره حيدر  واقع در شمال ده رندان ،  چشمه گوزن در امام زاده داود و چشمه محمود در شمال ده  كشار سفلي از منابع مهم آبي  و از جاذبه هاي طبيعي اين حوزه مي باشند .

دبي متوسط رود خانه كن بالغ بر 2200 ليتر در ثانيه (2/2 متر مكعب در ثانيه )  و حجم آب سالانه آن نيز  حدود 70 ميليون متر مكعب است  .

فلور حوزه :

درختچه زار هاي بادام وحشي ، گونه هاي پراكنده اي از ارس ،  همچنين گونه هاي دارويي از جنس Achillea , Anthemis  و گونه هاي چتريان مانند Ferula ovina در اين حوزه داراي  ارزش  و اهميت هستند.

مكان هاي جمعيتي و جمعيت حوزه  : اين حوزه بر پايه سر شماري سال 1375 داراي  يازده آبادي با جمعيت 2493 نفر مي باشد(بجز خود کن) . گفتني است كل بخش كن و تنها دهستان آن داراي 13 مركز جمعيتي است كه يازده مركز آن در داخل حوزه كن و سولقان  و دو روستاي “ واريش و ورديج( به ترتيب با جمعيت 80 و421 نفر ) در حوزه واريش قرار دارند  . بعلاوه  جمعيت روستاي تالون با داشتن مساحت وسيعي از باغات دره تالون داراي جمعيت فصلي است که بيش از 50 خانوار را در بر مي گيردكه در فصل سرما به  سنگان و يا تهران مهاجرت مي نمايند .


تعداد جمعيت و واحد هاي مسکوني روستايي

حوزه کن و سولقان در سال 1375

نام آبادي

جمعيت

تعداد واحد مسكوني

خانوار

جمعيت

امام زاده داود

17

36

16

كيگاه

74

381

67

رندان

53

247

40

طالون

2*

7

2

باغ دره سنگان

28

139

20

سنگان نو

2

4

2

سنگان بالا

27

119

26

سنگان پايين

64

296

58

سنگان وسط

70

326

51

كشار سفلي

44

219

35

كشار عليا

149

719

121

جمع

530

2493

1813

سولقان    :

سولقان كه  در حال حاضر مركز دهستان سولقان است  و از طريق  فلكه دوم  شهران به کلان شهر تهران متصل مي شود .

آغاز  عمليات اجرايي آزاد راه تهران شمال   در سال 1375  را مي توان نقطه عطفي در توسعة فله اي سولقان دانست . در تصاوير ضميمه شتاب ساخت و ساز در اين روستا شهر كه بدون هيچ كنترلي  در حال شكل گيري است مشاهده مي شود.  تاثير عمليات اجرايي آزاد راه تهران-  شمال و به دنبال آن توسعه شتابنده در اين حوزه  جاي مطالعات ويژه اي از ابعاد گوناگون دارد .

مشخصات زير حوزه رندان و تالون

اين حوزه  با  مساحت : 7197 هكتار( 39درصد كل حوزه كن و سولقان ) جزء منطقه  حفاظت شده البرز مركزي است .

از نظر زمين شناسي متعلق به دوران سوم زمين شناسي در واحد هاي “ ائوسن ” و اليگوسن ” با  تركيب سنگ شناسي  توف و شيل است

توپوگرافي و ژئومورفولوژي : حداكثر   ارتفاع حوز  3759  متر است كه  بلند ترين نقطه در حوزه كن و سولقان بشمار مي ايد . در  ارتفاعات بالاي 3000  متر ، دامنه ها  داراي شيب هاي تند و بيرون زدگي هاي سنگي و در مناطق ميان بند ( ارتفاع بين 3000 تا 2000 متر)  داراي  دامنه هاي منظم ، دامنه هاي توده سنگي و بيرون زدگي سنگي است که چشم انداز هاي  زيبايي را بوجود آورده اند .

خاكهاي اين حوزه  از خيلي كم عمق ( در ارتفاعات فوقاني )  تا نبستاٌ عميق و تحول يافته  مي باشد .

نوع اقليم حوزه نيز  نيمه مرطوب  بوده  داراي باران هاي فصل سرد بويژه در ديماه و اسفند ماه است  .

قابليت و ظرفيت هاي  زيستي حوزه رندان و تالاون :

×         چشم انداز هاي  زيباي كوهستاني

×         آب و هواي  بسيار مطلوب تابستاني

آب فراوان و پاک  ناشي از چشمه(چشمه هاي متعدد  در محل برونزد سنگ ها ي آتشفشاني با سنگ هاي رسوبي ) و ذوب برف كه در دو رودخانه تالون ورندان جريان داشته و در انتها  به رودخانه كن مي پيوندند .( رودخانه تالون   به طول ده كيلومتر از ارتفاعات 2850 متري سرچشمه گرفته و با شيب متوسط 11 درصد تا اتصال به رود خانه كن امتداد دارد .)

×         وجود دو دره  بسيار زيباي تالون و رندان با باغ هاي قديمي

×         و جود پستانداراني نظير قوچ،  ميش و حتي پلنگ

×         منطقه اي كاملاٌ مستعد ايجاد پارك طبيعي

×         پوشش گياهي آن هر چند دستخوش تغييرات زياد شده ولي قابليت تحول را دارا مي باشد . مهمترين گونه هاي آن شامل :

گون ها (  (   Onobrychis  . گونه هاي بالشتكي ارتفاعات زياد نظير:

Acantholimon  است( اين جنس در ايران 83 گونه علفي خاردار و اغلب پشته اي است که در مناطق استپي و استپي سرد تا ارتفاعات کوهستاني مي رويند و از عناصر ناحيه ايران و توراني محسوب شد و جهت حفاظت خاک ارزش فوق العاده اي دارند و اغلب گونه هاي آن انحصاري ايران مي باشند )   و گونه هاي ديگر نظير  :

Thymus Kotschy

Astagalus spp

Buffonia  macrocarpa

Allium SPP

Arenaria Polycnomelia

-Ferula ovina

مراكز جمعيتي: اين حوزه داراي دو مركز جمعيتي است

يك -   روستاي رندان

روستاي رندان روستايي است پايكوهي باجمعيت 247 نفر كه بيشترين آن ها به  دامداري و باغداري  اشتغال دارند .  محصولات آن نظير سيب درختي ، گيلاس ، آلبالو و است . پوشش گياهي ارتفاعات و كف دره در اين روستا ،  زبان گنجشك   چنار - گل گاوزبان آويشن گل بنفشه گل ختمي چاه كوهي و.. مي باشد . پوشش دامنه هاي محدوده روستا عموماٌ پوشش متراكمي است . متاسفانه از سال 1375 با شروع عمليات آزاد راه تهران-  شمال سودا گران زمين به سراغ اين روستا آمده اند و با  قطعه بندي زمين در شيب ارتفاعات ، ضمن بالا بردن قيمت زمين در اين روستا وضعيت اقتصادي اجتماعي و فرهنگي روستا را به حال و هواي ديگري كشانده اند .  به گفته اهالي در چهار يا پنج سال پيش قيمت 200 متر زمين حدود 30 تا 40 هزار تومان بود ولي امروز فقط  يك متر زمين با اين مبلغ معامله مي شود .  واگذاري زمين ها بوسيله شوراي روستا انجام و نيز سند دار و واگذار مي شود . بدون توجه به پيامد هاي اين واگذاري ها . ظاهراٌ عناصر محلي صاحب اختيار  در واگذاري و بخشيدن اين اراضي ملي حفاظت شده مي باشند !!

دو روستاي تالون (طالون )

روستاي تالون يك روستاي دره اي است . جمعيت ثابت اين روستا  اندك است ولي جمعيت فصلي آن  بيش از 50 خانوار است  . اين دره ظرفيت  بسيار بالايي از نظر باغداري و توليد محصولات آلبالو گيلاس گلابي سيب گردو و .. برخور دار است . و هم اكنون آلبالو و گيلاس آن به خارج از كشور صادر مي گردد.   دامنه هاي اين دره بسيار زيبا و در بهار به دليل گل هاي ريواس از منظرة  شگفت انگيز ي برخور دار است .

تهديد هاي جدي حوزه تالون و رندان :

Ø      آزاد راه تهران – شمال مهم تري تهديد

قطعه چهارم ، پنجم و ششم آزاد راه تهران – شمال  از كيلومتر 16 بدون توجه به حفاظتي بودن اين منطقه از اين حوزه عبور مي کند .  در گزارش آزاد راه  تهران -شمال در خصوص  وضعيت طبيع اين قطعات چنين شرح مي دهد :

·        قطعه چهارم : شروع مسير در كيلومتر 550+16 در انتهاي قطعه سوم قرار گرفته است . مسير در دامنه غربي دره موسوم به طالون و در كوهستان بسيار تند تا كيلومتر 415+17 ادامه يافته و در اين محل جهت ورود به تونل و قطع پيش زدگي تند كوهستان دو باند مسير از يكديگر جدا شده و باند رفت در كيلومتر 650+17 به تونلي به طول 245 متر وارد مي گردد . طول تونل مذكور در خط برگشت حدود 310 متر است . باند هاي مسير پس از خروج از تونل در كيلومتر 366+18 مجدداٌ بهم پيوسته و در كيلومتر 700+18 از مقابل روستاي “تالون” كه در ضلع شرقي رودخانه قرار دارد عبور و در امتداد آبريز ذكر شده صعود مي نمايد . عوارض دامنه تند و مسير به تدريج به حاشيه رودخانه نزديك مي شود . عرض مسير در طول 4450 متر در خط رفت معادل 35/13 متر و در طول 4546 متر خط برگشت مساوي 60/12 متر است و حداكثر شيب مسير معادل 6 درصد است . حداقل ارتفاع مسير در کيلومتر 550+16 معادل 2044 متر و در كيلومتر 21 قبل از ورود به تونل بزرگ تالون 2313 متر از سطح دريا است .

·      قطعه پنجم و ششم : مسير اين قطعات از كيلومتر 050+21  در فاصله 340 متري تونل بزرگ طالون شروع مي شود . بطور كلي قطعات 5 و 6 شامل دو دستگاه تونل به طول 4830 متر و 4785 متر مي باشد كه به شكل رفت و برگشت عمل مي كنند . عرض مسير در داخل تونل ها معادل 30/10 متر است و حداكثر شيب طولي مسير ها معادل 5/2 درصد است . ارتفاع مسير در نقطه ورودي 2324 متر است  . باند برگشت مسير نيز با فاصله عرضي حدود 40  متر  از مسير رفت قرار دارد تونل هاي دوگانه طالون به صورت مستقيم با شيب يكنواخت تا انتها ادامه دارند .  خروجي تونل  در كيلومتر 170+26 در ارتفاع 2245 متراست ( خروجي تونل از حوزه لانيز شهرستانك در حوزه كرج مي باشد ) در فاصله حدود هر 500 متر از تونل هاي ذكر شده پاساژ اتصالي بين دو باند تونل احداث مي گردد كه در شرايط ويژه به عنوان راه اضطراري عمل خواهد نمود .

در پايان هر سه قطعه ذكر شده است كه اين مسير ها در تعارض با اراضي كشاورزي باغات و ابنيه قرار ندارد . در گزارش هيچ اشاره اي به اينكه اين منطقه جزء مناطق حفاظت شده البرز مركزي است و ارزش هاي زيستي بسياري دارد و اينکه مجوز عبور از اين منطقه و برهم زدن تعادل طبيعي آن چگونه داده شده نمي شود !! و بسيار ساده از آن مي گذرد

بر اساس آخرين بازديد ( شهريور 1382 ) عمليات اصلي راه هنوز شروع نشده است و لي از دو  سال گذشته تا كنون عمليات ايجاد تونل دسترسي در مسير  دامنه هاي غربي ارتفاعات حوزه امام زاده داود شروع شده است . ضمن آنكه عمليات حفر تونل اصلي از طريق  دهنه خروجي در حوزه شهرستانك از سال 78 شروع شده است  .در هر حال مهم ترين پيامد هاي فيزيکي و زيستي اين راه  در اين حوزه را مي توان بدين صورتت دانست :

§         تخريب دامنه ها در را اصلي و راه هاي دسترسي  و  تبديل شيب 80 درصد دامنه ها به شيب 6 درصد

§         پر شدن بخش وسيعي از دره  زيباي تالون

§         تخريب خاک و پوشش گياهي

§         تخريب بستر رودخانه ، کور شدن چشمه ها

§             افزايش لغزش ها و ريزش هاي جانبي دره ها

§         تغيير ميکرواقليم منطقه

§           تبديل شدن اراضي يک منطقه حفاظت شده به کالايي براي سوداگري و ساخت و ساز چنانکه اين روند از سال 75 در اين حوزه شروع شده است

§         نابودي زيستگاه ها

§         تغيير الگوهاي معيشتي و شتاب  گرفتن تخريب حوزه

§         و...

ساخت و ساز در آبخيز هاي تهران ( ارتفاعات بيش از 1800 متر ) تجاوز به حقو ق نسل ها است

پيامد هاي ساخت و ساز در آبخيز هاي تهران : ، تخريب بستر طبيعي رود ها و آبراهه ها ، سيل ، هدر دهي آب،  تخريب خاک و پوشش گياهي ،تسريع روند رسوب گذاري در سد هاي پايين دست، نابودي زيستگاه هاي گياهي و جانوري ،  نابودي باغات کوهستاني و ييلاقات تهران ، ، تجاوز به حريم کوه نشينان

دره کن – سولقان

این دره در شمال شرقی شهر تهران قرار دارد و رودخانه که از بلندیهای شمال البرز سرچشمه می گیرد . در مسیر آن جریان دارد . در طول دره ها قهوه خانه هایی وجود دارد که در روزهای هفته به ویژه در روزهای تعطیل تابستان از مسافران پذیرایی می کنند


گفتاری درباره بخش کن قسمت اول

وقتی به نقشه ایران بزرگ نگاه کنی نزدیک ترین نامی که در کنار اسم این پایتخت به تمام معنا گنده شده می بینی  نام همین بخش کن است.

البته آن فاصله اندک که در نقشه برای کن تا تهران قائل شدند هم بر اساس مسامحه است زیرا اساسا دیگر کن با شهر تهران فاصله ندارد.

کن گرچه هنوز بخشداری دارد و اتفاقا بخشداری آن هم برای سهولت دسترسی در چهار راه جنت آباد باز شده ولی بخش اصلی آن که الان بالغ بر 60000 نفر جمعیت دارد روی پلاک هایش نوشته شهرداری منطقه 5

البته چند سالی است اراضی کنار مسیل و رودخانه کن شده جزو شهرداری منطقه 22 اما آنچه برای مردم کن و دهات اطراف مهم است این است که کن، کن است.

حالا که کن صد پاره شده و از طرشت گرفته تا فرحزاد و هریاس و تا نزدیک شهریار هر طرفی دیگر خبری از آن بخش بزرگ نیست کنی ها را از یک چیز می توان شناخت و ان لهجه کوهستانیهای شمال غرب تهران است.

گرچه سولقانیها، کشاریها،سنگانیها و خود کنیها تفاوتهایی برای لهجه شان و البته لغاتشان باهم قائلند ولی این لهجه ها که گاه تند و گاه آرام هستند و گاه محکم و غلیظ گاه شل  همه و همه یک لهجه اند.

این تفاوتها هم شاید از قرار دادن بعضی لغات برای یک کلمه در دوجای مختلف باشد نه تفاوت زبان

مثلا کشاریها دارکوب می گویند حسن گدو شاید این بر آن اساس باشد که اول نفری که دارکوب را معرفی کرده حسن نامی بوده است.

کنی ها به آبشار می گویند ترنا

کشاریها به جوجه تیغی می گویند تیشی

کشاریها به آغوش کشیدن می گویند کش گیرم

کنی ها و کشاریها و سایر دیار این بخش علیرغم بزرگ شدن و رشد جمعیت همه هم را به یک صفت خاص می شناسند مثلا حسن موش حسن جوجو مرتضی پفک حمید شله مرتضی یه نونی محمود نرگس

آنها که صفت خاصی ندارند هم به نام پدر یا پدر بزرگ یا مادر مثل عباس عذرا ،قدرت فیض اله و ... چون تقریبا ده پانزه فامیل اصلی در کن قدیم وجود ندارد که نشان طایفه آنهاست مانند کارساز،حاج ملاعلی،حاج ملا حسین، چهارپادار،محمد خانی

مملکتی در کنار پایتخت سربلند:

خودشان به خودشان کندی می گویند و نقل می کنند همه روستاها ی اطراف تا خود شمیران و از این طرف تا کرج در بخش کن بودند البته حرفشان قابل استناد هم هست.

محله های اصلی کن را که بگردی پر است از خانواده های ریشه دار کندی که اصالتا از دهات حصارک در شمال تهران،باغ فیض،خور نزدیک کرج و... می باشد و به اصطلاح کن به قدری مهم بوده که مردم دهات آن برای زندگی بهتر به آن مهاجرت می کردند.

خدابیامرز حاجی کشاری را وقتی بچه بودم می شناختم و آنموقع می گفتند 100 سال دارد می گفت آنموقع از کن و کشار با چهارپا تا مرکز تهران یک روز و نیم راه بوده است

آنموقع از کن تا شمال هم نزدیک یک هفته از میان کوه ها می رفتند البته اگر این بزرگراه تهران شمال افتتاح شود یکساعته از کن تا شمال می شود رفت.

البته با شکل گیری کرج جدید و شهریار و بزرگ شدن تهران دیگر خیلی از دهات کن از آن جدا شدند مثل طرشت که الان یک دهات محاصره شده توسط اتوبانهای یادگار امام و و آل احمد و خیابان آزادی و محمد علی جناح است.یا مثل دهات زیبای مهرآبا د که فرودگاه مثل اژدها زیبایی آن را بلعید.

تنها دهاتی که در این سالها به کن اضافه شده امامزاده داوود و کیگا ست چون قدیم از اینجا راه نداشته و جزو توابع فرحزاد بوده و هنوز هم خیلی ها از فرحزاد پیاده تا امامزاده داوود ابن عماد ع می روند ولی به خاطر راه نزدیکتری که از کن برای ماشین کشیده اند الان مال کن است.

کن کنونی از دو حوزه جغرافیایی مورد توجه است یکی کن محصور در دره گردشگری و زیبای کن و سولقان که در البرز مرکزی بنا شده و دیگر قصبات مانند وردیج واریش هریاس حصارک دهات حسن آبادکه الان گران ترین نقاط منطقه 5 است و میدان نور در آن بنا شده پونک  و...

دره کن و سولقان شامل یک حوزه آبگیر است شامل دهات درکورو که بخاطر ساخته شدن فبلم مسافری از هند به آن ده سیتا می گویند.

کن محصولات باغی زیادی دارد اما توت و انار کن معروف است البته به تازگی زعفران هم در کن می کارند از محصولات حوزه کن مهمترین آنها گردوست که به آن خورشت مغز نیز می گویند و در عروسی و عزا مصرف می شده.

کن برای خودش گیلاس و قیسی و آلبالو و گلابی و سیب و انگور و تقریبا همه میوه های بهار و تابستان را داشته ودارد البته بجز مرکبات

سولقان و سنگان و رندان و طالون و کیگا و کشار هم از این دست است که در این جا به یک مشخصات کلی جغرافیایی از آن اشاره می کنیم  که توسط نسرین خطیبی تهیه شده

حوزه كن و سولقان با تمركز ويژه بر روي زير  حوزه " رندان و تالون"

ديده بانان زمين اولين سري گزارش هاي خبري - تحقيقي معضلات  زيست محيطي آبخيز هاي تهران  را  تقديم خوانندگان مي كند ، آبخيز هايي كه  به دليل تو سعه ناهنجار كلان شهر  تهران به شدت آسيب ديد ه  اند و چنانچه  اين روند ادامه يابد به جرات مي توان در آينده ي نه چندان دور  منتظر يك فاجعة زيست محيطي براي  تهران و ساير زيستگاه هاي متاثر از آن بود  .

ابتدا   به شكل گيري کلان شهر تهران و روند تتوسعة آن به سمت آبخيز ها اشاره مي شود

اين گزارش حاصل كار جمعي شامل : بازديد از حوزه ، گفتگو با مردم ، تهيه فيلم و عكس  توسط  سيما مستوفي جاويد ، هنگامه هاديان ، طيبه موسوي و نسرين دخت خطيبي  وهمچنين  مطالعات كتابخانه اي و تدوين نهايي توسط نگارنده است .

تهران دورة ناصرالدين شاه به شكل هشت  ضلعي  ناقص الاضلاعي بود كه با  حلقه اي  از خندق ها از اراضي اطراف جدا مي شد . در آن زمان  وسعت شهر به حدود 12 كيلومتر مربع مي رسيد كه نسبت به وسعت دورة صفوي  4 برابر شده بود . ( تهران قديم جعفر شهري جلد اول )  حدود تهران در اين دوره  عبارت بود از  :شمال :  خيابان انقلاب (شاهرضا )  از سي متري تا نرسيده به  پيچ شميران وتاكمي بعد از چهار راه كالججنوب :  خيابان شوش ( اين خيابان بعد ها كشيده شد و در آن زمان فقط به صورت خندق  و خاكريز بود)شرق : در مسير خيابان شهباز ( اين خيابان نيز بعد ها احداث شد ) تا بعد از ميدان ژاله .

غرب : از پايين  چهار راه جمهوري ( چهارر راه شاه سابق ) تا نزديك ميدان گمرك

اين محدوده  از طريق 12 دروازه با خارج از مرزهاي خود  ارتباط داشت ( دروازه هاي دولت شميران يوسف آباد باغشاه - گمرك خاني آباد- غار شاه  عبدالعظيم خراسان دولاب دوشان تپه قزوين )  بنا براين با توجه به وسعت و حدود ذكر شده فاصله شمال تهران تا ارتفاعات 1800 متري پاي كوه هاي البرز جنوبي حدود 14 كيلومتر بود ( به خط مستقيم روي نقشه ) .

آهنگ توسعه تا سال 1320  آرام و به شكل  پيوسته  و متحدالمركز بود . از سال 1321 تا سال 1340 توسعه سريع تهران آغاز  شد . در اين سال ها توسعه  عموماٌ در راستاي محور هاي ارتباطي صورت گرفت  .

سال 1341 نقطه عطفي در آهنگ توسعه تهران  از آرام به توسعه پر شتاب است كه شكل آن تا قبل از انقلاب عموماٌ  پيوسته بوده ولي بعد از انقلاب   شكل  ناپيوسته غالب مي گردد  .

در يك دوره كوتاه  108 روستا باهمة هويت انساني اجتماعي فرهنگي و با همة  اراضي كشاورزي و باغات متعدد و چشم انداز هاي زيبا و آب هاي زلال و تميز  به وسيله هيولاي تهران  كاملا‏  بليعده  و يا  استحاله شدند كه در زير اشاره مختصري به تعداد آنها در جهات چهار گانه جغرافيايي  مي كنيم :

40 روستا از  شمال

(   سوهانك قلعه فولادي شيان باكك- كاظم آباد - ضرابخانه مبارك آباد سرخه حصار ملك فاطميه دار آباد كاشانك جماران جمال آباد منظريه نياوران چيذر رستم آباد دروس و سلطنت آباد  چاله هرز قيطريه دزاشيب كامرانيه حصارك شميران دربند ولنجك داوديه يوسف آباد اميرآباد قلعه ارامنه-  امام زاده  قاسم حديقه اراج - لويزان احتسابيه ازگل -  لارك اقدسيه  پس قلعه اوين دركه )


26 روستا از  غرب و شمال غرب

( طرشت جاويد آباد سعادت آباد   باغ فيض قلعه ارامنه كن   ورد آورد مهر آباد كن پونك كاوسيه چيتگر حصارك كن و )

28 روستا در جنوب

( قلعه مرغي خاني آباد ابن باويه يافت آباد جوانمرد قصاب - و )

14 روستا از جهت شمال شرق و شرق

( تهران پارس جواديه مجيد آباد قنات كوثر قاسم آباد قلهك مجيديه نارمك-  سرخ حصار رحيم آباد تلو خاك سفيد قصر فيروزه و..  )

بنا براين تهران  كوچك 15 هزار نفري زمان آغا محمد خان قاجار (  1785 ميلادي ) در مقطع سال  1375 از بعد جمعيت 450 برابر و از بعد وسعت  50 برابر توسعه يافت . ( محدوده 24 منطقه  ) . حال اگر  توسعه تهران  فراتر از 24 منطقه مديريتي شهري مورد مطالعه قرار گيرد ، مشخص مي شود كه وسعت  ناپيوسته تهران بسيار فرا تر از اين محدوده است . به عبارتي  وسعت معني دار تهران را مي توان همان  وسعت حوزة  نفوذ تهران بزرگ دانست كه  در طول 150 كيلومتر ( از دماوند تا هشتگرد ) و عرض  90 كيلومتر  ( از ميگون  تا حسن آباد )  گستردگي دارد . اين توسعه گسسته در نوار كوهستاني به شكل حيرت انگيزي ابتدا  حول  محور هاي گردشگري ،  سپس حول هسته هاي گردشگري و متعاقباٌ حول شهرك ها ي نو پا ، مكان هاي تفريحي ورزشي جديد و  در  چند ساله اخير نيز  با آغاز عمليات اجرايي طرح آزاد راه تهران شمال در محدوده  و شعاع عمل اين طرح  رو به گسترش  است .

گم کردم

یادتو در چمدانی است که من گم کردم

دوری از آه و فغانی است که من گم کردم

چشمه ای رود پر از آبی و جانم تشنه

تشنگی پشت لبانی است که من گم کردم

تا در خانه تو این همه هم فاصله نیست

پشت دیوار نشانی است که من گم کردم

برکه شد سیل نگاهم که به سویت می رفت

جای ان سروروانی است که من گم کردم

چهره شهر زیک شهوت عریان یداست

جامه اش راز نهانی است که من گم کردم

تو خودم هستی و من تو صد هزاران افسوس

خویش را دیر زمانی است که من گم کردم

یک شعر دیگر

راز نرگس اين گل چشم انتظار

فاش كن اي آسمان نو بهار

چشمهايش در كنار جوي آب

تا بريزد اشك سرد انتظار

قلب پاكش از جدايي بي شكيب

بر ره آن دلبر باغ و هزار

اشكهايش خشك شد اي آسمان

تا نميرد لحظه اي بر او ببار

من نمي دانم ولي گويد شبي

مي رسد جانان و درمانش سوار

13/7/81ـ27 رجب

براي تو كه نمي شنوي نجواي خسته ام را!

خوش بحالت كه از آه من نمي سوزي!

خوش به حالت كه نمي داني كه تمام وجودم را كه به آتش كشيدي ديگر چيزي راضي نمي كند جز نگاه جدي تو كه برايش دلتنگم.

مي دانم نه با تو خوشبختم نه تو با من ولي اين را مي دانم كه پاره پاره ام كردي

مي دانم صبور مانند شمع كه اگر خاموش شود نيست و اگر بسوزد مي سوزد مي سوزم.

 

تئوری 1

در آموزه هاي فلسفي و ديني مطلب مشتركي است كه به مقطعي بر مي خوريم كه خدا يا همان محرك اول هست و هيچ چيز نيست،من شنيده بودم در احاديث خودمان هست؛عزيزي مي فرمود نه در عهد عتيق و عهد جديد هست.

به هر صورت به عنوان برهاني آمده بود و خود من  هم معتقد بوده و هستم كه فيض از صفات ثبوتيه است و هيچگاه از خداوند سلب نمي شود.

پس بعضا اين نتيجه حاصل مي شد با اين حساب،وجود و ما سوالله نيز قديم است به مقتضاي قدمت فيض خدا،غور و انديشه در اين معني دو مورد حل مساله را برايم پيش آورده:

نخست اينكه:

تفكر در معناي فيض مي رساند كه فيض يك جريان يك طرفه است مانند تجلي و مستلزم مخاطب نيست

كما اينكه ما نور بخشي خورشيد مستلزم نور گيري غير منير نيست اما اين برهان ناقص و غير مغني بوده است زيرا صفاتي مانند رحمت نيز ثبوتيه هستند و انها احتياج به مخاطب دارند و مرحوم نياز دارند

و اشكال در جاي خود باقي مي ماند.

 

دوم اينكه شيءبه محض وجود ماسوالله است،پس اگر ما علم به اتفاق وجود و حدوث آن را بر اساس اصالت وجود عين وجود داشتن محسوب كنيم باز به مشكل قدمت همه موجودات از آن دم كه حق بوده بر مي خوريم.

حدوث دم به دم ملاي شيرازي(ره) اگر چه راه حلي كاراست در معناي حدوث و عد م قدمت ماسوالله ، سوالي قديمي درباره‌ي مخاطب جمله كن فيكون مرا به تامل دقيق واداشت در اين معنا كه آيا اصالت يا بهتر بگويم وجه اصلي سنخيت علت و معلول جريان آفرينش ،همان وجود است در حالي كه اين همه مشكل را باقي مي گذارد.

اول آنچه دربالا اشاره كردم در نظر آمد اينكه خدا بود و هيچ مفهومي تحقق نيافته بود.

پس شيءيا ماسوالله را مفهوم محقق ناميدم و با اين تعريف توانستم مشكل را حل كنم به اين شكل كه خدا بود ولي هيچ مفهومي تحقق نيافته بود يعني مفهومي وجود پيدا كرده بود اما مبحث اينجا بود اگر ماده اصلي را تحقق مفهوم بگيريم اينجا وجود و اصالت آن تخطئه مي شود زيرا وجود رت مفهوم تحقق يافته گرفتيم و در واقع مفهوم را بر وجود مقدم دانستيم.

اين پيچ در پيچ باعث شد كه بينديشم كه همه مفاهيم را اول براي خودم تعريف كنم و نظام آن را دوباره بچينم.

اول مفهوم يا معناي شيء يا ... :

مفهوم:تصور يك عده از ماهيات معين و مقصوده

وجود:تصوير اين ماهيات در حالات مختلف يا تحقق مفهوم

ماهيت:صورت معين و مقصوده

 

اينگونه اول مفهوم است قبل از وجود و جالب اينكه حرفهاي اصالت ماهيتي ها نيز تا حدي به واقعيت نزديك مي شود اينجا كه مفهوم كه  قبل از وجود است تا حدي وابسته به ماهيتهاست در صورتي كه بايد اين ماهيت مقصوده با ماهيتي كه ظاهر و شكل ماده است اشتباه نشود زيرا در اينجا ممكن است ماهيتها تنها حكمتها و دلايل و غايت شي ء باشد.

اما نامي جز ماهو يت يا ماهيت نمي توان بر آن نهاد.

يعني در واقع مسئله ما اينگونه حل شده بود كه چيزي جز خدا وجود نداشت و فعليت و خلود نداشت.

بلكه مفهوم بود كه تحقق نيافته بود.

البته با اين حساب كه ديگر اصالت با وجود نيست ،پس بايد به دنبال يك تصوير كاملتر بود و اصالت را براي چيزي قائل شد كه واقعا وجه سنخيت خالق و مخلوق باشد.

اگر مفهوم را اعلام كنيم فقط جاي كلمه وجود را با ان عوض كرديم و بس و مشكلات باز مي گردند و اگر ماهيت را بگيريم آنهم مشكلات قبلي خود را دارد،زيرا هيچ سنخيتي بين خدا و ماهيات اشياء وجود ندارد.

اينجاست كه خداوند از آيه كن فيكون مرا رهنمون شد كه چنانكه قبل از وجود و عمل كون و هستيمندي ،هستومندي وجود ندارد پس  مفهوم وجود دارد اما مفهوم سنخيت با رب ندارد آن چيز كه اصل سنخيت و اصل مشترك  است «بساطت مفهوم» است يعني اينكه هر مفهومي يكپارچه است و منحصر به فرد

سنخيت حق با مخلوق اينست كه هم خالق و هم مخلوق منحصر به فردند.

اين نشان مي دهد خداوند همه چيز را بدون دخالت چيزي مستقيم خلق مي كند و چه مجرد باشد و چه ماده چه غير اين،مفهوم منحصر به فردي دارد.

اين مفهوم منحصر به فرد مخاطب دستور وجود است نه چيز ديگر

به هر حال به نظر مي رسد اقبال از نظريه وحدت وجود نيز از همان نظر بيكن درباره علاقه انسان به شاعرانه تنظيم كردن جوانب عالم برآيد.

ما در تاريخ فكر خيلي از مسائل را براي دفاع از بعضي از اصول را در آورديم يا ابتكار كرديم چون وحدت در وجود در انديشه اجتماعي هم خالق حماسه است.

ما مي خواهيم يك موزيك يكنواخت را از عالم بشنويم زيرا به نظر ما اين زيباست.

به شخصه اگر روزي دريابم هر جاي خلقت يك ساز را مي زند و يك بيان را دارد نه تنها ايمان عقليم كم نمي شود بلكه به بندگي خدايي كه اينهمه سازهاي متعدد را ساخته براي اين اركستر و اينهمه سيستم متنوع و حتي متضاد را خلق كرده است افتخار مي كنم.

از اينكه حتي ببينم بدون وحدت اينهمه سيستم مختلف و متفاوت يك محموعه را ايجاد كرده بيشتر خوشحال مي شوم.

« وقتي هيچ وجودي نباشد مفاهيم در حالي كه موجود نيستند،هستند

هستني كه كلمه عدم دارد يعني و تعريف و ماهيت آن روشن است گرچه نباشد و اصلا مفهوم آن نبودن باشد»

حالا كه به منحصر به فرد بودن جوانب هر چيز به عنوان فصل مشترك خلقت پي برده ام نيز هيچ اصراري ندارم كه در دايره مخلوقات،اجتماع و .... تئوري كارا و زيباي وحدت وجود برقرار نيست.

صدرا و وحدت زيبا و مهم هستند اما حقيقت اگرچه تلخ تر و غير جذاب برايم ارجمند تر

20 دقيقه بامداد17/7/81

یک شعر کمی قدیمی

تا به يادت در شب قدري چو دي

نامه ها در دل نوشتم نامه‌ها

بال زد دل آسمانها را شكافت

مي چكيد از آسمان خونابه ها

كاروان عقل اين داناي شهر

ايستاده،پاي در گل ناقه‌ها

برق چشمت، قلب محزونش شكافت(دريد)

مست خلق،از يادها شد نافه‌ها

بوي عطر و سرخيِّ خون دلش

كردشهر دود،باغ لاله‌ها

 

3بامداد 13/5/81

لحظه های ناگهان1

هوالله لااله الاهو

گاه فكر مي كنم اگر ناله زنم ناشكري كرده ام

اما گاهي هم نه

به خاطر اين گاهي ناله مي زنم و گاه...

گاه فكر مي كنم ناله شكر است و اعتراف به وجود او وگرنه چه ارزشي داشت وقتي كسي صدايت را نمي شنود فرياد بزني

فرياد بزني كه تنهايي

تنهايي و دردهاي قلبي ات در گلويت وامانده

آن وقت هم كه داد بزني براي خدا و با او بگويي مي گويم دچار زبان بازي مي شوي و چون مي داني كه مي داند دچار لكنت مي شوي

به جان شما آن موقع است كه مي تركي...

تنهايي و فرياد

و در ميان بودن و سكوت

غربت ميان كسان

و انس با بي كسي

اينگونه است كه غريبستاني است پر از همه افرادي كه «مثل هيچ كس»ند

تو مثل هيچكسي و من؟

مثل هيچكسم

و نمي شناسيم

زندگي همين است

غوطه ور شدن در آنچه نمي خواهي

اينگونه بود كه وقتي با درد مادر متولد شديم فرياد زديم

اووَه

عيد فطر 23

10.30 ـ جمعه 15 آذر

ناد علی کبیر

بسم الله الرحمن الرحیم

نادِ عَلیًّا مُظهِرَ العَجائبِ تَجِدهُ عَوناً لَکَ فِی النَوائِِبِ لی اِلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَّولی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتُ مُنقَضی فِی ظِلِ اللهِ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اَللهُ بِنُبوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ  بِوِلا یَتِکَ یا عَلیُّ یا عَلیُّ یا عَلیُّ  اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفِّی،اللهُ اَکبَرُ  اَنا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَریءٌ  اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَ عَلَیکَ مُعتَمِدی  بِحَقِّ اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیثِ اَغِثنی  یا اَبَا الحَسَنِینِ اَدرِکنی  یا سَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا بابَ اللهِ اَدرِکنی  یا حجةَالله اَدرِکنی یا وَلیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفِّیِ یا قَهّارُتَقَهَّرتُ بِا لقَهرِ وَ القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُّوِ  یا والیَّ الوَلیِّ  یا مُظهِرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلَیُّ رَمَیتُ مَن بَغی عَلَیّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ وَ اِلهِکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ  اَدرِکنی یا غِیاثَ المُستَغیثینَ یادَلیلَ المُتَحَّرینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکَّلینَ یاراحِمَ المَساکینَ یااِلهَ العا لَمینَ بِرحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ اِلهِ اَجمَعینَ وَ الحَمدُللهِ رَبِّ العا لَمینَ.التماس دعا

در زمین

چند وقت پیش بود که در حاشیه یکی از هیئت های مذهبی بروشوری به دستم رسید که در آن درباره مقامات اهل بیت (ع)در ملکوت و بهشت و آسمانها مطالبی نوشته شده بود .

دوست داشتم از نویسنده آن که به حسن نیت این مطالب را فراهم کرده بود دسترسی داشتم و با او  صحبت کنم و بپرسم که این همه مقمات به چه مناسبت به اهل بیت (ع) داده شده است؟

 و آیا این همه،پاداش مجاهدتی نیست که خاندان پیامبر (ص)برای اصلاح بندگان خدا و برای تعلیم خلق کرده اند ....؟!

دوست داشتم بگویم این ارزش گوهر آدمی در ذات اوست که خدای حکیم را بر آن داشته معلمانی چنین ارجمند را برای او بفرستد و او را گرامی بدارد...!

دوست داشتم از او بخواهم بنویسد "در زمین" چه اتفاق افتاد که این افراد درهای ملکوت خدا را بر خود گشودند.

به نظر من "راه تکامل" هنوز هم "در زمین" باز است اگر بدانیم می شود،که خوب شد،

 می شود فهمید اگر فاطمه و زینب و معصومه سلا م الله علیهن امروز بودند چه می کردند و من و شمایی که می نویسیم و می خوانیم باید بدانیم این کار دست یافتنی است.

تا چیزی ننویسیم که رسالت بزرگ معصومین را به جای اصلاح انسانها و تربیت نوع بشر ،فقط حاجت برآوردن و شفا دادن به بیماران معرفی کنیم(آن کاری که نصارا بر مسیح(ع) روا داشتند)

... تا همان که در کنار ما ، در کوچه و خیابان به غفلت قدم بر می دارد خیال نکند که دین همان قصه ای بود که روزی آغاز شد و روزی هم پایان پذیرفت...

تا جماعتی که امید دارند نا امید نشوند و حس کنند که رحمت خدا فراگیرتر از غضب اوست .

آن هنگام که رحمت را  بجای چشم پوشی از گناه و عصیان رحمت را در ایجاد زمینه برای آگاه شدن بدانیم!

ساده بگویم و، بدانیم می توانیم پا در جای پای مراد خود بگذاریم آنگاه که نشان پای او را "درزمین"ببینم و می بینیم که به چه سویی رفته است .

بیائیم به جای رصد آسمانها در میانه زندگی در همین گرفتاریهای و روز مرگیها،فاطمی شدن را در زندگی حس کنیم که فاطمه نیز این راه را زیر همین آسمان پیمود،که ما هستیم....