هوالله لااله الاهو

گاه فكر مي كنم اگر ناله زنم ناشكري كرده ام

اما گاهي هم نه

به خاطر اين گاهي ناله مي زنم و گاه...

گاه فكر مي كنم ناله شكر است و اعتراف به وجود او وگرنه چه ارزشي داشت وقتي كسي صدايت را نمي شنود فرياد بزني

فرياد بزني كه تنهايي

تنهايي و دردهاي قلبي ات در گلويت وامانده

آن وقت هم كه داد بزني براي خدا و با او بگويي مي گويم دچار زبان بازي مي شوي و چون مي داني كه مي داند دچار لكنت مي شوي

به جان شما آن موقع است كه مي تركي...

تنهايي و فرياد

و در ميان بودن و سكوت

غربت ميان كسان

و انس با بي كسي

اينگونه است كه غريبستاني است پر از همه افرادي كه «مثل هيچ كس»ند

تو مثل هيچكسي و من؟

مثل هيچكسم

و نمي شناسيم

زندگي همين است

غوطه ور شدن در آنچه نمي خواهي

اينگونه بود كه وقتي با درد مادر متولد شديم فرياد زديم

اووَه

عيد فطر 23

10.30 ـ جمعه 15 آذر