شهريار
بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم
در وصل هم چو روي تو اي گل در آتشم
عاشق نمي شوي كه ببيني چه مي كشم؟
بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم
در وصل هم چو روي تو اي گل در آتشم
عاشق نمي شوي كه ببيني چه مي كشم؟
مرغ دل ما بالِ رها دوست ندارد
دل بسته ي زندان كه سرا دوست ندارد
در لشكر مژگان پر از تير و تك عشق
فرمانده ي دل چون و چرا دوست ندارد
تا لحظه ي ديدار به جنگيم و تقلا
چون دل بر ما صبر و رضا دوست ندارد
درگير تناقض مشو،اين شرك الهي است
جز سجده به او ذات خدا دوست ندارد
تقصير دگرگوني دوران من و توست
گر بلبل شوريده ،صدا دوست ندارد
ياري كه غم و شادي او درد و دل ماست
او عشق من است گرچه مرا دوست ندارد
دل دار من آن حور پري چهر ...
جز در ره او روح، بلا دوست ندارد
بررسی کتاب و کتاب خوانی قبل و پس از انقلاب اسلامی
انقلابی برای بیشتر دانستن
محمد دهناد
درآمد:شاید در کتاب های تاریخی خوانده باشیم که از وصایای شاه بی کفایت قاجار به خلف بی کفایت تر خود آمده که :«برای آن که راحت حکومت کنی؛سعی کن که ملت گرسنه و بی سواد بمانند»
آری، این طریقت طاغوت برای استیلا بر عقل ها، ثروت ها و آزادی های جوامع است که از دیرباز در کلام خداوند بزرگ نیز چنین بازتاب یافته است:
» خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، آن ها را از تاریکی ها( جهل و نادانی) به سوی روشنایی( دانایی) بیرون می آورد و زورگویان سرپرست انسان های کافرند که آن ها را از روشنایی به تاریکی( جهل و نادانی ) فرو می برند...»(آیه الکرسی).
شاید به همین دلیل باشد که یکی از مقیاسهای درست و نادرست بودن حوادث را باید در تاثیر آن ها در آگاهی و نا آگاهی جامعه ی تحت تاثیر آن جست و جو نمود.
به آستان تو ای آشنا گدا بادا
فرشته وار اگر نیست جان آلوده
ز بندهای درون جان ما رها بادا
به تلخ کامی دوران بخند چون خورشید
بسوز تا بدهی نور کار ما بادا
تحولی است شدن،نیستی چه آسان است
برای بودن تو گرمی صفا بادا
اسیر باد حوادث اگر شدی ای دوست
به پشتوانه ی تو دست مرتضا بادا
تو اوج همت و صبری چو کوه ، چون آذر
به قلب نازک تو ، عالمی فدا بادا