سروده شده در ۲۶/۱۲/۸۷

مرغ دل ما بالِ رها دوست ندارد

دل بسته ي زندان كه سرا دوست ندارد

در لشكر م‍ژگان پر از تير و تك عشق

فرمانده ي دل چون و چرا دوست ندارد

تا لحظه ي ديدار به جنگيم و تقلا

چون دل بر ما صبر و رضا دوست ندارد

درگير تناقض مشو،اين شرك الهي است

جز سجده به او ذات خدا دوست ندارد

تقصير دگرگوني دوران من و توست

گر بلبل شوريده ،صدا دوست ندارد

ياري كه غم و شادي او درد و دل ماست

او عشق من است گرچه مرا دوست ندارد

دل دار من آن حور پري چهر ...

جز در ره او روح، بلا دوست ندارد