نامه ای در 9 بهمن 87
دلم به تاب و تبی سبز مبتلا بادا
به آستان تو ای آشنا گدا بادا
فرشته وار اگر نیست جان آلوده
ز بندهای درون جان ما رها بادا
به تلخ کامی دوران بخند چون خورشید
بسوز تا بدهی نور کار ما بادا
تحولی است شدن،نیستی چه آسان است
برای بودن تو گرمی صفا بادا
اسیر باد حوادث اگر شدی ای دوست
به پشتوانه ی تو دست مرتضا بادا
تو اوج همت و صبری چو کوه ، چون آذر
به قلب نازک تو ، عالمی فدا بادا
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۱۱/۱۴ ساعت ۲ ب.ظ توسط محمد صادق دهنادی
|