انتخابات‌، آينه فرهنگ عمومي جامعه ‌

با تاييد انتخابات رياست‌جمهوري از سوي شوراي نگهبان قانون اساسي و تنفيذ نتيجه آن توسط رهبر معظم انقلاب پرونده ابعاد سياسي انتخابات بسته مي‌شود. تنها وجوهي كه با بسته شدن پرونده سياسي انتخابات باز شده و مورد واكاوي بيشتري قرار مي‌‌گيرد دو بعد برجسته انتخابات است.

تحليل جامعه‌شناسي رفتار انتخاباتي و تحليل فرهنگي آن.

هر چه ابعاد انساني انتخابات و سطح تماس و فراگيري آن بيشتر و بزرگ‌تر باشد، مي‌توان انتظار داشت كه نتايج حاصل از اين پژوهش‌ها در باز پژواك جامعه و فرهنگ كشور واقعي‌تر باشد.

براساس آمار رسمي، حدود 85 درصد جامعه فعال كشور در آخرين انتخابات شركت كرده‌اند كه در نوع خود يك ركورد جهاني مشاركت به شمار مي‌رود. تحليل اين مشاركت 40 ميليوني در ابعاد مختلف فراتر از دستيابي به يك تحليل يكسويه براي انقلابي است كه دوران تثبيت خود را مي‌گذراند.

از اين رو درك درست آن ما را به سوي رويدادي حتي فراتر از انتخاباتي مانند رفراندوم تعيين جمهوري اسلامي رهنمود مي‌سازد.

ادامه نوشته

الهی هب لی کمال انقطاع الیک

به نام خدا

جام جم ۲۸/۵/۸

...اگر بخواهیم پرنده وجودمان در ماه رمضان اوج خوبی بگیرد .ناچاریم از ماه رجب و شعبان شروع خوبی را آغاز کنیم.

مانند هوا پیمایی که روی باند قرار می گیرد تا سرعت بگیرد و رفته رفته از روی زمین برخیزد؛ماه رجب و شعبان فرصت داریم که خودمان را برای این اوج بلند آماده کنیم.

که اگر این گونه شد ،پروازی خواهیم داشت که تا روز عرفه ادامه خواهد داشت.

ادامه نوشته

تفحص از شهداي زنده جنگ

جام جم ۲۰ مرداد
 ظهر روز دوشنبه،كنفرانس مطبوعاتي رونمايي اثري برگزار شد كه ظاهرا قرار است به روايت زندگي «يك آدم ساده جنگ» بپردازد.

«بابا نظر» عنوان روايت شفاهي سيدحسين بيضايي و مصطفي رحيمي است، از زندگي شهيدي كه خود 3 سال قبل از شهادت روزگارش را نقل نموده است.

شهيد محمدحسن نظرنژاد از بدو تاسيس سپاه پاسداران تا زمان شهادت، 140 ماه در مناطق عملياتي خدمت كرد و در كنار مدال‌هاي قهرماني كشتي و جودو 160 مدال تركش بر بدن داشت.

از مرتضي سرهنگي، مدير دفتر ادبيات و هنر مقاومت از وقفه 16 ساله ارائه كتاب (از زمان انجام مصاحبه تا تنظيم و انتشار آن) پرسيدم و از اين‌كه چرا اينقدر كه اجساد شهدا در اين سال‌ها تفحص شده، آثار و ميراث بزرگ جنگ در ميان شهداي زنده مورد تفحص قرار نگرفته است.

سرهنگي هم به من نيك گفت كه ادبيات امري دير ياب و سخت ساخت است و به اين زودي‌ها نتيجه نمي‌دهد. راست مي‌گويد ولي آيا اينقدر؟

مرتضي سرهنگي ‌ كه خودش رزمنده جنگ است  مي‌گفت: شهيد نظرنژاد را قبل از تدوين اين كتاب نمي‌شناخته و از سردار گمنام جبهه‌ها كه از ديار امام رضا(ع) به غرب كشور آمده بود، خبري نداشته. او و خيلي دلسوزهاي ديگر اين عرصه هنوز هم از بسياري شهداي زنده جنگ و انقلاب خبر ندارند.

در اين اوضاع كه در عين پر كسي و پر مسوولي، ادبيات جنگ اينقدر بي‌كس و تنهاست بايد معجزه‌اي شود كه داء و بابا نظر و امثالهم آفريده شوند و در قافله شهداي زنده جنگ كه يك به يك به كربلا مي‌رود، از ميان دردهايي كه مجال حتي نفس كشيدن و نشستن به اين مغناطيس هاي تركش ربا نمي‌دهد؛ عده‌اي پيدا شوند كه تاريخ شفاهي جنگ، يادها و دادها به خاك نرود.

حسرت بدي بود، وقتي ديدم محمدحسن نظرنژاد 15 سال پيش كه شهيد شد، پس از 3 سال از مصاحبه‌ها، نتوانسته بود حرف هاي ساده و صميمي‌اش را ببيند.

شايد اگر بابا نظر زمان انتشار كتاب زنده بود، حرف‌هايش فتح بابي تازه براي كساني بود كه اين حرف‌ها چراغ ذهنشان را روشن كرده و مي‌خواهند با صاحب اين حرف‌ها و با تاريخ جنگ و دفاع گفتگو داشته باشند.

هنگامي كه به نمايشگاه گروه هاي جان بر كف تفحص مي‌روم، خوشنود مي‌شوم از اين كه مي‌بينم بچه‌ها به قيمت خون خودشان هم اجازه نداده‌اند، حتي يك استخوان از شهيدي گمنام بماند. امروز به اين فكر مي‌كردم كه كاش مسوولان فرهنگي اين 21 ساله پس از جنگ كمي همت اين بچه‌هاي تفحص را داشتند كه سينه‌اي به دل خاك نرود مگر آن كه حرف‌ها و ناگفته‌هايش را براي آينده و فردا بگويد؛ آينده‌اي كه براي ماندن خود به خون تازه نياز دارد؛ خوني كه از ياد شهدا مي‌تراود.

خانه پدري براي هميشه

جام جم آنلاين: به هر جايي كه زيارت بروي، بعد از چند روز مرخص مي‌شوي. سينه ات و دلت گواهي مي‌دهد كه ديگر وقت رفتن است. ديگر نمي‌خواهي بماني... گويي توشه‌اي گرفته‌اي و بايد بروي و به كارهاي ديگرت برسي. مگر اينجا كه جايي ديگر است.اينجا بوي پدري را برايت دارد كه هيچ گاه از كنار آن خيال رفتن نداري...

در حرم علي احساس غريبي و سنگيني نمي‌كني. در حرمش تنها نمي‌شوي و صحن و سراي بغايت كوچك و ساده‌اش چنان عظمتي در چشمانت مي‌آفريند كه غصه دار نمي‌شوي.

بارها به حرم نازنينش رفتم تا لحظه‌اي بر زبانم جاري شد كه پدر جان سلام!

اي پدر بزرگوار آرميده بر بالين دو پدر بزرگ بشريت.

در ميان ضريح حضرت مولا صندوقي بزرگ مي‌بيني كه آرامگاه اين سه پدر با شكوه تاريخ است.

مرقد آدم، مضجع نوح و حريم علي.

آدم كه پدر آدمي‌است و نوح كه پدر ايمان و علي پدر شرافت و تعالي.

آدم كه بر كرانه توفان آفرينش پهلو گرفته و بذر وجود انسان بر كره خاكي افشاند و نوح كه بر موج عصيان خروشيد و با كشتي‌اش بر كرانه‌هاي رهايي و ايمان نشست و علي كه موج موج خون فرقش همه شقاوت‌هاي آغازين و پاياني را در آن سرخ مقدس در هم پيچيد!

اين خانه پدري براي همه آناني است كه آفرينش مي‌شوند چون آدم، توفان را شكست مي‌دهند چون نوح و آزاده و با شكوه غيرتمندند؛ چون علي!

اين خانه پدري براي همه آنهايي است كه چون آدم از روح خدا متبرك‌اند و چون نوح از هواي خدا بر فراز و چون علي از عشق خدا در اوج. الذين امنوا اشد حبالله

از نجف اشرف كسي خسته نمي‌شود، كه باورمان نيست اين خانه پدري چيزي براي ماندن كم دارد.

ما هر جا هم كه باشيم كمال ما، شخصيت و روح ما، هويت ما، همه و همه زماني در اوج است كه به خانه پدري خود برگرديم.

خانه پدري كه سرشار است از محبت و ايمان و صبر.

خانه پدري كه براي هيچ يتيمي، براي هيچ گمگشته‌اي، براي هيچ بيقراري در آن جا كم نيست.

جايي كه خانه اميد و آرامش فرزندان است. جايي كه پدر هست و مادر هست و كودكاني كه بر صحن و سرايش براي هميشه تاريخ ادب و آداب مي‌جويند...

عجيب خانه پدري است اين خانه علي كه تاريخ هنوز هم چشم بر در آن دوخته تا كسي چون علي از ميانه‌اش بر دادگري كمر همت ببندد.

كمر دادگري براي نويدي نو و اميدي تازه.

خانه پدري كه هنوز قهرمان داستان‌هايش باباي خانه است. پدري كه همه مي‌خواهند به او برسند.

افسوس كه خود فرمود: و لا تقدرون علي ذلك... و خوشا كه اميدمان داد كه:

ولكن اعينوني بالورع و الاجتهاد و عصمه و سداد

امام زمان می آید

آقاجان فقط به تو می تاندیشیم

دیگر به هیچ چیز جز تو امید نداریم

میلادت مبارک

قصه پرغصه داستان

جستجو در علل ناتواني داوران در انتخاب داستان‌هاي موفق
 
جام جم آنلاين: همزمان با روز قلم ، نتايج جشنواره قلم زرين ، انجمن قلم ايران در حال اعلام و جوايز برندگان به آنها اهدا شد كه مطابق سنت چند ساله اخير،‌ داستان‌نويسي با اقبال خوبي روبه‌رو نشد. يعني در حالي كه 2 داور بخش شعر، 2 برگزيده را به جشنواره معرفي كردند، 5 داور بخش داستان نتوانستند اثري را برگزينند يا حتي مورد تقدير قرار دهند.

اگر صحت تصميم شوراي داوران بخش داستان، مهم‌ترين انجمن صنفي اهل قلم ايران را بپذيريم، بايد وضعيت داستان‌نويسي در كشور را در وضعيت اورژانسي و بسيار خطرناك ارزيابي كنيم.

ادامه نوشته