چند روز پيش در دانشگاه ،از عدم تناسب علوم انساني وارداتي با نيازها، موضوعات و دغدغه هاي بومي و ملي  با يكي از اساتيد هم كلام شده بودم.

به ايشان گلايه مي كردم كه: به دليل عقب ماندگي مان در توليد علم و نظريه پردازي حتي براي ارائه ي مثال درباره ي تئوري ها هم دست نياز به مثال هاي خارجي دراز مي كنيم و آن وقت انتظار داريم توسعه بومي به گفتماني فراگير تبديل شود .

زماني كه  شنيدم،مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان و نخبگان استان كردستان به درستي  از مسئله ي به نام "دست يابي به الگوي بومي پيشرفت" سخن گفتند و در فرمايشات خود به ضرورت بهره گيري از تجارب برجسته غرب در اين زمينه اشاره نمودند به ياد جمله اي از يكي از انديشمندان غرب افتادم كه گفته بود:

" انسان ها همانگونه زندگي مي كنند كه فكر مي كنند"

شايد به همين دليل هم باشد كه به نظرم رسيد قبل از هر چيز براي ساختن الگوي بومي پيشرفت و تبديل اين الگو به ادبيات عمومي و گفتمان علمي مهم ترين عامل پيش نياز، فضاسازي فكري است.

همه ي ما مي دانيم موضوعاتي كه در روند شكل گيري افكار عمومي صورتي اجتماعي پيدا مي كنند قبل از بروز واقعي بايد  " تصور سازي" مي شوند.

از قديم الايام هم چنين بوده ،هر چيز جديدي كه براي جامعه ضرورت عمومي شدن دارد ،در گام اول بايد برايش ضرورت ذهني ايجاد كرد.

شايد عدم توجه به اين نكته باشد كه بسياري از ضروريات روزگار ما از يك ايده ،يك بخشنامه و نهايتا يك دستور العمل فراتر نمي رود.

به طور مثال، سال هاست ؛مسئولين جامعه بر اساس رهنمودهاي رهبر فرزانه انقلاب،به دنبال عمومي شدن گفتمان توليد علم و كرسي هاي نظريه پردازي به ويژه در حوزه علوم انساني هستند.

در ارزيابي همه اقدامات ارزشمندي كه در اين زمينه انجام شده آيا مي توان گفت :" اينك توليد علم به يك گفتمان عمومي تبديل شده؟"

يعني امروز مي توان به جرات گفت: " توليد علم مانند بسياري از مسائل اجتماعي ، دغدغه ي همه مردم يا حداقل اكثريت قابل توجهي از قشر تحصيل كرده جامعه شده است؟"

آيا فشار و انتظار عمومي از محافل حوزوي و دانشگاهي اين قدر سنگين شده كه حتي محافل كم تحرك را  نيز وادار به فعاليت و كوشش مضاعف شوند؟

در چنين مسائلي شايد حلقه مفقوده همه فعاليت ها ناديده گرفتن اين اصل است كه روند شكل گيري افكار عمومي،يك مسئله كاملا فرهنگي است.

بدين معنا كه قبل از شكل گرفتن فعاليت هاي نهادها و دانشمندان براي رسيدن به يك هدف ،بايد محصولات فرهنگي متناظر با آن موضوع شكل توليد شود.

از توليد كتاب ،ادبيات ،حتي شعر و طنز در اين زمينه ها تا آفرينش آثاري چون مجسمه و نقاشي و پوستر.

(مثل چيزي كه در زمينه فناوري هسته اي اتفاق افتاد و اكنون اين فن آوري در دور افتاده ترين ديات و روستاها نيز مطالبه مي شود.)

حتي بعضي وقت ها استفاده از لطيفه سرايي  هم مي تواند بسياري از مردم را نسبت به يك موضوع ملي حساس كند.

به نظر مي رسد ،در صورت عدم اتخاذ چنين روي كردي ،در صورت تدوين الگوي بومي پيشرفت يا توليد علم ( به وي‍ژه در حوزه علوم انساني) اعتماد به نفس  ارائه،استفاده و سنجش چنين محصولاتي را نخواهيم داشت.