بازگشت به هويتكهن
جناب آقاي ميركياني، ضمن تبريك اخذ جايزه كتاب سال، آيا يك اثر كه در حوزه بازنويسي منتشر ميشود، ميتواند كتاب سال باشد و از ديگر كتابهاي توليدي پيشي بگيرد؟
به هر صورت داوران محترم كتاب سال معيارهايي داشتند كه به اين نتيجه رسيدهاند. اما به نظر خودم اين كتاب ويژگيها و نكات قابل توجهي دارد كه اگر اجازه دهيد برميشمارم:
اول عنوان كتاب است كه براي يك كار كهن، بديع است؛ چون بيشتر عناوين كهن عنوان خلاقانهاي ندارند. خلاقيت خيلي اهميت دارد و در هر كاري فضاهاي جديدي ايجاد ميكند.
دوم اين كه مقدمه پژوهشي دارد كه نوجوانان را با امثال فارسي آشنا ميكند.
سوم يكدست كردن زبان و نثر تمام قصههاست؛ با اين كه از منابع مختلف انتخاب شدند و زبان آن يكدست نبود، كل 11 قصه دچار دستانداز كلامي نيست.
چهارم پرداخت داستاني روايتها به سوي يك قصه خواندني شدن است.
پنجم همان خلاقيتي كه اشاره كردم، در انتخاب عناوين مناسب و جذبكننده براي هر قصه و روايت است.
ششم؛ سعي شده زبان قصه به حالت روايي و گفتاري نزديك شود كه نوجوان در آينده بتواندآن را قصهگويي كند.
هفتم؛ سهل و روان بودن متن قصههاست و اين به معناي سطحي بودن متن قصهها نيست.
نكته مهم ديگر در مورد هشتم اين است كه در اين قصهها من به حوزه مردمشناسي براي نوجوانان نزديك شدم و با اشاره به آداب و رسوم و روزگان آن زمان به قول يكي از دوستان دايرهالمعارف مردمشناسي براي نوجوانان ايجاد كردم.
نهم توجه به اقتصاد خانوادهها براي خلق و ارائه اثر است.
در اين مجموعه در هر مجلد 22 قصه قرار داديم كه خانوادهها بتوانند با پول كمتري بهره بيشتري ببرند. در صورتي كه ميتوانستم اين 110 داستان را در 10جلد منتشر كنم. البته از 60 كتابي كه تاكنون چاپ كردم، بيش از 40 تاي آن مجموعه داستان است. همين رويه را دنبال كردم كه در كل شايد 500 قصه باشد.
مثلا در كتاب «شبهاي شيرين» 110 قصه براي پدر و مادرها فراهم شده است.
درونمايه اصلي اين داستانها چيست و چرا سراغ اين موضوع رفتهايد؟
از نقطهنظر تاريخي ما بزرگترين منبع ادب و هنر تاريخ را داريم و منابع كهن ما در تمام جهان، بينظيرند. هم در ادبيات عاميانه و هم ادبيات كهن.
آيا اين منابع نبايد در اختيار كودكان قرار بگيرد؟
در عصر ارتباطات واژههاي قومي از ذهن كودكان و نوجوانان دور ميشود و بايد كاري انجام داد و اگر يك نويسنده كودكان بخواهد اين كار را بكند، كار سادهاي در پيش ندارد.
بازنويسي از چه ظرافتهايي برخوردار است و چه ضرورتهايي دارد؟
بازنويسي كار خلاقي است و كار سادهاي نيست. نويسندگان ميتوانند امتحان كنند و ببينند.
به نظر من، اگر به بازنويسي در هر دوره اهميت داده نشود، هويت فرهنگي نزد نسلهاي بعدي بياهميت خواهد بود.
در واقع جايزه به مجموعه «قصه ما مثل شد» جايزه به اهميت ادبيات عاميانه و كهن در كشور ماست.
من از آغاز نويسندگي از اين مايههاي كهن و عاميانه استفاده كردم. پاكستانيها با ترجمه كتاب قصه ما همين بود به زبان اردو از آن استقبال كردند.
كتابهاي «عمو رستم» و «دايي سهراب» كه گويشينو از رستم و سهراب بود، اما رئال و امروزي است. من در داستان «تنتن و سندباد» كه از سوي نشر قدياني منتشر شد، تنتن را وارد فضاهاي قصه مشرق زمين كردم و در پايان مشخص ميشود ما نياز به عناصر غربي نداريم. البته نويسنده ادبيات كودكان بايد در حوزههاي مختلف خودش را آزموده باشد، نه اين كه از سر ضعف و ناتواني به بازنويسي آثار هنري دست سوم بپردازد.
ادبيات كودك و نوجوان چه مقتضياتي دارد كه شما را اين همه سال به خود جذب كرده است؟ نويسندگان جوان براي نگارش در اين حوزه چه چشماندازي دارند؟
تفاوتي بين ادبيات كودكان و نوجوانان با ادبيات بزرگسالان وجود ندارد. اما در رسالتها بايد با روحيات اين قشر آشنا باشند.
موضوع بعدي اين است كه بدانيم كودك و نوجوان در حال آموزش است و آموزههاي ما نبايد با آموزشهاي رسمي تناقض داشته باشد، بلكه بايد در تعليم كودك زمينهساز باروري آموزشهاي مدرسه او باشد. در ادبيات كودكان و نوجوانان بايد از ميانگين واژگان بهره جست و در صورتي كه حرفي تازه بود، با پانويس توضيح داد.
آقاي ميركياني، در آثار شما عنايت خاصي به فضاهاي روستايي و محلي وجود دارد. آيا از اين نوع ادبيات روستايي مقصودي را دنبال ميكنيد؟
البته اشاره درستي كرديد، تعليمي بودن به اين معناست كه چيزهاي جديدي ياد بدهيم، نه اين كه احساس شود يك آقا معلم ايستاده و درس ميدهد.
در ادبيات روستايي سعي بر اين است كه سطح توقعات بچهها منطقي شود.
پرسش آخر اين كه چه كارهايي را دنبال ميكنيد؟
من تنها نويسندهاي هستم كه در كنار نويسندگي مديريت اجرايي در همه سطوح داشتهام. اكنون در مديريت گروه كودك و نوجوان مشغول پخش مجموعه پويانمايي قصه ما مثل شد هستيم. البته داستان «غوره» را نيز در حال پخش دارم.اين وابستگي باعث نشده تاكنون كتابي از انتشارات سروش منتشر كنم، هر چند دو سال هم عضو شوراي كتاب كودك سروش بودم.
برگزيده سالهاي دور
محمد ميركياني، كارمند صداوسيماست و گرچه از كتاب «قصه ما مثل شد» برنامهاي پويانمايي روي آنتن دارد، اما معتقد است از همكاران رسانه ملي كمتر كسي او را ميشناسد.
اين نويسنده 10 سال سردبير قصه ظهر جمعه بود و 2 سال سردبير سوره نوجوان. مسووليت انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، مسووليت طرح و برنامه موسسه صبا، عضويت در شوراي فرهنگي بنياد فارابي و عضويت در شوراي مولفان كتب درسي پايه پنجم ابتدايي را به عهده داشته است.
وي سال 1376 و 1366 مانند امسال برنده كتاب سال بوده است.
محمد صادق دهنادي