طرح جامعه مدنی و...(3)
نهادهای جامعه مدنی پس از دوم خرداد
جامعه مدنی به جز مطبوعات آزاد دارای نهاد هایی است که به آن تشکلهای اجتماعی می گویند.
این تشکلها که قرار است توسط مردم تشکیل و بسط یابند در دو عرصه احزاب و و سازمنهای غیر دولتی ارزیابی می شوند.
در حیطه احزاب در ایران به دلیل وجود دشمن مشترک و خط قرمزهای مشخص و از سویی قرابت فکری و منشی بسیار فرزندان انقلاب احزاب به ویژه تفاوت نامها بودند.
به گونه ای که همه لیستهای انتخاباتی دارای افراد مشترک بسیاری بودند.
اولین اختلاف جدی در جریان انتخابات مجلس چهارم و پنجم و بالاخره انتخابات ریاست هفتم اتفاق افتاد.
در این انتخابات دو ائتلاف تشکیل شد که بیانگر دو دیدگاه خاص نبود.
افراد طرفدار خاتمی که بعدها جبهه دوم خرداد و اصلاحات را تشکیل دادند از تبار خاتمی نبودندبلکه هدف مشترکی برای سیاست داشتند این بود که مثلا نهضت آزادی و دشمنان آن(روحانیون مبارز) برای اولین بار در یک صف قرار گرفتند.
یا خانه کارگر که پیرو اندیشه های اقتصادی سوسیالیست هستند با کارگزارانی های لیبرال
پس از دوم خرداد احزاب شکل واقعی تری به خود گرفتاند و از حالت فصلی درآمدند اما این ناهمگونی طرفداران و هم پیمانان خاتمی در جریان شورای شهر اول و پارلمان ششم ضربه های بسیاری به او زد.
این ماجرا به شکست شورای اول شهر و برآمدن جریان سومی که به تدریج شورا مجلس و دولت بعدی را تشکیل داند منجر شد.
در عرصه سازمانهای غیر دولتی در آغاز NGOهای بسیاری تشکیل شد ولی این سازمانها به دلایل زیر دوام زیادی نیاوردند و در نهایتتعداد کمی از آن باقی ماند مهمترین تاثیر این اتفاق تشکیل انجمن ها و کانونهای تحت الحمایه بود که سازمان ها بتوانند در چار چوب آن به جذب مشارکتهای مردمی بپردازند و این ارزش مردم در نهاد مطلب و دستاورد کوچکی نبود.
الف) بنیه ضعیف عمده مردم و به ویژه جوانان اجازه بقا و دوام در عرصه اداره سازمانهای غیر دولتی را نمی دهد.
ب) حمایت های بی برنامه دولت برای ایجاد این سازمانها باعث ایجاد زمینه های سو ء استفاده بسیاری از گروهها شد.
ج) شور خاص این سالها باعث شد بسیاری از جوانان من جمله دانشجویان که ثبات خاصی نداشتند به این فعالیتها رو بیاورند اما به زودی آن را رها کنند.
د) اتفاقات سیاسی بسیاری از فعالان این بخش را ناامید کرد.
ه)اکثر سازمانها فرهنگ همکاری با این تشکلها را نداشته و بهمین دلیل در میانه اقتصاد و اجتماع دولتی آنزمان سازمان جای خاصی نداشت.
اصول ادبیات خاتمی
جامعه ره یافته به 8 سالگی اصلاحات جامعه ای عجیب خسته اما امیدوار بود و لب به اعتراض گشده بود اعتراضی که گرچه به مذاق مخالفین اصلاحات خوش می آمد اما موفقیت اصلاح طلبی به شمار می امد
«به محض اينكه مسئوليت رياست جمهورى را پذيرفتم نسبت به ۱۶آذر اهتمام ويژه اى داشتم و جز يكى دوسال كه به مناسبت هاى مختلف نتوانستم در دانشگاه حضور يابم، همه سال ها حضور داشتم و فكر مى كنم كه يكى از باشكوه ترين روزهاى ۱۶آذر روز دانشجوى سال گذشته بود.» او همچنين در برابر كسانى كه برخورد سال گذشته او با دانشجويان را تاوان و برآيندى از سال هاى دورى وى از آنها خوانده اند گفته است: «اينكه تاوان داده شد يا نه، را بايد بگذاريم با تحليل علمى مورد بررسى قرار گيرد اما اينكه مى گويم حادثه اى باشكوه بود از اين جهت است كه فكر مى كنم براى اولين بار رئيس يك قدرت كه يك قدرت مشروع مردمى است و شخص اول اجرايى كشور- كه در سابقه تاريخى كشور ما شخص اول اجرايى همواره جدا از مردم بوده و مردم انتظارى جز تبعيت از او نداشتند- در مقابل ساده ترين بخش جامعه و بى سرمايه ترين بخش به لحاظ امكانات مادى يعنى قشر دانشجو قرار گرفت و هيچ دلهره اى از طرف كسى كه مى خواست اعتراض كند وجود نداشت و هيچ دلخورى از طرف كسى كه قدرت داشت، نبود و اين پديده در تاريخ ما پديده مهمى است.» اگرچه دانشجويان در ۱۶آذر سال گذشته از برخورد خاتمى و تيم محافظان وى با دانشجويان ناراضى بودند اما به هر حال خاتمى در اين گفت و گو آن اتفاق را مهر تاييدى بر روند اصلاح طلبى در ايران خوانده است چرا كه از نظر او: «مگر ما از اصلاحات چه مى خواستيم؛ مگر اين نبود كه به مردم بگوييم از جنس خودشان هستيم و اين پديده براى من بسيار باشكوه بود و اگر نگويم تنها حادثه باشكوه دوره هشت ساله بود به يقين يكى از مهمترين و باشكوه ترين حوادث دوران من بود كه دانشجو بدون دغدغه خاطر مى توانست انتقادش را بگويد و خدا را شكر مى گويم كه در تمام اين سال ها كسى به خاطر انتقادها و جفاهايى كه به من كرده است مورد مواخذه قرار نگرفت و معتقدم كه اين شيوه بايد ادامه يابد.» خاتمى بدين ترتيب همچنان از تمايل خود براى حضور در ميان دانشجويان سياسى سخن گفته است: «اگر اين قاعده اى كه گذاشته بودم كه فعلاً به خاطر رسيدگى به برخى كارهاى آينده ام كمتر در مجامع عمومى حضور به هم رسانم نبود امسال هم به هر صورت با توجه به تقاضاى فراوان دانشجويان در دانشگاه حضور مى يافتم.»
این از آخرین بیانات خاتمی در آستانه کناره گیری از قدرت است، خاتمی دارای دو نوع شعار در دو دوره حکومت خود بود که هر کدام در نوع خود تاثیر زاست که در بخش خود به ان پرداخته خواهد شد اما در اینجا لازم است که به برخی از شعارهای بنیادی آن اشاره کنیم:
1- مرد م سالاری دینی
2- جامعه مدنی اسلامی بر مبنای احیای حقوق شهروندی و شورا ها
3- توسعه سیاسی
4- توسعه آزادیهای مدنی و نهادهای اجتماعی
5- حرکت به سوی تجارت آزاد
6- ادامه شعار مشروطیت به عنوان خواست ملت ایران با عنوان استقلال آزادی پیشرفت در محور فضائل اخلاقی اسلام
7- اعتدال درحوزه کشور داری
8- قانونمداری و احیای روح قانون اساسی در نحوه تدوین فعالیتها
· گفتگوی تمدنها
گرچه به اتحقیق بی ارتباط است اما بد نیست به دکترین دولت اصلاحات در عرصه بین المل نظری داشته باشیم.
این موضوع از آنجا اهمیت دارد که بسیاری محذورات امنیت ملی در داخل وابسته به فضای خارجی است.
ماجرای کنفرانس برلین قائله بازیهای فوتبال و ... نشان دهنده این بود که بسیاری از نابسمانیها منبعث از ماجراهای خارجی است.
گفتگوی تمدنها و فرهنگ ها بعنوان شاه بیت دیپلماسی فلسفی در مقابل نظریه برخورد تمدنها روشنفکر امریکایی و تنش زدایی مهم ترین طرحی بود که فضای آرام و سرشار از طراوت را رقم زند.
خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد داد سال 2001 به نام سال گفتگوی تمدنها نام گذاری گردد.
با موافقت با این پیشنهاد تاکنون بسیاری از نخبگان و سیاست مدارن با پژوهش پیرامون این راه در زمینه های تبیین و عملی شدن این طرح کوشیده اند.
طرح و بیان این موضوع توسط یک سیاست مدار روحانیدر جمهوری اسلامی ایراندشمنان ایران در عرصه بین الملل را نیز برای مدتی منفعل نموده بود.
فرجام ادبیات و منش سیاسی و فرهنگی خاتمی
خاتمی و دولت او بالاخره به تاریخ پیوست و با همه فراز و فرود باید گفت توانست دولت خود را به منزل نهایی برساند.
علیرغم آنچه ذکر شد آیا می توان آمدن و رفتن دولت خاتمی را تنها یک فریند سیاسی و محدود بدانیم.
هرچند رقبای اجتماعی سیاسی خاتمی که بر خلاف او نوع بیان و سخنشان نه بوی توسعه سیاسی و نه بوی توسعه اقتصادی می داد و بجای هم داستانی نخبگان شبیه به بسیج فرودستان در ادبیات چپ اسلامی آغاز انقلاب و سالهای میانی دهه 50 را داشت اما خود فرهنگ خاتمی که عبارت بود از عدم تقدیس قدرت و نهادینه کردن نقد به هر شکل توانسته بود تکنو کرات ها و لیبرال ها و دموکراتهای مدرن و سنتی را که هر کدام در دوره ای قسمتی از قدرت را بر عهده داشتند را کنار بزند.
گرچه ظاهر دولت جدید با نفی حاکمیت مطلق بخش خصوصی و اعمال حاکمیت دولت بر بخشهای اقتصادی و در یک کلام بر طبل اقتصاد دستوری سوسیالیستی می کوبد ولیکن استیلای ادبیات اجتماعی دوم خرداد و برگشت نا پذیر بودن آزادی های مطبوعاتی اجازه نمی دهد که تفکر دولتی – اشتراکی قیافه ائیدولوژیک به خود گرفته و در مقابل تیغ تیز انتقاد مردمی مصون ماند.
این اتفاقی بود که در کمتر انقلابی به حجم درگیریهای داخلی و خارجی انقلاب اسلامی ظرف کمتر از 30 سال نهادینه و فراگیر گردد.
همچنان که تاریخ نشان می دهد حتی انقلا بیون عمدتا سرتاپا فرنگی مسیر مشروطه نیز نتوانستند آوای مخالفین خود را تحمل و به اعدام ننگین شیخ شهید دست آلوده نمودند.
خاتمی در دوران خود بجز تدوین برنامه و چشم انداز بیست ساله کشور و میراث ارزی میلیارد دلاری که باعث گرمی انتخابات و و سرعت تحولات بعد از آن می شد با فدا کردن شخصیت خود در مسیر اعتدال هیچگاه به اسطوره ای دست نیافتنی چون مدفون احمد آباد مستوفی یا سایر رفرمیست های تاریخ معاصر تبدیل نشد تا ملت بیاموزد که در نهاد دموکراتیک آنچه قهرمان واقعی است اراده مردمی است که سرنوشت خود را از یک انسان نیکوکار به احسان دریافت نمی کنند بلکه خود سرنوشت خودند.
جامعه بعد از خاتمی گرچه به لحاظ زیادی از یک دوره پرتنش خسته بیرون آمد اما جامعه پر تجریه و پخته ای بود.
بسیاری از مطبوعات و تشکلهای مردمی و خیلی چیزهای پرشور سالهای پایانی دهه هشتاد هجری شمسی به تعطیلی گرائید اما نباید غافل شد جوانانی که در دوم خرداد دانشجویی بودند که این تشکلها و مطبوعات را اداره می کردند اینک مدیران میانسال بودند که پختگی کارشان خیلی بیش از سن و سالشان بود.
حتی مخالفین خاتمی نیز دیگر آن جوانان پرشور و حرارتی نبودند و به ویژه مخالفان مذهبی او اینک به ادبیات او سخن می گفتند.
نشریه های مخالف اوهم تعطیل شدند فردای خاتمی مثل اینکه جام جهانی فوتبال تمام شده است.
با روی کار آمدن دولت منتسب به اصول گرایی دکتر محمود احمدی نژاد در رقابت با اصلاح طلبان و میانه روها و سایر اصول گرایان در نگاه اول به نظر می آید که گفتمان جامعه مدنی و مبانی روشنفکرانه توسعه ملی بعنوان برنامه اصلی دولت 8 ساله آقای خاتمی نتوانسته در تاریخ ایران ماندگار شده و محکوم به شکست گردیده ،اما واقعیت حاکی از چیز دیگری است.صرفنظر از جایگاه ظاهری جناحها و اینکه وی(دولت خاتمی) به خاطرنداشتن نماینده در انتخابات 84 دوباره مورد سنجش قرار نگرفت(چون طرفداران و مخالفانش در این انتخابات او را به سبب کندروی و تند روی مورد نقد سرسختانه قرار داده بودند) اما جریان شناسی و به تبع آن نشانه شناسی اجتماعی ارتباطات در فرآیندهای پس از دوم خرداد نشان می دهد این اتفاق غیر منتظره( روی کار آمدن دولت نهم) در واقع شتاب گرفتن و عمیق شدن و گسترش اصلاحات و جامعه مدنی در ذهن جامعه است.
به عبارتی اصلاح طلبان محافظه کار و بروکراتیزه شده (تکنوکرات – لیبرال) خیلی سریع تر از موعد توسط گروهی که هر چند داعیه نقد اصلاح طلبان و بازگشت به اصول گرایی را داشته و طبعا بار لغات اصلاح طلبان را به دوش نمی کشدو در واقع با شعار نقد قدرت حاکمه 16 ساله و تجدید نظر و به بیان دیگر از پروتستاننیسم سیاسی دم می زند ولی خود به روشی دموکراتیک و حاصل یک سری نهاد مدنی غیر رسمی(مساجد ،هیات هاو...) آزادانه بر دولت جامعه مدنی میتازد و آن را پشت سر می گذارد بنابر این دولت انتقاد گرا با نهادینه شدن انتقاد کنار می رود