قرار بود در يك عصر واقعاً بهاري براي 40 دقيقه با اميرخاني مصاحبه كنيم. اما پس از 40 دقيقه مصاحبه، ديدار ما در دفتر او 2 ساعت ديگر ادامه داشت. ديداري از جنس روزگار، فردا و خاطرات گذشته‌مان در «سلام بر نصرالله». باور كنيد يك فنجان قهوه خوردن در دفتر اميرخاني يكي از شيرين‌ترين داستان‌هاي شما خواهد بود.گفتگو با رئيس انجمن قلم ايران را باهم دوباره خواني كنيم. امروز، روز ادبيات انقلاب اسلامي است!- رضا اميرخاني مهندسيِ پروژه داستان نويسي در گفتگو با خواهرزاده ابن بطوطه محمد صادق دهنادي جناب آقاي اميرخاني! در آستانه نمايشگاه كتاب جمهوري اسلامي هستيم كه آوردگاه سالانه و نمايه‌اي از تلاش‌هاي نويسندگان كشورمان است؛ نظر شما درباره فضاي كلي ادبيات داستاني كشورمان در آستانه اين نمايشگاه چيست؟ -به نام خدا ، بي‌مقدمه عرض كنم داستان‌نويسي از آنجا كه فن ديريابي است- به خلاف شعر – نمي‌توان از آن انتظار داشت كه مثل روزنامه‌ها به روز باشد و براي خلق داستان خوب بايد در بهترين شرايط 5 تا 10 سال از واقعه گذشته باشد. با توجه به اين مسائل و گذشت زماني كه از تاريخ انقلاب داريم؛ بنده احساس مي‌كنم امروز روز تولد واقعي ادبيات انقلاب اسلامي است و كارهايي كه اينك صورت مي‌گيرد خيلي بهتر از گذشته است كه بيشتر از سعي و خطا نشأت مي‌گرفته. از قاسمعلي فراست كه اولين كار جنگ را انجام داد تا بزرگاني مانند امير حسين فردي، سيد مهدي شجاعي، حتي امروز بهترين كارهاي خود را ارائه مي‌دهند به همين دليل به حق مي‌توان امروز را روز ادبيات انقلاب اسلامي دانست. آقاي اميرخاني از ساير گروه‌هاي فكري و داستاني چيزي نمي‌گوييد؟ - من اصلاً به دلايلي جز ادبيات انقلاب اسلامي ادبيات داستاني بالنده‌اي نمي‌شناسم. مي‌فرمائيد چرا؟ - زيرا ادبيات قديم و قبل از انقلاب ما به شدت متأثر از فضاي چپ جهاني بود كه الان همه جا، اين تفكر شكست خورده و نويسنده‌هاي چپي قديم يا بايد خودشان را با آرمان‌هاي جديد غرب تطبيق دهند و حرف‌هاي خودشان را پس بگيرند يا محكوم به راهي غير آن هستند. در نسل جديد هم با آبروريزي كه فرهنگ غربي با كارهايش بر ايران روا داشته و مسئله تهاجم فرهنگي، كسي نمي‌تواند مدافع فرهنگ كنوني و حاكم غرب باشد. در نتيجه حرف‌هاي جدي اينك در حوزه انقلاب اسلامي است. خوب از لحاظ نظري درست! اما آيا عملاً هم بچه‌هاي انقلاب ميدان دار هستند؟ - بله! با افتخار مي‌توان گفت كه آثاري كه روح انقلاب اسلامي در آن وجود دارد بيشتر از ساير آثار مورد استقبال مردم هستند.البته بايد ديگران بيايند و تحليل كنند. اين با عامه پسندي ارتباط ندارد؟ - خير! عامه‌پسندي به معناي پرفروش بودن و سطح نازل مفهومي و غير ماندگار در دنيا تعريفي دارد و مرزهايي روشن. من عرض مي‌كنم اگر در ايران اثري 70000 نسخه فروش داشته باشد يك داستان موفق است در ميان 70 ميليون نفر و بر اساس ملاك‌هاي جامعه‌شناسي. و اگر كمتر مي‌خوانند بايد ديد ايراد كار كجاست؟ در نشر، در توزيع و .. يا در من نويسنده. اين بايد بررسي شود. منظور من اين است كه مردم چاره‌اي ندارند مگر اينكه رجوع به ادبيات انقلاب اسلامي كنند و در واقع فشار مردم ما را وادار مي‌كند برگرديم به ارزش‌هاي ادبيات انقلاب كه خيلي هم مثبت است. از سوي ديگر بعضي‌ها مي‌گويند ادبيات انقلاب اسلامي يك ادبيات سفارشي است. شما با اين دفاع سرسخت از وضعيت ادبيات انقلاب اين مطلب را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ - اينكه ادبيات انقلاب اسلامي سفارشي است حتماً جمله مذمومي نيست. من اين جمله را اصلاح مي‌كنم كه مقداري از ادبيات انقلاب اسلامي به سفارش نوشته شده‌است و اتفاقاً اين قسمت بخش درخشان ادبيات انقلاب نيست. من به اين قائلم كه اولاً چيزي با عنوان ادبيات انقلاب وجود دارد كه قسمت‌هاي مهمي از آن بدون سفارش نوشته شده در ثاني آن قسمت سفارش شده، با اينكه حجم زيادي دارد قسمت درخشاني نيست. سفارشي بودن يعني چه؟ - يعني اينكه كاري را قبل از انجام دادن پولش را بگيري و اين نوعي سلف فروشي بدون ضمانت است. مگر اينكه پيشنهاد كاري به كسي شود و او آزادانه بنويسد و بعد چاپ كند. اين را نمي‌شود اثرسفارشي بد دانست. تأثير توزيع كنندگان وانتشار دهندگان دولتي و حمايت آنها را مؤثر نمي‌دانيد؟ - من 6 كتاب دارم كه فقط دو كتابم را انتشارات دولتي سوره مهر منتشر كرده و 4 تاي ديگرش را ساير انتشاراتي‌ها و واقعاً تفاوت زيادي بين آنها احساس نمي‌كنم. يعني سوره مهر مي‌تواند كتاب انقلاب چاپ كند ديگران هم مي‌توانند. سوره مهر مي‌تواند كتاب موفق چاپ كند ديگران هم همين‌طور و بالعكس. امروز اتفاقاً فشار اصلي توسط انتشارات خصوصي روي ماست؛ چون آنها قدر تجديد چاپ را بهتر از دولتي‌ها مي‌دانند. درباره‌ي همه نويسندگان و به ويژه شما كه از نويسندگان موفق ايران و انقلاب اسلامي هستيد چقدر داستان اصالت دارد و چقدر به هنر براي هنر معتقديد؟ - در ادامه‌ي همان سؤال قبلي بايد بگويم از آنجايي كه بعضي از كساني كه به دنبال هنر براي چيزي هستند گاهي اينقدر شعاري كار كردند كه واقعاً ‌هنر از بين رفته در مقابل مكتب غير معتدل هنر براي هنر ايجاد شده كه تفكرات الاكلنگي است. تا مي‌گوئيم هنرمند متعهد فكرمان مي‌رود سوي كارهاي غيرهنرمندانه و شعاري. من شخصاً به هنر معتدل اعتقاد دارم، كه هنرمند در آن خودش را ابراز مي‌كند. اگرهنرمند متعهد باشد هنر هم متعهد مي‌شود. خداي متعال در قرآن كريم داستان مي‌گويد و با داستان مفاهيم خود را مي‌آموزد، بسياري از فلاسفه يا دانشمندان نيز اين كار را كرده‌اند. شما چه مفهوم يا چه حرف سياسي و اجتماعي و يا در واقع چه طرحي از زندگي را درداستا‌ن‌هاي‌خود به ويژه در آثار انتقادي‌تان دنبال مي‌كنيد؟ - خدا هزاران راه دارد براي آموزش مفاهيمش. اما رضا اميرخاني تنها كاري كه بلد است همين داستان‌نويسي است. به همين دليل من قدرت انتخاب زيادي ندارم. اگر بخواهم مقاله بنويسم، يا نقد كنم داستان مي‌نويسم چون فكر مي‌كنم بهترين تعريف من از داستان نمايش زندگي است كه داخل زندگي‌هاي ديگر ريخته شود. يعني بيائيم يك زندگي را ميان زندگي‌هاي ديگر واقع‌نمايي كنيم ولو با تخيل به مخاطب نشان دهيم. وظيفه‌ي من نوشتن است نه ارايه مانيفيست! ما اين همه منتقد داريم كه اگر به كار اصلي‌شان برسند يكي از كارهايشان جواب دادن به اين سؤال‌هاست. اجازه بدهيد برگرديم به شما و فعاليت‌هاي شما: آقاي اميرخاني سردبير نشريه در مورد شما تعبير ماركوپولو را بكار بردند. من عرض كردم نمونه وطني‌اش را بگوييم. اميرخاني، ناصر خسروي داستان نويسان جوان ايران است. واقعاً چقدر سفر مي‌كنيد و نقش اين سفر هادرداستان‌هاي شما چيست؟ - [مي‌خندد] يك زماني‌مي‌گفتند خواهرزاده ابن بطوطه. خواهر زاده ابن بطوطه بودن خوب غرور كمتري دارد تا ناصر خسرو كه خيلي بزرگ است و مقايسه با او درست نيست. من امروز فكر مي‌كنم با سي وسه، چهار سال سن، از زماني كه تصميم گرفتم سالي يك كشور جديد را ببينم، از برنامه‌ام عقبم. چون هنوز بيش از 28 كشور را نديده‌ام و خودم را شايسته اين عنوان نمي‌دانم. سؤال بسيار خوبي كرديد. نويسنده تفاوتش با سايرين در تفاوت تجارب اوست و بايد سعي كند براي خودش تجارب متفاوتي بيافريند. البته عده‌اي هستند كه مي‌توانند در يك اتاق نشسته و با سفر معنوي در همه عالم سير كنند اما من آدم عادي هستم و بايد بروم و براي خود تجارب خلاف آمد عادت بسازم و از روزمرگي فرار كنم. فقط در نويسندگان ايراني است كه سفر اين‌قدر كم است و نويسندگان بزرگ دنيا اكثراً اهل سفرند چون مي‌دانند در سفرهاي متعدد با تجارب متفاوتي روبه‌رو مي‌شوند. هر نويسنده به نظر من از دو آبشخور انرژي مي‌گيرد: اول مطالعه و دوم سفر. من خودم به سفر خيلي علاقه دارم و هيچ استاني نيست كه نرفته باشم و البته بسياري از جاها را پياده رفته ام . مثلاً؟ - با دوستان نويسنده‌ام آقاي مؤمني و كاشفي خوانساري يك بار مرز عراق را پياده رفتم. و با يك سري ديگر از دوستان از زنجان به شمال سه روزه پياده رفتيم ... در اين ديدارها، نويسندگان خارجي را هم ملاقات كرده‌ايد؟ - بله، گاهي مواقع به خاطر ذائقه فرهنگي رفته‌ايم سراغشان. مثل جرج جرداق لبناني يا فورد نويسنده علوم اجتماعي در ايالات متحده. به هر صورت سفر از بهترين اساتيد داستان‌نويسي است. شما در نوشته‌هايتان منتقد هستيد و گاهي قلم‌تان خيلي تند و تيز مي‌شود. به ويژه در داستان سيستان كه خيلي انتقاد مي‌كنيد؛ انصافاً اگر خودتان مسئول بوديد مي‌توانستيد از عهده امثال خودتان بربيائيد؟ - البته نفس منتقد بودن به اين معنا نيست كه انسان در كار اجرايي هم بتواند اجرا كند. كار من نوشتن و اعتراض است. اگر مسئول بودم مقتضاي خاص خودش را داشت ولي سعي مي كردم با عقل جزئي خودم كاري كنم تا اين انتقادها به خود من اصابت نكند. هر كدام ما در زندگي انتزاعي نويسندگي مجبوريم يك زندگي واقعي هم داشته باشيم. امروزه بزرگترين آفت نويسندگي در كشور ما اين است كه نويسندگان ما زندگي واقعي ندارند و وابستگي‌هاي بي‌حدشان دست‌مايه‌هاي اوليه كار را از آنها گرفته است. به همين دليل است كه انتقادي به دل مي‌نشيند كه از طرف كسي باشد كه به آن موضوع تا حدودي احاطه و دسترسي داشته باشد. آقاي اميرخاني تاكنون پشت مميزي كتاب هم مانده‌ايد با اين نگاه انتقادي‌تان؟ - اجازه بدهيد نظرم را به طور روشن در اين زمينه بيان كنم. مميزي كتاب كارش نه بررسي نيت نويسنده است نه بررسي حق و باطل بودن آنچه نوشته است . مميزي كتاب حق دارد روي تبعات كتاب بررسي كند و حدس بزند اگر اين كتاب بيرون بيايد، جريان سازي مي‌كند يا نه؟ متأسفانه اين موضوع در دوران مختلفي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مغفول مانده و مميزي كتاب يك سرويس اداري به وزارت‌خانه شده تا خدمت به مردم. چرا اينطور شده؟ - بسياري از مسئولين اهل مطالعه دقيق نيستند و به خواندن بولتن‌هاي آماده شده مي‌پردازند، به همين خاطر مميزي تلاش مي‌كند با كلمات خاص در داخل كتاب،جلوي بولتن را بگيريد. من فكر مي‌كنم اصلاً نبايد اين طور باشد. هر كتاب روحي دارد كه بايد اين روح بررسي شود. ريزنگري و جزء نگري مؤثر نيست. نفرموديد، نوشته بدون مجوزي داريد؟ - اگر داشته باشم فرياد مي‌زنم تا چاپش كنم. چون معتقدم دلسوزتر از مميزها به انقلاب و نظام هستم. مثلاً در دوراني يك كتاب 11- 10 ماه در مميزي ‌ماند تا مسئول آنجا عوض شد و مجوز گرفت يا به خاطر يك جمله طنز سه ماه يك كار در مميزي ماند. من معتقدم تا ابن ابي العوجا نداشته باشيم، توحيد مفضل نوشته نمي‌شود. به همين دليل است كه مي‌گويم بگذاريم ابن ابي العوجا حرفش را بزند. مگر اينكه حرف‌هايي كه مطرح مي‌شود حالت ژورناليستي به خود بگيرد يا محرك جنسي باشد يا اصول عقايد خوانندگان را تغيير دهد كه بايد با آن جريان مقابله كرد و گرنه، مميزي نبايد كانون جنگ كلمات باشد. شما در كارنامه كاري خود در سال 85 غير از تجديد چاپ همه آثارتان جشنواره‌اي بين‌المللي را داريد به نام سلام بر نصرالله! لطفاً كمي در اين خصوص توضيح دهيد. - انجمن قلم ايران در تنها ديدار رسمي كه با رهبري معظم انقلاب داشته صراحتاً از ورود به مسائل سياسي جزئي منع شده اما بعضي مسائل هست كه در زمينه‌هاي كلان ما را متأثر مي‌كند. در واقع ادبيات وامدار اين وقايع است. حماسه سي و سه روزه نيز از اين دست وقايع بود. در كشور ما موضع‌گيري‌ها محدود به يك بيانيه است. در امور صنفي اين بيانيه‌ها فرق مي‌كنند. امروز در حركت صنفي اقشار مختلف، هر چه امضاي بيانيه بيشتر باشد ارزش آن بيشتر است. اما در هنرمندان اين گونه نيست، يعني اگر يك بيانيه 10 امضاء داشته باشد ارزشش به مراتب از بيانيه‌اي با امضاي 30 نفر بيشتر است. چون وقتي 30 نفر انساني كه تشخص فردي آنها مهم است روي چيزي توافق كنند نشانگر اين است كه چقدر مطلب واضح و پيش پا افتاده بوده. لذا در جشنواره‌اي كه برگزار شده سعي كرديم به فرديت هنرمندان احترام گذاشته و اجازه داديم به جاي يك بيانيه با 2000 امضا، 2000 اثر داشته باشيم و اين از افتخارات انجمن قلم ايران است. چه شد كه به ساير ساحت‌هاي هنري نيز وارد شديد؟ - بزرگي كار مي‌طلبيد، البته ما باني بوديم و اجرا باز هم به عهده همان نهادهاي تخصصي هر رشته بود. مثل خانه كاريكاتور، خانه عكاسان و... فقط بخش شعر و نثر و قصه در اختيار خودمان بود. سطح آثار چطور بود؟ - در شعر قوي بوديم و در مستند وديگر بخش‌ها... مشخصاً داستان؟ - در داستان از آنجايي كه بايد قضيه ته‌نشين شود و افراد با اسامي و فضا درگير شوند،نه خيلي خوب نبود! البته كارهاي شاخص داشتيم ولي زياد نبود. افرادي كه به اين نحو با فلسطين و لبنان آشنا باشند نداشتيم. جشنواره دومي نيز در راه است؟ - نه خير براي اينكه جشنواره اول يك كار نمادين براي آغاز حركت، ايجاد بانك اطلاعاتي و يك حركت ژورناليستي در ابعاد جهاني بود. حالا موقع آن است كه بدون اعلام عمومي افراد بروند عميق و ژرف نگاه كنند و اثر خلق كنند. اگر اجازه دهيد به معرفي برنامه ديگر انجمن قلم يعني قلم زرين هم بپردازيم؟ - بله ! جايزه قلم زرين يك جايزه سالانه است كه انجمن قلم در سه بخش داستان، شعر و پژوهش به كتب برگزيده اهدا مي‌كند كه ويژگي‌ آن غير دولتي بودن است. جايزه‌اي كه توسط اهل فرهنگ به اهل فرهنگ توسط بزرگترين تشكل صنفي و فرهنگي كشور اهدا مي‌شود. صحبت از جشنواره و جايزه شد، ميانه‌تان با شوراي عالي ادبيات داستاني بسيج چطور است و جشنواره‌ها؟ - اجازه بدهيد يك تفكيكي قائل شوم. ما يك تركيب اضافي داريم با عنوان ادبيات داستاني بسيج، من يك تركيب وصفي نيز مي‌شناسم به نام نويسنده بسيجي. من معتقدم چيزي به عنوان ادبيات داستاني بسيج به عنوان يك ژانر وجود ندارد اما نويسنده بسيجي قطعاً وجود دارد. تعريف‌تان را بفرمائيد. - اگر بسيج را منحصر به دوران دفاع مقدس بكنيد امروز ما ديگر تعريفي معاصر از بسيج نداريم. به نظر من بسيج و بسيجي كسي است كه كارش نسبت وثيقي به آرمان‌گرايي دارد. يعني بسيج در نسبتش با آرمان‌گرايي مشخص مي‌گردد. يعني كسي كه اكنون بدون چشم داشت مالي مي‌آيد در طرح واكسيناسيون شركت مي‌كند و يا كسي كه روز اول و دوم و سوم به بم مي‌آيد براي كمك به زلزله‌زده‌ها، بسيجي است. هر چند دوكوهه را هم تا به حال نديده است؛ چيزهايي مي‌بيند كه در عرصه آرمانگرايي ترجمان صحنه‌هاي حماسه است. در هر دوره‌اي بايد به آرمان‌گراهاي آن دوره توجه كرد چون اين طور نيست كه هيچ دوره‌اي آرمانگرايي تعطيل شود. اما بسيج هميشه در همه عرصه‌ها بايد در خط مقدم قرار گيرد. دقت استاد امير حسين فردي باعث مي‌شود در نهاد فرهنگي داستان بسيج، آدم‌هايي با ذهنيت غير بسيجي رسوخ نكنند. به اين معنا بسياري از نويسندگان به خاطر اينكه نمي‌توانند تفكرات مادي آن چناني داشته باشند در طبقه آرمانگرا قرار مي‌گيرند و بسيجي هستند. بدين لحاظ با همت آقاي فردي و گروه‌كاري ايشان مطمئنم ديدگاه خوبي جريان را جلو مي‌برد. به هر صورت روي مفهوم نويسنده بسيجي كاركردن اولويت دارد. ظاهراً حضرتعالي روي كلمه كلمه حساس هستيد؛ حتي در كتاب‌هاي خودتان هم اين دقت بسيار ديده مي‌شود. در جدانويسي‌ها در واژه‌سازي‌ها ... - هر نويسنده‌اي قبل از شروع به داستان نويسي بايد حواسش باشد كه پاسدار زبان فارسي است. ما با اين زبان نمي‌نويسيم. در اين زبان زندگي مي‌كنيم. اگر بميرد، ما مرديم! حتي اگر صدها سال بعد از ما باشد و بعد بميرد با مرگ زبان، آثار ما مرده. بنابراين اولين كار ما پاسداري با دقت از زبان فارسي است. مي‌توانم توضيح بدهم. خواهش مي‌كنم. - امروزه بزرگترين مشكل زبان فارسي در مقابل با زبان‌هاي ديگر لغت‌سازي است و ورود لغات جديد به آن. تنها راه لغت‌سازي در زبان فارسي استفاده از لغات مركب به هم چسبيده است. جدانويسي اين فرصت را به ما مي‌دهد به كلمات جور ديگر نگاه كنيم. ريشه كلمات را بشناسيم و بتوانيم بعداً به لغات جديد برسيم يعني اگر ما بدانيم ره بر يعني كسي كه راه مي‌برد و كنج‌كاو يعني كسي كنج‌ها را مي‌كاود آن وقت با پس وند كاو لغات جديدي مي توان ساخت. بدين لحاظ براي من مهم است. جناب آقاي اميرخاني در مورد جشنواره ادبيات داستاني بسيج توضيح مي‌داديد. - در سه دوره، جشنواره شركت كردم، اروميه، كرمان، بندرعباس و در يكي سخنراني كردم. باز تأكيد مي‌كنم نفس حضور امير حسين فردي بسيار مهم است. امير حسين فردي در هر جشنواره‌اي باشد؛ روح آرمان‌گرايي در شكل و شمايلش رسوخ مي‌كند. وجود ايشان و گروه ايشان؛ به معناي وجود تفكر آرمان‌گرايانه مي باشد؛ اين به نظر من مهمترين حسن جشنواره داستاني بسيج است. سطح آثار چطور است؟ - من كلي جواب مي‌دهم. جشنواره يك فرصتي است براي تبديل آدمهاي غير حرفه‌اي به حرفه‌اي. اگر كسي در جشنواره موفق شد به اين معني است كه مي‌تواند وارد گروه حرفه‌اي بشود. اما در اين ميان آسيبي هم داريم و آن اين كه گروهي به صورت حرفه‌اي در جشنواره‌ها حضور دارند و هر سال هم براي جابجا شدن در جدول تلاش مي‌كنند. روش خوب آن است كه بعد از موفقيت در يك دوره، فرد حق شركت مجدد نداشته باشد اين كار خود به عدالت كلان منجر مي‌گردد. حرف آخر، ماحصل تجربيات متفاوت شما در درس و داستان‌نويسي و ... ؟ - هر تجربه‌اي به تجارب بشري كمك مي‌كند، هر تجربه يك مقوم است براي تجربه‌هايي كه قبلاً كردم، اين جور نيست كه از تجربياتم دل كنده باشم به همين دليل احساس مي‌كنم اگر دانشكده مهندسي درس نمي‌خواندم يا دوره خلباني نمي‌ديدم الان چيزي كم داشتم. به نظر من كسي كه داستان مي‌خواند باارزش است. اما داستان نويسي خواندن نه! چون داستان‌نويسي امر خواندني نيست. من با كلاس‌هاي داستان‌نويسي ميانه خوبي ندارم و معتقدم كارگاه با معني‌تر است. اما دوستان جوان را به اين توجه مي‌دهم كه كارگاه هم براي يك دوره‌اي از كار مي‌باشد و توصيه مي‌كنم به كسب تجربيات و سفر و مطالعه براي داستان‌نويسي. ما در مهندسي خوانديم كه يك پروژه، چگونه آغاز و چگونه به پايان مي‌رسد. داستان نويسي خودش يك پروژه است و بايد ارزيابي شود (هم كيفي و هم كمي) مثل همين نمودار كه بر ديوار است و نشان مي‌دهد روزي چند كلمه مي‌نويسم و خودم را ارزيابي مي‌كنم. مي‌خواهم بگويم در داستان‌نويسي همه چيز به خود نويسنده بستگي دارد چون ما صاحب‌كار خودمانيم. نگاه كنيد در اين نمودار روي ديوار در طول يك ماه گذشته بيشتر از كل سال پيش كار كرده‌ام. چون هيچ كاري جز نوشتن نداشتم جز مصاحبه‌اي كه با شما كردم. تنها مصاحبه 365 روز اخير. از شما متشكرم. سربلند باشيد. - شما و دوستانتان هم همين‌طور.