این روزها به دلیل درگذشت #دنیا_فنی_زاده زیاد از #کلاه_قرمزی یاد می‌شود‌.
 
این کاریکاتور (ذیل صفحه) هم از این روزی جات است که امروز به دستم رسید و به نظرم پیامهای خاصی داشت.
 
واقعیت این است که اگر همین نماد و هشتک تهاجم فرهنگی را در اینستاگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید به انبوهی از مطالب بر می‌خورید که در بهترین حالت، یک سری دقائق نظری و مباحث کاملا کتابخانه‌ای درباره آن است.
 
سالهاست که سازمان های فرهنگی‌رسانه‌ای مختلف برنامه های متنوعی را ذیل همین عبارت به انجام رسانده و در کتابخانه ملی فهرست هزاران جلد کتاب با محتوای این مسئله وجود دارد.
 
با این حال همانطوری که عملا مشاهده شده است و به دلایل عدیده‌ای بسیاری از این تلاش ها و نوشتارها که بعضا دعوی و دعوای کاغذی است تا چاره جویی راه به جایی نبرده است‌.
 
در این میان شاید کمتر کسی مثل #ایرج_طهماسب و #حمید_جبلی توانسته باشد عملا در این عرصه با معارصین فرهنگی انقلاب اسلامی هم آوردی نماید.
 
مجموعه‌ی بیست و پنج ساله ی کلاه قرمزی همان کاری است که به عنوان یک مصداق #اقدام_و_عمل بدون ادعا جلوی مصادیق مبارزه فرهنگی تک و تنها ایستاده است.
 
اصلا مهم نیست که زوج طهماسب و جبلی مثل من ادعای کار فرهنگی داشته باشند یا مانند من شعار بدهند یا نه؟
 
اساسا جنس کار فرهنگی بیش از بنیاد نظری و تئوریک ، وابستگی بسیار زیادی به کار اجرائی خلاقانه دارد. این مسئله‌ای است که بسیاری از افراد به دلیل فقدان ان سعی می‌کنند که فعالیت هایشان را در  بن بست نمایشگاه ها و همایش ها و ویژه‌نامه های تکراری و کم ثمر نگه دارند.
به یاد دارم یکی از اساتید انگلیسی اما تازه مسلمان ارتباطات که اندکی پس از انقلاب مصر وارد ایران شد در ملاقات حضوری به جمع ما گفت:
 
از وقتی عکس برند مک دونالد را روی لباس انقلابیون تکبیر گوی میدان آزادی قاهره دیدم؛ درباره ی پیروزی آن انقلاب به تردید افتاده ام .
 
گذشت زمان به من نشان داد که او بیراه هم نمی گفت.
 
زیرا #نفوذ و متعاقب آن شکست در عرصه فرهنگی از هژمونی سیاسی و نظامی بسیار مهم تر است.
 

و همچنان نهادهای فرهنگی بجای تولید ماندگار و موثر اندر خم یک کوچه ی جلسات و همایش ها