این روزها بیشتر از تمام عمرم درگیر موضوع زبان انگلیسی هستم.
گرچه بنا دارم در کتاب #بدون_رفرنس یک فصل درباره ی زوایای این موضوع بنویسم اما گفتم حال که فعلا در هیچ #رسانه ای نمی نویسم و اینجا شده تنها رسانه ی من چند جمله توضیح بدهم.
یکی افتخارات نظام دانشگاهی کشور #ایران آن است که حتی #دکتر زبان و ادبیات فارسی آن هم باید برای ورود به رساله دکتری #تافل یا چیزی شبیه آن داشته باشد.
این در حالی است که در همه رشته های دانشگاهی بغیر از ادبیات فارسی، از کاردانی تا دکتری حجم دانسته های ما از زبان و ادبیات مادری مان فقط دو واحد درسی است.
متخصصین نشانه شناسی لطفا خودشان تعبیر کنند که این یعنی چه؟
یکی از مهمترین مسائل نمادین در آزمون های زبان این است که از ما امتحان #reading گرفته می شود و نه #writing یعنی گواهی درس خواندگی دکترهای این مملکت آن است که بتوانند از زبان خارجی بخوانند و اصلا مهم نیست که همزمان بتوانند بنویسند .
به عبارت واضح تر، نظام آموزشی ما بر اساس جریان یک طرفه دانشی و صدالبته فرهنگی غرب به شرق طراحی شده است
چرا کسی متوجه #تحقیر عمدی و مستتر در مورد فرهنگ ملی نمی شود و ایرانی بودنش قلمبه نمی گردد؟
بگذریم از آن قوانین نانوشته ای که بر اساس آن حتی در زمان ارائه تز دکتری داشتن منابع انگلیسی زبان چه اهمیتی دارد و یا لزوم داشتن چارچوب نظری خارجی ، عملا امکان #نظریه_پردازی را از بین برده است.
و نکته آخر این که تعجب نکنیم از کشوری که زبان انگلیسی را به عنوان زبان بین المللی از کودکی به شهروندان خود می آموزد و ابتنای هر دانشی را _ حتی زبان مادری و تاریخ ش _را در گرو ابتنا به منابع انگلیسی زبان می داند اما اصرار دارد که در بزرگسالی جامعه اش ، مبارزه با استکبار همین کشورها را به عنوان مبارزه با علم و عملگرایی نبیند.
ریشه ی نظام آموزشی ما #وابستگی است