حالا بیداری اسلامی در مرحله جدیدی است. مرحله جدیدی که شاید از مرحله قبلی بسیار مهم تر باشد و آن این که جامعه های بیدار شده مسلمان ، در حال فهم این موضوع هستند ، که تحقق بیداری در همه ی مراحل آن، از کسب قدرت و حکومت بالاتر است . چه آن که اگر حکومت بدون تحول عقاید و زیر ساخت ها عوض شود ، نهضت به نتیجه نرسیده است.

حالا خون کشتگان میدان رابعه العدویه بیانگر این نکته است که بیداری اسلامی را هیچ گاه نمی توان با خواب شیطانی و جنود آن حمل نمود . یا به بیان دیگر تا بت گر و بت ساز هست ، نمی توان از شکستن بت خوشنود شد.

همان گونه که در خطبه های نماز عید سعید فطر، ولی امر مسلمین جهان نیز اشاره نمودند : امروز مسئله مصر و جلوگیری از جنگ داخلی در آن یکی از مهمترین دغدغه های عمومی  افکار عمومی جهان اسلام است . به خصوص آن که در مقابل دیدگان بی تفاوت مجامع حقوق بشری کشتار هواداران اخوان المسلمین در هفته ها ی گذشته بار دیگر دروغ بودن معیارهای چندگانه جهان غرب در حمایت از دموکراسی و آزادی های مدنی را اثبات کرد، اما با این حال به نظر می رسد ، برای علاج زخم مصر ،تونس و لیبی و پی بردن به کید و نیرنگ دشمنان برای به انحراف کشیدن بیداری اسلامی قبل از انتشار هر بیانیه و محکومیت هر چیزی باید ، اتفاقات چند ماهه و بلکه چند ساله اخیر مصر را باید مورد بازخوانی قرار داد.

مصر و فراز و فرود بیداری اسلامی در تاریخ

تاریخ جهان عرب نشان می دهد که مصر، یکی از پیشتازان انقلاب اسلامی در کل جهان محسوب می شود و همانطوری که جنبش انحرافی حزب بعث میشل افلقی در جهان عرب به عنوان یکی از سر رشته های ارتجاع به ارزش های ساختگی و نژادی عرب در قرن بیستم مشهور است ، جماعت  اخوان المسلمین مصر ، یکی از نمادهای ارزش مند تفکر کارآمدی  دین برای اداره اجتماع اسلامی است و رهبران اخوان همواره به عنوان شخصیت هایی الهام بخش در آحاد سرزمین های اسلامی مطرح بودند.

جهان اسلام ، به ویژه بعد از اعدام انقلابی انور سادات توسط خالد اسلامبولی ، این جماعت را به عنوان یکی از صفوف مرصوص جبهه ی مقاومت می شناخته و نام سروان خالد اسلامبولی و حسن البنا نام های آشنایی است که در کنار محمد عبدو ،استاد مطهری ، سید جمال الدین اسد آبادی ، محقق نائینی،محمد قطب، دکتر علی شریعتی ، محمد علی جناح و ... در زمره ی پیشتازان آگاهی جهان اسلام در حافظه ی مردم جهان ثبت شده است.

با این حال نمی توان ، جنبش اخوان امروز را به عنوان نماینده ی تمام عیار همه این افتخارات و امتیازات و تاریخ پر افتخار محسوب کرد زیرا اگر این تفکر غلط در ذهن شکل بگیرد این تعبیر انحرافی و اشتباه قوت می گیرد که درگیری هایی که فراتر از ارتش مصر در دل اجتماع این کشور بر سر حکومت محمد مرسی شکل گرفته است ، رقابت اسلام و سکولاریسم برای اداره ی مصر است.

امروز حتی آمریکا به عنوان بزرگترین حامی سکولاریسم در جهان می داند که مردمی که علیه محمد مرسی نهضت نافرمانی مدنی را به میدان التحریر بازگرداندند ، محمد مرسی و جماعت اخوان را نماینده ی واقعی اسلام نمی شناختند و حتی برخی از ابعاد حکومت مستعجل یک ساله مرسی و کابینه اش مورد تایید دانشگاه الاهزر به عنوان بزرگترین حوزه ی افتا و رهبری دینی و شرعی مصر قرار نگرفت.

به عبارتی گرچه برخی از مواضع مرسی مانند  شرکت او در فتنه سوریه ، مورد حمایت برخی مفتیان تندروی داخل و خارج مصر و به ویژه سلفی ها قرار داشت اما در عالم واقع بدنه معقول ،منطقی و دلسوز علمی جهان اسلام حاضر به جانبداری از اخوان، دفاع از آن و صدور حکم جهاد برای حفظ حکومت آن نشد.

واقعیت این است که جنبش اخوان المسلمین ، علی رغم برخی سوابق درخشان تاریخی به دلایل مشخص و واضحی که قابل انکار نیست.مورد طمع دشمنان بیداری اسلامی قرار گرفت ، تا با ارائه ی سیاست های ناکار آمد قشری ، زمینه ساز گرایش اعتراضی جامعه مصر به گروه های دینی را فراهم نماید.مشکلاتی که هرکدام عبرتی برای بیداری اسلامی همه کشورهای منطقه محسوب می شود.

 

فرسودگی ساختارهای فکری و فرهنگی اخوان

 اخوان در سال های طولانی حکومت مبارک و حتی قبل از آن تحت فشار و تعقیب بوده است.این موضوع باعث شد، که عقبه های تئوریک اخوانی ها برای اداره ی جامعه یا به دلیل حبس برخی سران ، راکد و عقب مانده  و یا به دلیل تبعید و فرار دیگران ، دچار التقاط و تجدید نظر شود.

به همین دلیل، جستجویی در جکومت یکساله اخوان در مصر و روش مرسی نشان می دهد ، علی رغم شعارهای به ظاهر دینی ، اخوانی ها روشی برای حکومت دینی پیشنهاد نمی کنند.

در واقع تلاش اخوان المسلمین در سال گذشته ی حاکمیتی شان به جای درگیر شدن در حوزه استقرار مبانی دینی حاکمیتی اسلام، درگیری بی حاصل برای تعویض مکرر مناصب بین افرادی است که ظاهرا هوادار این گروه اند و خدا می داند به چه کسی و با چه نیت و افرادی مرتبط هستند.

 

انحراف سیاه جریان مست از پیروز ی

همه ی ما ، می دانیم که پیروزی انقلاب مصر و همچنین پیروزی جریان اسلام گرایی که اخوان نماینده آن بود چقدر مورد غضب آمریکا و رسانه های مرتجع منطقه بود و چه کشورهایی تا روزهای آخر حسنی مبارک را رها نکردند و باز هم می دانیم تنها رسانه های طرفدار این جریان تا آخرین لحظه های حضور مرسی در قدرت و حتی بعد از جریان میدان التحریر و  کودتای ارتش همین رسانه های ایرانی و جریان مقاومت بودند اما در واقع قدرشناسی اخوان و مرسی از العالم و ایران و حزب الله و... فرو غلطیدن وی در آغوش عربستان و قطر و جریان سلفی بود.

اخوان در سال حاکمیت خود به شدت تحت تاثیر ارتجاع سیاه جنبش سلفی قرار گرفت.همین دام بزرگ  حکومت مصر را که سال ها به عنوان برادر سوریه ، آن را ید واحده ای در برابر اسرائیل نشان می داد ، به یک بار در خدمت آرمان های اسرائیل و بر علیه امنیت و یکپارچگی جبهه مقاومت نشان داد.به نحوی  که اگر مصر اخوان المسلمین را یک پای درگیری های سوریه قرار بدهیم اشتباه نکرده ایم.

حمایت مرسی از جریان سیاه سلفی کار را به جایی رساند که نه تنها گروهک مزبور در خارج از مصر قبر حجر ابن عدی را نبش کرد و حرم های دیگر را به آتش کشید ، در مصر نیز عالم بزرگ شیعی الازهر را در سایه ی سکوت مرسی و هیات حاکمه کشتند و بارها با همین روش و منش بارگاه حضرت زینب (س) و مقام  راس الحسین در مصر را تهدید کردند و این در حالی بود که متاسفانه حکومت اخوان که سال ها در پناه حمایت معنوی ایران و شیعیان از خاطره ها محو نشده بود ، به جای قدرشناسی از این حمایت به اظهارات تفرقه افکنانه پرداختند و شیعیان را تقبیح می کردند.

به عبارتی دیگر ،اخوان تا پایان دولت مستعجل خود در مصر نتوانست دوست و دشمن خود را بشناسد . این گروه با درک اشتباه از توازن قدرت، ارتباطات خود را با دولت های دموکراتیکی مانند ایران و عراق محدود و در عوض با گرفتن ژست مردم دوستی با سوریه قهر کرد و در عوض در دام دوستی با قطر و عربستان به عنوان بزرگترین دوستان حسنی مبارک افتاد.همین دو کشور از طریق مصر بر سوریه شوریدند و باز بعد از کودتا نیز اولین کشورهایی بودند که بر نعش جنازه دولت مرسی لگد پیروزمندانه زدند.

موانع تئوریک و فقدان اجتهاد و رهبری در بیداری اسلامی

شکل گیری رهبری دینی غیر وابسته ،تشکیل حکومت دینی و استخراج شاخص  های معتدل از مبانی دینی  به دلیل برخی از خصوصیات ویژه فقه سیاسی اهل سنت ، امری خطیر و بسیار دشوار است.

 تورقی در کتاب بزرگ ابوالحسن ماوردی که یکی از منابع سیاست دینی عامه محسوب می شود( احکام السلطانیه) نشان دهنده ی تفاوت های دیدگاهی خاصی است که در جریان برداشت دینی از مقوله ی حکومت سنت فکری اهل سنت و جماعت وجود دارد که این مقوله در کتاب ویژگی های دو مکتب توسط علامه عسکری(ره) مورد تحلیل قرار گرفته است.

به عبارتی هنگامی که از معضل رهبری و امامت دربیداری اسلامی سخن گفته می شود ، باید پیش از آن به مقوله ی بسیار مهم رابطه دین و سیاست و هم چنین امامت و ولایت در فرهنگ و سنت دینی پرداخت ؛ چه این که رهبری امام راحل در انقلاب ایران نیز به عنوان شعبه ای از ولایت رسول الله و ائمه مقبول جامعه اسلامی قرار گرفت.

 واقعیت این است که به دلیل فقدان بهره گیری از رهبری و اجتهاد دینی ( و بلکه عدم مقبولیت اجتهاد در فرآیند استخراج معرفت دینی در فرهنگ دینی خاص نامبرده شده) هیچ گاه الگوی اخوان برای حکومت بر مبنای اسلام برای جامعه تبیین نشد .

علمای اهل سنت در آینده ی نزدیک با این سوال مهم روبرو خواهند شد که حکومت اسلامی چیست و خاستگاه حکومت اسلامی با حکومت شرعی چه تفاوتی دارد؟

 

ناکارآمدی و ستم ؛ آفت حکومت ها!!!

نکته ی بسیار مهم و عبرت آموز مسائل مصر از ناحیه حکومت اخوان المسلمین فهم  آن است که ناکارآمدی یا بیدادگری چگونه باعث از بین رفتن یک حکومت می شود. زیرا به بیان رسول اعظم صلی الله علیه و آله حکومت با کفر پایدار است اما با ظلم پایدار نمی ماند.

همانطوری که تاریخ نشان می دهد  ریشه های سکولاریسم در ترکیه از ناکارآمدی و بیداد حاکمان به ظاهر مسلمان و دین دار عثمانی محکم شد ، عدم پاسخگویی مرسی و همکارانش در قبال مطالبات جامعه مصری نیز از عواملی بود که تبلیغات ضد اخوان را خیلی زودتر از آن چه انتظار می رفت به ثمر رساند و در کمتر از یکسال چادرهای آزادی در میدان التحریر به جای مبارک و اطرافیانش برای مرسی و حکومت اخوان پهن شد.

 

اسرائیل ، برنده تحولات مصر

نمی توان شک کرد ،که اسرائیل یکی از طرف های درگیر در مصر است.امروز مذاکرات سازش با اسرائیل در سایه ی  کشتار هواداران حکومت دینی در مصر از دیده ی جهانیان مخفی مانده است.

اسرائیل دلایل بسیاری برای حضور در مصر امروز و فردا دارد که شاید مهمترین این دلایل داعیه خود اسرائیل درباره ی اشغال مصر مانند فلسطین است.

فراموش نمی کنیم که اسرائیل به دنیال آرمان از نیل تا فرات به سراغ مصر، اردن ، سوریه ، عراق ، لبنان  و همه ی کشورهای عربی خواهد آمد و تنها مانع بسط چنین تفکری در مقابل آن مقاومت است.

کنترل مصر توسط اسرائیل یعنی کنترل گذرگاه رفح و کنترل سلاح مقاومت. تاثیرگذاری در مصر به معنای تثبیت حاکمیت اسرائیل در بلندی جولان سوریه است.

به همین ریختن امنیت مصر و از بین بردن انسجام الاهزر برای اسرائیل نوید توجه ملت های اسلام به مجامعی است که در کشورهای سنی مذهب ، به جای عقلانیت ، بر اساس التهاب آفرینی و اختلاف افکنی ، جوامع اسلامی را از فکر کردن به مسائل اصلی شان و به ویژه مسئله ی قدس باز می دارد.

این یعنی انتقال مرجعیت فکری اهل سنت از مصر به عربستان و جامعه تقریب مذاهب اسلامی به محافل سلفی!!!

اسرائیل انگیزه های بالایی برای حضور در مصر دارد. هیچ بعید نیست که در یکایک درگیری ها به عنوان یکی از عوامل کشتار مردم و به هم زننده آرامش تجمعات منطقی وارد عمل شده باشد .

بنابر این از جنبه جرم شناسی در تحولات مصر کنونی هیچ مجرمی به اندازه ی اسرائیل دارای انگیزه های بالا برای فتنه افکنی نیست.