دویست و هفتاد و نهم
به عقیده پرفسور علی اکبر فرهنگی، کالای رسانه و فرهنگ ، یکی از اقلام لوکس سبد زندگی مردم جهان محسوب می شود و به همین خاطر در هر یک از بحران های اقتصادی ، اولین چیزی است که از مصرف خانوار حذف خواهد شد.
بحران های مالی و چالش های اقتصادی ، به ویژه در کشورهایی که فرهنگ با کمک مالی دولتی کمتری اداره می شود ،برنامه ریزان صنایع فرهنگی و جوایز خصوصی بزرگ عالم را به این وا داشته است که سنجیده تر عمل کنند و منابع پایدار آن ها جوابگوی روزگار رونق و بی رونقی باشد.در همین نگره هم هست که مشاهده می شود رویدادهای فرهنگی آزاد جهان ، به راحتی اضافه و کم نخواهد شد.
شاید به همین دلیل هم
رویکرد فرهنگی در اقتصاد مقاومتی از حساس ترین و مهم ترین مقوله ها محسوب
می شود و انتظار می رود، در زمانی که
رویکرد نظام، در قطع وابستگی به اقتصاد نفتی است و از برکت مبارزه با استکبار
جهانی ،جامعه نیز عزمی بلند برای رفع وابستگی به بودجه های وابسته به نفت دارد و
قاعدتا در سال های نخست ، با بودجه های انقباضی دست و پنجه نرم می کند ،فرهنگ دچار
آسیب و تعطیلی در عرصه های مختلف نگردد.
دغدغه های مالی رویدادهای فرهنگی
تورم تحمیلی به که به هر دلیلی دامن جامعه را گرفته است ، بیش از هر عرصه ای در بخش فرهنگی نمود پیدا می کند. به عبارتی اگر تمام بودجه های بخش فرهنگ در بخش دولتی تخصیص یابد، که به قول برخی از مسئولین سابق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( مانند دکتر محسن پرویز) هیچگاه این گونه نبوده است .هزینه ها در بخش های مختلف به قدری افزایش یافته که نباید انتظار داشت که با بودجه ای که سال های قبل به این بخش تزریق می شده ، بتوان نیمی از تعهدات این حوزه و برنامه ریزی های انجام شده را رقم زد .
شاید ساده ترین کاری که برای حفظ تسلسل رویدادهای این چنینی امکان انجام دارد ، دستکاری در کیفیت این رویدادها است.عدم اعلام جایزه ی برتر ،عدم تخصیص شفاف بودجه ی یک نهاد و بالاخره هزار و یک تدبیر و لطایف الحیلی که می تواند بدون رسانه ای شدن کسر بودجه ها باعث جریان یافتن رویداد آن هم به صورت ناقص و کم هزینه اش باشد . اما واقعیت این است که تداوم این وضعیت اقتصادی در طول زمان، کم کم ممکن است که این تدابیر را کمرنگ نموده و باعث ایجاد مشکلات در راه ادامه رویدادهای فرهنگی هنری باشد.
واقعیت فرهنگی و اقتصادی جشنواره های موازی
واقعیت این است که علی رغم مظلومیت همیشگی عرصه ی فرهنگ در کشور ما ، بخش فرهنگی یکی از پر هزینه ترین بخش ها است که حتی برای آن بنگاه های اقتصادی هم ، هزینه های کلان انجام می دهند.
جشنواره های عمدتا موازی و کم خاصیت هم از نمودهای همین هزینه هایی است که از سوی نهادهای دولتی و بخش های وابسته به نظام به انگیزه های مختلف تاسیس شده اند.
پیش از آن که نهادهای فرهنگی با مشکلات اقتصادی ناشی از تورم بودجه روبرو باشند ، بیشتر این جشنواره ها با بحران اساسی مخاطب مستقل و غیر تکراری و از آن مهم تر با بحران رسالت اختصاصی روبرو بوده اند.
این واقعیت که جشنواره های فرهنگی و هنری در کشور ما به مزرعه ی قارچی می ماند که روییدن و از بین رفتن آن با هیچ بذر و نگهداشت و فلسفه ای نیست، وضعیت ما را به جایی رسانده که در صورت عدم اجرای بسیاری از جشنواره های مهم فرهنگی کسی سراغ بسیاری از آن ها را نمی گیرد.
مسئله ی جشنواره ها، در کشور این قدر به مقوله ای عادی و کم کشش تبدیل شده که اگر جشنواره ای به قدمت و عظمت موسیقی فجر ( که قاعدتا باید شیرازه ی موسیقی سالانه کشور باشد) تا میانه ی دی ماه هیچ خبری نداشته باشد، کمتر خبرگزاری و سایت فرهنگی و هنری از آن خبر می گیرد.
در سال جاری علاوه بر جشنواره ای مانند جلال،که با آن اتفاقات داوری خاص خود به صرفه جویی در جوایز معهوده متهم شد ، چند جایزه ی دیگر مانند شعر دفاع مقدس و جایزه ادبی یوسف برگزار نشد و کسی هم سراغ آن را هم نگرفت.
پیش بینی می شود با این روند، جایزه ی کتاب فصل نیز از رویدادهایی باشد که به زودی از رمق بیفتد و بالاخره بسیاری از جشنواره های فرهنگی و هنری که با ضرب و زور داوران به جمع آوری آثار می پرداخته ،در این شرایط نخواهد به فعالیت بپزدازد.
چراغ هایی که بهتر است خاموش شوند...
به عقیده ی یکی از شاعران، جایزه ای ریشه دار است که اگر برگزار نشود ، عده ای برای برگزار شدنش تحصن کنند و صدا به اعتراض بلند کنند و اگر این قاعد ه را قبول کنیم امروز ، بسیاری از وقایع فرهنگی و هنری کشور ما استحقاق ادامه ی حیات ندارند.
مبحث سیاستگذاری فرهنگی بر اساس اقتصاد مقاومتی فرصت خوبی برای ارزیابی سیاست های فرهنگی هنری نهاد ها بر اساس چنین سنجه ای است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی هم اگر لحظه ای از بحث بی پایان اداره ی دانشگاه ها و عزل و نصب روسای این نهادهای آموزشی فارغ شود ، شاید ذی صلاح ترین بخش برای ارزیابی جشنواره های فرهنگی هنری باشد و این که یک جشنواره فرهنگی هنری از هر جایی از بیت المال تامین بودجه می شود و با هر انگیزه ای راه اندازی شده ، ضرورت هزینه کرد در آن و زمینه جریان سازی آن کجاست؟
تفاوت جایزه های رنگارنگی که از جاهای مختلف،برای جریان سازی در بخش فرهنگ و هنر راه اندازی می شود و اکثریت مخاطبین ، برنامه ریزان ، ستاد خبری و حتی داوران و هیات علمی آن یکی است ، چیست؟
چه جشنواره ای حق دارد ، بین الملی باشد و چه جشنواره ای که حتی استانداردهای محلی و منطقه ای را هم ندارد،حق ندارد که نام بین المللی را بر خود بنهد؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی یا کارگروهی که این شورا بر می گزیند باید یک بار برای همیشه ، از نهادهای دولتی و غیر دولتی بخواهد، جشنواره های مستمر خود را برای ارزیابی و تایید به این رصد خانه فرهنگی انقلاب بفرستد تا به بالاخره برای یک بار هم شده برای جامعه ی هنری مشخص شود که ارزش های مورد قبول هنری نظام، ارزش های ارشاد است یا حوزه هنری و این ره آورد بتواند نزاع نهادها و سردرگمی هنرمندان را هم جمع نماید.
بی شک رویکرد اقتصاد مقاومتی بیش از این اجازه نمی دهد ، که نهادها بدون توجیه لازم به کارهای موازی خود در بخش های مختلف ادامه دهند و از همین رو بخش فرهنگی و هنری نیز باید تکلیف خود را ا اتفاقاتی که تاکنون بدون دلایل کافی – هرچند با حسن نیت – به انجام می رسیده روشن نماید.