دویست و هفتادم
به جز پدیده ی علی حده ی کلاه قرمزی و بچه ننه که به خاطر مختصات، امکانات و تبلیغات خاص خودش ، طبیعتا از واحد مقایسه ی فیلم های کنونی سینمای ایران فاصله گرفته ، هم اکنون شاهد حضور تک سانس و انتهایی اثری در ژانر دفاع مقدس بودیم که به واسطه ی ایده و روایت طنز آن مورد استقبال قرار گرفت و ظاهرا تنها فیلمی بود که در اکران فطر به جز کلاه قرمزی به فروش میلیاردی نزدیک شد.
فیلم ضد گلوله به روایت ، تیزر تبلیغاتی اش نه مانند اخراجی ها رویکرد طنازانه ی سیاسی به جنگ تحمیلی داشت و نه ماننده لیلی با من است ، شد که بخواهد جنگ را به روایت اجتماعی خاص خودش مورد نگاه طنز قرار دهد.
بلکه شاید اگر بخواهیم ضد گلوله را با یک سمبل کلامی مورد بازشناسی قرار دهیم روایتی طنز اما عرفانی از موضوع مهم شهادت در تفکر آئینی ما بود.
اگر به برداشت های مخاطبینی که از سالن سینماهایی که این فیلم را به نمایش در آورده بودند ، توجه می نمودیم دو رویه ی برداشت مخاطبان در تعابیر مختلف ، بیشتر از دیگر موارد ، خود نمایی می کرد که نشانگر پیام آشکار و پیام پنهان یا تلویحی این اثر هنری بود.
مطلب اول که در جای جای این اثر،به عنوان شاه بیت آن مورد توجه همه قرار می گرفت این مفهوم گرانسنگ بود که بر اساس آموزه های فکری و فرهنگی ما در مقام واقع ، شهادت توفیقی الهی است که به هیچ وجه نصیب کسانی که لیاقت آنرا ندارند نخواهد شد.
کارگردان و نویسنده ، این فیلم با نمایش صحنه های طنزگونه به خوبی در حال روایت این مفهوم بودند که کشته شدن در جنگ ، یا در فرهنگ ما شهادت به سادگی نصیب کشی نمی شود و قهرمان یا در واقع ضد قهرمان فیلم که می دانست به زودی می میرد و می خواست با شهید شدنش به خانواده اش افتخار و تامین آتیه هدیه نماید با هر کلک و حتی خودکشی های دیوانه وار نتوانست خود را در خیل شهدا جای بدهد.
کل صحنه های کمیک این فیلم هم ، در واقع بین انتحار نقش اول و بازی در آوردن زمین و زمان شکل می گیرد و به نحوی نشان دهنده ی این اصل بسیار مهم است که بدون اذن خداوند هیچ برگی از روی درخت بر روی زمین نمی افتد.
بازیگر نقش اول فیلم می خواهد کشته شود و خدا و جامعه را در مورد رازی که در سر دارد ، سر کار بگذارد اما این تلاش بیهوده است و بالاخره جامعه شهدا از ورود صوری یک انسان نالایق نجات می یابد.
نکته ی بسیار مثبت طراحی این داستان ، البته پیوند انگیزه های غیر الهی و تمام نگره های غیر معنوی است که در جامعه ی خانواده ی قهرمان فیلم رقم خورده است و نشان دهنده ی همه تفکرات اشتباهی است که می تواند حول محور یک امر درست ( مانند به جبهه رفتن )وجود داشته باشد.
اما این تنها رویه ی داستان نیست و همانطوری که اشاره شد، داستان دارای پیام پنهان خود است و آن این که با کشته شدن همه هم رزم های فرد اصلی حتی تا پایان لحظه های پذیرش قطعنامه ، او تنها کسی است که در میان باقی مانده های جبهه زنده مانده است.
شاید این برداشت بسیاری از بییندگان در ذهن سناریست فیلمساز نبوده و به سادگی نمی توان تیم سازنده را به در نظر داشتن چنین نیتی متهم کرد اما نشان دادن عاقبت فرد مورد نظر در روزگار حاضر و این که تحول وی در جنگ او را به اتخاذ یه رویه و راه درست در ادامه زندگی وا نداشت نشان دهنده ی این است که مهندسی تصور در زمینه مفهوم تحول روحی در جنگ در این فیلم و حتی در بخش هایی از سه گانه اخراجی ها دچار نقصان های جدی است.
این دو سوال جدی در کلام مخاطبین این گونه روایت ها همواره خودنمایی می کند،که به روایت کیایی و ده نمکی ، چرا تحولی که انسان های هدایت یافته جنگ را متوجه حقیقت هایی کرده ، ثابت نیست و برگشت پذیر است؟
اگر قرار بوده بایرام لودر و بیژن بزغاله اخراجی ها 1 در اخراجی های 3 هم چنان برای پول هر کاری کنند و حتی دستبرد بزنند و اوضاع و احوال در سال 90 به همان جایی برگردد که قبل از آغاز اخراجی های 1 بوده ،و ادم های خوب ، همان خوبی باشند که بودند و آدم های بد و خاکستری همانی باشند که ابتدای فیلم بوده اند ، اساسا فایده ی تحول چیست؟چرا باید انسان ها متحول بشوند و شاهد این همه خاطره ی تلخ باشند اگر قرار است مانند اسب آسیاب به جای خود برگردند.
دومین آسیب این چنین روایت این پیام پنهان است که گویی هر که شایستگی شهادت داشته شهید شده و حالا برگشتگان از آن معرکه جملگی آدم هایی بوده و هستند که به دلیل«مشکلاتی» از این فیض محروم مانده اند.
این نگره ی خطرناک ، می تواند در دل خودش عزت و احترام همیشگی که ملت قدرشناس از پیشکسوتان جهاد و شهادت داشته است را مخدوش نموده و افرادی که دوران جنگ را ندیده اند ناگزیر با یک طبقه بندی نه چندان واقعی از آدم های جنگ و جهاد بکشاند.
درست است که این تفریط ها ممکن است واکنشی به افراطی باشد که در هنر تماما سفید نمای دفاع مقدس صورت گرفته اما گویی این روایت ها می خواهد بگوید دنیای جنگ تحمیلی هم آن قدری گفته اند و می گوید سفید نیست.
بی شک تقابل این دو رویه ، ممکن است به جای روشن سازی فضای ذهنی نسل جدید از دنیای جنگ ، بر ابهام و شک و تردید های آنان بیفزاید.