انگار اول مهر ، همان قدری که برای ما 5 ساعت سر کلاس نشستن سخت بود ،اوضاع و احوال برای معلمان هم تعریفی نداشت و دو سه روز اول ، درسی در کلاس رد و بدل نمی شد.

سکه قالب این روزها معارفه بود و شنیدن نصیحت و لطیفه و انس گرفتن با یکدیگر و صد البته نوشتن انشای همیشگی تابستان را چگونه گذراندید؟

سوالی که بسیاری از ما به خاطر آبروی مان هم شده در آن همه واقعیت را نمی گفتیم.گاهی معلم به دروغ های بچه گانه برخی از ما که برای خودمان خاطره سازی و سفر ذهنی کرده بودیم بلند بلند می خندیدند و گاهی دیگر هم برای عبرت سایرین برای آن ها که حتی در افسانه پردازی هایشان می خواستند به خودشان هم دروغ بگویند و به اصطلاح حرف های شاخ دار بزنند ، تشر می رفتند.

در این میان معلم کلاس پنجم ، نمره ی 20 را به کسی می داد که صادقانه نوشته بود امسال برای درمان پدر بزرگش پدرش نتوانست او را به سفر ببرد و تازه مجبور بود برای 2000 تومان در ماه ، در مکانیکی محل جارو بکشد و البته یواشکی کار یاد بگیرد.

حالا که بعضی وقت ها خودمان به جای معلمان سابقمان می رویم سر کلاس ،خیلی راحت تر درک می کنیم که چرا آموزگارمان به آن همه دقت و نکته سنجی آن دانش آموزی که دور ایران را زده بود و خاطراتش را ثبت کرده بود؛ هم 20 نداد و نمره ی 20 اولین روز آخرین روز کلاس انس ما در کلاس پنجم نصیب کسی بود که صادقانه گفت که تابستان او به هیچ کاری جز جارو کردن نکرده، هیچ جایی نداشته برود و از گوشه ی مغازه تاریک و روغنی محسن کنی ، در تمام آفاق و آرزوهایش سیر می کرده و این صداقت و احساس مسئولیت بود که باعث شد ، معلم کلاس پنجم همان روز اول به دوست ما قول دهد که نمره ی انشاء  سه ثلث او را ندیده 20 بدهد.

تابستان و انشاء نهادهای فرهنگی

قصه ی تابستان که برای دانش آموزان می گذرد، بسیاری از نهادهایی که حالا سال هاست ، برای خودشان طرح های ویژه تابستانه برگزار می کنند ، هم به عادات مالوف روزهای مدرسه یک انشاء پر طمطراق و بعضا خیالی از همین موضوع معروف " تابستان را چگونه گذرانده اید؟" در قالب گزارش عملکرد می نویسند و در نهایت مشغول کارهای دیگری می شوند و پرونده ی اوقات فراغت و برنامه ریزی برای تابستان سال آینده به مدت 8 ماه به بایگانی سپرده می شود.

شاید مهم ترین نقصی که باعث این اعتماد به نفس کاذب می گردد و سرنوشتی مشترک را برای تابستان های هر سال در شهر و روستا و کشور ما رقم می زند ، همان انشاء سرشار از غلط و اشتباه است که در آن بسیاری از مسئولین و گزارش گران به عادت نادرست گذشته ، آمار و اطلاعات غلط و اغراق شده و متاسفانه بعضا دروغ و خالی از حقیقت می دهند.

و اتفاقا این متن اغراق شده و بعضا غیر واقعی این قدر زینت شده که بعد از مدتی گزارشگر این اتفاق هم در مورد وقوع آن مطمئن می شود و سازمان تبدیل به یک مدعی انجام کارهای جریان ساز می شود.

به عنوان مثال حدود 5 سال قبل یکی از نهادهای فرهنگی تهران که حداکثر ظرفیت فیزیکی آن برای خدمات رسانی از 3000 نفر به صورت همزمان هم فراتر نمی رود ، آمار مخاطبین تابستانش را حدود 5 میلیون نفر ذکر کرده بود و بر اساس یک سری اصول و دستکاری در تعاریف کاملا مشخص درباره فرهنگ ، مراکز و مسائل فرهنگی اعلام کرده بود ، موفق به خدمات رسانی به این تعداد انسان شده و حال آنکه آمار نشان می داد حتا 5 درصد مردم شهر این نهاد را نمی شناسند.تا که بخواهند از برنامه های استفاده کنند.

طبیعی است چنین انشاء فضایی که در آن حماسه ای از یک سازمان 500 میلیونی که توانسته با همین پول اندک در حدود 10000متر مربع فضای فرهنگی به 5 میلیون نفر خدمات ارائه کند،به ثبت برسد . دیگر جایی برای نقد و بررسی کارها و حل مشکلات و معضلات آن برای تابستان بعدی باقی نمی ماند.

نهادهای فرهنگی مناسبت زده

از دیگر معضلاتی که باز تابستان را به سمت بایگانی های اداری سوق می دهد، وجود مناسبت هایی است که هیچ گاه مجال یک برنامه ریزی هدفمند و با تمانینه را برای تابستان آینده نمی دهد.

مناسبت زدگی تقویمی ، آفت مدیریت فرهنگی است و اجازه ی دور اندیشی و تحقیقات را از نهادهای مزبور می گیرد و در کشوری پر مناسبت چون ما روز اول مهر کافی است که همه هفته دفاع مقدس را فراموش کنند و روز جهانی کودک  که بیاید کسی یادی از همان اول مهر دو هفته قبل نخواهد کرد.

در این میان ، بیش از هر چیزی انبوه فعالیت های خوب و بدی که در تابستان صورت می گیرد اولین چیزی است که در تحول فصل  - مناسبت به فراموشی سپرده می شود.

فصل هایی که نقشه کاری ندارند

در عین حال نباید از فقدان دیدگاه کاری در اکثر نهادهای فرهنگی غافل بود.امروزه همزمان ده ها نهاد فرهنگی در یک فرآیند مشابه به انجام کارهای کلیشه ای و عمدتا تکراری می پردازند و این کار در صورت رد شدن و ثبوت اشتباهات  جایگزینی ندارد.

واقعیت این که نه در حوزه کارگزاری و نه در بخش ایده پردازی بیشتر واحدها و و انجمن ها  فاقد گروهی برای آسیب شناسی و برنامه ریزی مستمر برای مقوله های پایه فرهنگی هستند .

در سازمان های فرهنگی بزرگ هم اکثرا بخش های پژوهشی از واحدهای عملیاتی جدا هستند و مباحث را به صورت تئوریک و عمدتا بدون در نظر داشتن الگوهای بومی عملی دنبال می کنند و تحلیل های ارائه شده آنان همواره باید مبتنی بر یکی دو نظریه ی پارادایمیک غربی باشد( که به غیر از این ، فعلا در محافل دانشگاهی علمی تلقی نمی گردد.)

در نتیجه ، اوقات فراغت به صورتی کاملا تجربی و بر اساس منطق متداول آزمون و خطا موردبرنامه ریزی قرار می گیرد و به نحو کاملا غیر عملیاتی ارزیابی و آسیب شناسی قرار  می گیرد و این در حالی است که بر خلاف نظریه سیستمی هیچ بارخوردی از عملیات به عنوان ورودی عملیات جدید جز تجارب شخصی واحدها در برنامه ریزی جدید لحاظ نمی شود.

واقعیت این است که در چنین وضعیتی که تابستان ها فاقد نقشه راه، تفکیک اهداف فصل از سایر فصول و همچنین بازخوردهای موثری که بتواند باعث ارتقای نظام مند وضعیت برنامه ریزی اوقات فراغتی باشد ، است و به همین دلیل اگر تاسال آ ینده کنفرانسی برای اوقات فراغت برگزار نشود  که عده ای از دانشوران آرزوهای خود را در این باره بنویسنند چیزی به عنوان اوقات فراغت تا سال آینده بررسی نخواهد شد.

تابستانی که تمام نمی شود

تابستان گذشته و بسیاری از افرادی که تا دیروز در زمان فراغت خود روزگار می گذراندند به سر کار و کلاس خود بازگشته اند. حالا ما که شاغلیم و حتی نوروز به نوروز هم زمانی برای استراحت نمی یابیم ، نمی توانیم اوقات فراغت گذشته بیابیم.

اما زخم های فراغتی که برایمان مدیریت نشد.زخم های آن همه رویایی که بدون واقعیت بر انشای مان نگاشتیم تا بگوئیم که ما هم اوقات فراغت پر ثمری داشتیم. یاد همه باشگاه های ورزشی که برای ورزش نداشتیم و پول هایی که برای ثبت نام کلاس های هنری در اختیارمان نبود.حسرت مهارت های کاری که باید در دوران نوجوانی یاد می گرفتیم و حال وقت یاد گرفتن آن را نداریم . ناراحتی دوستی هایی که برایمان شکل نگرفت و گروه هایی که در روزهای گرم تابستان تشکیل ندیدم.غبطه ی کتاب هایی که هیچ وقت نخواندیم و حالا هم فرصتی برای خواندنش نداریم برای مان باقی ماند.

درست است  که تابستان های ما یکی پس از دیگری تمام شد اما هنوز تابستان برجاست و همتی می طلبد برای آن که درباره ی آن بیشتر بیندیشند و پر ثمرترش کنند تا به جای داغ و حسرت و ناراحتی برای نسل بعدی ، تجربه و ورزیدگی و رشدباشد.

آقایان نهادهای فرهنگی ،پائیر پر مناسبت امسال و کارهای مختلف آن، انشایی که   حالا باید بخشی از اوقات فراغت خودتان را برای نگاشتن کارهای کرده و نکردتان سپری کنید ، شما را از تابستان و تابستان هایی که در راه است غافل نکند.

فکر کنید ، فردا دوباره همان روزی است که دارید با عجله برای آن برنامه ریزی می کنید!!!

کاش شما هم مثل دوست من انشای امسال تان این باشد که جز جارو کشیدن و سیر آفاق و انفس از پشت یک اتاق شیشه ای ، کاری نکرده اید. شاید شما هم 20 بگیرید.