دویست و چهل و هفتم
یکی از خبرهایی که در چند روزه اخیر در فضای مچازی اینترنت به نقل از یک سایت محلی منتشر شده بود ؛ برگزاری یک جشن پخت بزرگترین کلمپه( شیرینی محلی کرمان) به مناسبت محکومیت اهانت به پیامبر اعظم (ص) و مصاحبه ی یکی از مسئولین این شهر برای نشان دادن اهمیت این کار بود.
کسی شک ندارد که اگر چنین اتفاقی افتاده بود ، چیزی جز بی سلیقگی فرهنگی نبوده و نیست اما در عین حال چه کسی است که به نحو مشخص بداند در مقابل چنین فتنه و فتنه های مشابه باید چه کاری انجام داد .
به ویژه در حالی که رهبر حکیم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانی های اخیرشان، بر این نکته ای فشرند که خروش مسلمانان در این موضوع باید ادامه پیدا کند و اهانت کنندگان به پیامبر رحمت ، هیچگاه نباید شاهد سکوت مسلمانان باشند.
در هفته های اخیر مسلمانان در مقابل این فتنه رفتارهای متفاوت و بعضا تاثبر گذاری را پی گرفته اند. از بیانیه دادن تا آتش زدن سفارت و نمایندگی های دولت ایالات متحده و کشتن سفیر آمریکا در لیبی گرفته تا هدیه دادن گل و قرآن به شهروندان بریتانیایی و راهپیمایی و البته انجام برخی کارهای دیگر که شاید مناسب هم نبوده است.
با این حال ، تکرار فاجعه ی اهانت به پیامبر اعظم در یکی از نشریات فرانسوی و این که دولت فرانسه ، علی رغم لشگر کشی اش در حمایت از عکس های افشا شده عروس ملکه انگلیس به یک نشریه ، این بار در حمایت از نشریه ی منتشر کننده کاریکاتورها به خیابان های پاریس و سایر محله های مسلمان نشین این کشور لشگر کشی کرد ،نشان دهنده ی این بود که دمینوی اهانت برای خارج کردن آمریکا از فشار مسلمانان در حال شکل گیری است و همانطوری که مشرکان در لیله المبیت برای خارج شدن از ننگ کشتن روسل خدا تصمیم گرفتند با مشارکت 40 قبیله در خون آن حضرت شریک شوند، حال هم این خطر وجود دارد که موضوع اهانت به حدی فراگیر شود که اعتراض مسلمانان نتواند هیچ سمت و سوی مشخصی داشته باشد.
با رخداد این حوادث و پیوند آن به هم این سوال جدی تر مطرح می گردد که چه باید کرد؟
فتنه هنر و رسانه
یکی از وجوه مشترکی که در فتنه ی اخیر می توان بر آن پای فشرد ، موضوع سوء استفاده از عنصر هنر و رسانه برای مبارزه با اسلام است و مطرح شدن این موضوع که در جنگی که یک سو شمشیر هنر را بیرون کشیده ، چگونه می توان با سلاح های دیگر به جنگ هنر رفت.
هنر و رسانه چشم اسفندیار بسیاری از کشور های در حال توسعه و به ویژه کشورهای اسلامی است .مسلمانان به خاطر این که همواره وارد کننده رسانه و هنر بوده اند ، در جنگ های رسانه ای و هنری ، ضعف های جدی داشتند.
به عنوان مثال ، وقتی مرحوم مصطفی عقاد، می خواهد بزرگترین پروژه سینمایی در باره ی پیامبر اعظم را بسازد که تاکنون کس دیگری موفق به اجرای پروژه ای مشابه آن نشده است ، مجبور است از عوامل غیر مسلمان استفاده کند و حتی مهم ترین بازیگران این فیلم هم شخصیت هایی هستند که مسلمان نیستند و هیچ اطلاع و اعتقادی به معارف اسلام ندارند.
به رغم گذشت ده ها سال از ساخت فیلم الرساله، اختلافات داخلی و موج روشنفکری که به همراه تربیت هنرمند به نحو وارداتی در دانشگاه های هنر در سراسر جهان اسلام باز تولید می شود ، هیچگاه اجازه ی ساخت یک پروژه ارزشمند برای شناخت خاستگاه اسلام و توزیع آن به نحو بین المللی را نداده است.
حتی در کشور ما هم به رغم تشکیل حکومت اسلامی و با این که حتی یکی از سال های این کشور به نام پیامبر اعظم(ص) نامگذاری شد و با این که صدا و سیما و سینمای ما برای بررسی پیامبران معروف مانند حضرت ابراهیم(ع) و انبیای بنی اسرائیل مانند ایوب، یوسف ، مسیح، موسی ،اصحاب کهف ، سلیمان و... علیهم السلام ، آثار فاخری را رقم زده اما هیچ گاه به دلایل مختلف به سراغ مسائل صدر اسلام نرفته و نمی رود.
بنابر این انتظار آن که خلاء های مسلمانان در ارائه تصویری درست از حضرت ختمی مرتبت(ص) و ارائه ی معارفی واضح از ایشان و این که به اندازه ی تورات و انجیل کنونی ، در قرآن کریم که زندگی و شخصیت پیامبر و داستان های مرتبط به ایشان چندان پر رنگ نیست، دشمنان را به این طمع بیندازد که در ذهن خالی جامعه بشری از پیامبر و حتی ذهن خالی مسلمانان از شخصیت رسول اکرم ، تصویرهایی جعلی مانند آن چه سلمان رشدی نوشت و آن چه این یهودی زاده ها ساختند را ارائه نماید.
مجرم و متهم اصلی
یکی از مسائلی که در حیطه ی جنگ فرهنگی باید درباره ی آن بصیر و هوشیار بود این است که در زمان نبرد ، به رغم عملیات های ایذایی که از چپ و راست به سمت ما انجام می شود بدانیم که دشمن اصلی در کدام سو است و جبهه اصلی ما کجاست؟
در پیام بسیار مهم مقام معظم رهبری به صراحت بر این نکته پای فشرده شده بود که متهم و مجرم اصلی در این رویداد و رویدادهای مشابه رژیم جعلی اسرائیل و مستعمره ی آن ایالات متحده آمریکا است.
واقعیت این است که انتظار درگیری فرهنگی، اقتصادی ،سیاسی و... با همه کشورهای غربی در همه کشورهای اسلامی ، زمینه ساز یک جنگ فرسایشی و بی ثمر است و این همان چیزی است که آمریکا و اسرائیل آرزوی آن را دارند تا نبرد با این دو کشور به حقیقت جای پای شیطان در روی زمین هستند به جنگ صلیبی مجددی تبدیل گردد.
اما یکی از مهمترین خطوط مبارزه فرهنگی – رسانه ای در این فتنه باید آن باشد که افراد بدانند که اهانت و حرکت منافی همجواری ادیان و احترام به بزرگان و مقدسات در جهان صورت می پذیرد تحت تاثیر شیطانی به نام اسرائیل و قدرتی به نام آمریکا است.
بنابر این همه تحریم ها، تنفرها و حتی افشاگری ها باید به همین سمت و سو تنظیم شود و اجازه داده نشود که رفتارها و عملیات های انحرافی و ایذایی افکار عمومی را از نقش آمریکا و اسرائیل در این ماجرا غافل نماید.
چه باید کرد؟
در کنار ضرورت تبلیغ تصویری ارزشمند و هوشمندانه و بدون افراط و تفریط که خود مستلزم تحریف شخصیت پیامبر برای نشان دادن ، چهره ای غربی پسند با معیارهای دروغین روشنفکری باشد و این که باید مواظب بود که در تصویر کردن پیامبر ، دچار تحریف روشنفکرانه چهره نورانی و جهادی حضرت نشویم باید برای نبرد هنری با غرب به فکر مبارزه ی ثمربخش دیگری بود که بتواند در کنار دفاع از کیان اسلامی به زبان دیگری تمدن و پیشینه ی سیاه آن ها را بازنمایی نمود.
در روایتی از ائمه ی اطهار علیهم السلام این مضمون آمده است که عاقبت مردمی که در سرزمین خود با دشمن می جنگند ، چیزی جز شکست و آسیب نیست .
از بزرگان انقلاب اسلامی نقل شده که می فرمودند: اگر جهانخواران بسیج شوند که دین ما را از ما بگیرند ، باید دنیای آن ها را از ایشان گرفت.
نقطه ی تماس مبارزه ما با غرب ، دین آن ها نیست چون ائیدولوژی غربی مبتنی بر دین نیست که بخواهیم با جنگ دینی به سراغ آن ها برویم.
غربی ها خیلی پیش از این که به سراغ اهانت پیامبر ما بیایند پیامبران خود را در جهل و لجاجت خود یک به یک کشته اند، در دوران رنسانس نقد کرده اند و سپس در عصر بی خدایی و لامذهبی به اتهام و مسخره کشیدند.
اما ارزش های آمریکایی برای آن ها امروز به اندازه یک دین تمام عیار ارزشمند است.اسرائیل به افشای برخی از حقایق مانند واقعیت هولوکاست ، بمب های هسته اش ، واقعیت نسل کشی و بلاهایی که به سر فلسطینیان می آورد و افشای طرح های توسعه ای و افراطی اش برای سیطره ارضی بر نیل تا فرات و همه ی جهانئ حساس است.
لیبرال دموکراسی امروز دین غرب است . همان دینی که ملت ها با آن فریب می خورند و آزادی اطلاعات همان فلسفه ای که با استفاده آن غربی ها از همه جای زمین آگاهی و اطلاعات می دزدند و این ها همه چیزهایی هستند که در نبرد فرهنگی و هنری با غرب باید مورد هجوم آگاهی قرار گیرند.