آغاز سال تحصیلی در مدارس مصادف است با حسرت هر ساله ما برای دلبستگی جگرگوشه هایمان به  کارتون های رنگارنگ صورتی و عریان باربی و سیندرلا.
امسال گرچه یک موسسه بدون حمایت رسمی و آن هم با قیمتی که خیلی هم رقابتی نیست برای اولین بار عکس شهدای هسته ای و مختار را روی دفترها برده و اگر با این بچه های مکتبی تماس بگیری مشخص می شود که به دلایل مختلف از آن 8 طرح دو سه تای آن بیشتر موجود نیست اما با این حال خیلی هم معتقد به فرهنگ ایران و اسلام هم باشی برای شروع کلاس ها ناچاری برندهای همان دشمن هایت را خریداری کنی.
هر چه باشد دیگر نه دفتر کاهی "تعلیم و تعلم عبادت است "تولید می شود ونه توزیع.
روز جهانی کودک دلمان می سوزد، که چقدر دل بچه هایمان مسحور Ben 10  و Sherek است و اگر کمی با آن چه در همه این سال ها در بومی سازی دارا و سارا در عرصه عروسک و گشتاسب در عرصه ی بازی های رایانه ای گذشته آشنا شده باشیم باز دلمان بیشتر می سوزد که چقدر کارهای ما بیهوده و تیرهای ما به خطا رفته است که هنوز کودکان ایرانی این نمادهای بعضا وحشتناک ما را نپذیرفته اند.
چرا گشتاسب حتا با آن قیافه ی وحشتناک هالیوودی اش هم نتوانست روی یک دفترچه و یا روی یک تیشرت قرار بگیرد و چرا دارا و سارا نتوانستند یک پاکن و تراش را هم رنگ کنند و اگر کردند هم کسی نه خریدار لبخند دارا شد و نه مفتون کرشمه سارا.
موضوع تلاش بی فرجام مسئولین فرهنگی برای نفوذ در میدان صهیونیسم زده اسباب بازی ها یکی از آسیب پذیری های مطلق عرصه فرهنگ سازی است . آن جا که ذهن کودکان ما مانند زمینه ای سپید در چارچوب تخیلاتی از زندگی واقعی قرار می گیرد که هیچ کدام نه ایرانی هستند و نه مسلمان.
و چه ساده انگارند کسانی که با بازی کودکانشان با عروسک های باربی منتظر تربیت دخترانی با حجاب و عفاف را دارند و خانواده هایی که با به بازی گرفتن عروسک و کارتون اسپایدرمن در انتظار رفتار متین و با وقار از کودکان خود هستند.
باری طراحی و اجرای پر هزینه و کم فایده عروسک های  سارا و دارا هم نتوانست،در دل بازار استعمار زده ی اسباب بازی رخنه کند و این اقدام که مبتنی بر فلسفه بازی نبود و اقدام رسانه ای هماهنگی برای جا افتادن اولین موج اسباب بازی ایرانی انجام نشد ،باعث شکست پروژه ا ی شد که همچنان از فقدان برنامه ریزی و هماهنگی رنج می برد.
امروزه تولید اسباب بازی به موازات عملیات رسانه ای غرب، یکی از ابعاد شوم پدیده ی عینیت بخشی به ارزش های فرهنگی دشمن به شمار می رود.
در واقع اسباب بازی ها مرحله دوم از ساخت بشر مورد پسند غربی هاست که در آن یک ایده و نقش و تصویر جسمیت یافته و در ساعاتی که فرزندان از دیدن رسانه محرومند،وابستگی آن ها را به رسانه و به وضع یادآور شده توسط آن اسباب بازی را به شدت پیگیری می کند.
به همین دلیل جامعه ای که هیچ تصویر ذهنی از دارا و سارا ندارد نمی تواند خریدار آن باشد و کودکانی که هیچ تصویری از ارزش های ایرانی این دو عروسک دریافت نکرده اند نمی توانند هوادار دو قیافه نمایش داده در قالب دو جهره مبهم باشند و عروسک غول سبزی را در آغوش می کشد که بر در سرویس بهداشتی اش شمایی از هلال( سمبل تصویری اسلامی) قرار داده شده تا کودکان به صورت شرطی با دیدن هر هلال به یاد سرویس بهداشتی بیفتد!
مشکل اصلی هم در این است که اولا پیوند معنا داری بین رسانه ملی،کارگاه های تولید لوازم التحریز و .... و صنایع داخلی اسباب بازی سازی وجود ندارد و از طرفی در اسباب بازی سازی و طراحی بازی های رایانه ای هم به جای طبع و مزاج ساختن در حال مشابه سازی و گرته برداری ناقص از نمونه های خارجی هستیم.
این است که اگر قرار باشد کودکی خشونت را به تماشا بنشیند ترجیح می دهد به جای گشتاسب با اویل و مرد عنکبوتی بازی کند و به جای دارا و سارا عروسک های متنوع بن تن و کارخانه هیولاسازی را در آغوش بکشد.