شاید، برای مایی که در دانشکده ای خارج از صدا و سیما در حال گذراندن واحدهای درسی رشته مدیریت رسانه هستیم. هم انتقاد از رسانه ملی ساده تر باشد و هم دیدن اشکالات و ندیدن مشکلات اما برای اکثر آن هایی که از طرف تنگ قیف بر عکس تلویزیون وارد این عرصه شده اند  ، رسانه ای بودن بسیار ارزشمند است و رسانه ای نبودن و از دست دادن آنتن به هر بهایی ،به همان اندازه دشوار است و فاجعه زا !!!

شاید دلیل این قضیه آن باشد که ورود به فضای تلویزیون این قدر محدود و پرجاذبه است که اهالی رسانه ملی، آن به تقدیس در می آورند و بسیاری از آن هایی که در این عرصه وارد شده اند و آن ها را می شناسیم ، حضور در این رسانه را به مثابه برتری فرهنگی هنری خود ببینند.

شاید خیلی ها بدانند که هرکس وارد تلویزیون شده باشد و توانسته باشد جای پای خود را به عنوان هنرمند، مجری ، روحانی ، خواننده ، برنامه ساز، بازیگر و حتی عوامل فنی و پشت صحنه آن تثبیت کند، به همین اعتبار می تواند در خارج از قاب جادو به راحتی با همین پسوند  هنرمند صدا و سیما ، خواننده صدا و سیما، کارشناس صدا و سیما و... چندین برابر افراد مشابه خودش خریدار و بازار داشته باشد و حتی دستمزد دریافت کند.

و باز به همین منوال چه بسیار آدم های ریز و درشتی که به دلیل نفوذ در همین عرصه ، دچار از خود بیگانگی و توهمات شخصی شده اند.

توهماتی که نه تنها به رخ جامعه کشیده می شود ، بلکه خود افراد را دچار درد سرهای عجیب و غریب می کند و اول خانواده ی خیلی از هنرمندان و آدم های معروف شده ی رسانه را تحت تاثیر قرار داده و بعد از فتح سر و وضع آن ها در آخرین مرحله فاجعه ، خود آن ها را به جان خودشان می اندازد.

موضوع این قدر قابل تامل و فاجعه بار است که به عنوان مثال یک مجری که تمام هویتش را از رسانه و مجموعه بیت المال و اعتبار نظام اسلامی یافته است وقیحانه جرات می کند به همکاری با شبکه های خارجی معاند بپردازد و گاه به دلیل عدم دریافت برنامه ی دلخواه و آنتن ، به مصاحبه و افشاگری و ... فحاشی به رسانه ملی بپردازد و در بیانات خود جوری به خونخواهی رسانه برخیزد که گویی دارد از میراث جد و آبائی اش سخن می گوید.

واقعیت این است که به دلیل تفسیری که فعلا از اصول قانون اساسی متعارف است و هر آینه مانند اصل 44 می تواند متحول هم بشود صدا و سیما در کشور ما سازمانی غیر رقابتی است و به همین دلیل هم بسیاری از منتسبان به این سیستم شاید حق داشته باشند که در میدان بی رقیب خود را تافته ی جدا بافته بدانند و بر همین روال ، در خارج از رسانه ، مجریان برنامه های فرهنگی هم فکر کنند رسانه ای بودن معیار مناسبی برای تشخیص برتری های فرهنگی و هنری افراد است .اما به نظر می رسد ،امانت آنتن انحصاری و قانونی کشور ما در دست مسئولین رسانه ملی باید ، احساس مسئولیتی را در بزرگواران مسئول بیدار نماید که بر اساس آن سوء استفاده های اخلاقی، مالی، رانت ها، برخی از زیاده خواهی های افراد منتسب به رسانه از سازمان های دولتی و عمومی ، فرار و خیانت برخی از افراد و گروه های فنی ، هنری و اجرایی به خارج از کشور و پیوستن آن ها به اردوگاه دشمنان فرهنگی و بسیاری از مسائل و مطالب از این حیث ، ضمن ریشه یابی مورد علاج قرار گیرد تا بیش از