للحق

گرچه اندیشه ی تشکیل جامعه جهانی کشورهای مستقل یا به قولی جنبش عدم تعهد مربوط به جهان سیاست است و تاریخ برای این بنیان بین المللی بنیان گزاران و اهدافی کاملا سیاسی و مبتنی برروابط بین کشورهای دنیا را بر شمرده است اما نگاهی به روند فعالیت این جنبش و نقش آن در وزن کشی بین المللی نشان دهنده ی شعارها و آمالی است که بیش از آن که سیاسی و حتی عملی باشند ، دیدگاه فرهنگی و تمدنی بنیان جنبش هستند.
تحلیل گفتمانی تاسیس جنبش
مطابق اسناد اصلی جنبش عددم تعهد،  احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر،   برابری و منافع متقابل،  عدم تجاوز به یکدیگر،  همزیستی مسالمت آمیز و  عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر اهداف و آمالی بود که در بحبوحه برخورد بلوک های شرق و غرب رهبران انقلاب های کشورهای در حال توسعه از مصر گرفته تا ایران و شرق آسیا را در کنار هم قرار داد تا جنبشی سیاسی با کارکردهای رسانه ای فراهم شود.
در حقیقت، جنبش عدم تعهد که به بیان آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد ، دو ثلث از کشورهای جهان سوم جهان در آن گرد آمده اند ، بیش از آن که مانند گروه 77 یا سازمان فائو و پیمان شانگهای و اتحادیه اروپایی دل به ایجاد پول مشترک،بازار مشترک و منافع مشترک بسته باشند ، دل به شعارها و گفتمان های فرهنکی مشترک دادند ، تا مگر جنبش کشورهای آزادی خواه بتواند ، در سر و صدای برخاسته از قدرت های مسلط اقتصادی و نظامی جای خود را بیابد.
یکی دیگر از مبانی تحلیلی این دیدگاه در زمینه ابعاد فرهنگی جنبش عدم تعهد ، بررسی ریشه های شکل گیری این جریان از دیدگاه گفتمانی است . یعنی بررسی این موضوع که عدم تعهد بر بستر اندیشه ی سیاسی چه شخصیت هایی شکل گرفته است.
همان گونه که انتظار می رود ،بررسی ها نشان می دهد که بنیان گزاران جنبش عدم تعهد هم دقیقا افرادی هستند که در جهان سیاست بیش از آن که به خدمات مدیریتی و تدابیر سیاسی مشهور باشند به گفتمان سازی و سمبل سازی مشهور بوده اند و هر یک در کشور خودشان به عنوان سمبل نوستالژیک استقلال خواهی مشهورند.
بنابر برخی از گزارش های تاریخی ایده ی جنبش عدم تعهد مربوط به دکتر محمد مصدق نخست وزیر ملی ایران بود که بعدها توسط جمال عبدالناصر ، رهبر بزرگ ضد امپریالیسم عرب ،جواهر لعل  نهرو  وارث انقلاب بزرگ هند و   یکی از پدران تاثیرگذار  اندونزی نوین یعنی احمد سوکارنو  دنبال شده بود که توسط مارشال تیتو رهبر یوگوسلاوی سابق مورد حمایت قرار گرفت.
به اعتقاد علی اکبر عبدالرشیدی، جنبش عدم تعهد نیز همچون جنبش‌های دیگر، از شخصیت افراد و رهبران آن تأثیر پذیرفته‌است و با بررسی شرح حال این چهار شخصیت و تشریح اوضاع سیاسی کشورهای هند، اندونزی، مصر و یوگسلاوی در دهه ی ۱۹۵۰، چنین نتیجه می‌گیرد که کشورهای مزبور و رهبران آنها که همگی در استقلال کشورهای خود و رهایی از استعمار و نفوذ کشورهای دیگر نقش تاریخی بر عهده داشته‌اند، از وجوه مشابهی برخوردار بوده‌اند که عبارتند از:
1.    هر چهار کشور دوران سخت و طولانی تحت استعمار بودن، استیلا و تفوق کشور قویتر و زور مدار را گذرانده‌اند و مبارزه آنان برای استقلال، عدم وابستگی و عدم تعهد بجا و بحق بوده‌است؛
2.    همه ی رهبران چهار کشور از نخستین رهبران سیاسی کشورهای خود پس از استقلال و رهایی از استعمار بوده‌اند، همه ی آنها نه تنها در جنگ‌های ضد استعماری و ضد امپریالیستی فعالانه شرکت کرده‌اند، بلکه رهبری این جنگ‌ها را نیز بر عهده داشته‌اند؛
3.    سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۵ برای هر چهار کشور نقطهٔ عطفی در مبارزات سیاسی بوده‌است؛
4.    در سال ۱۹۵۴ کنفرانس کلمبو، نهرو نخست وزیر هند است و سوکارنو در نخستین انتخابات پس از استقلال به عنوان اولین رئیس‌جمهور اندونزی برگزیده شده‌است. عبدالناصر به ریاست‌جمهوری مصر انتخاب شده و تیتو، رهبر جمهوری خلق یوگسلاوی است که هر چهار نفر در سال ۱۹۵۵ در کنفرانس باندونگ شرکت می‌کنند
بنابر این می توان انتظار داشت که از آغاز تا کنون چطور،اعلامیه ها و بیانیه های جنبش ، ریاست ها و حتی اجلاسیه های آن از سایر آثار آن به ویژه در عرصه های سیاسی و اقتصادی مهم تر بوده اند و این که چرا جنش بیش از آن که مشخصات یک سازمان کارآمد بین المللی را داشته باشد یک رسانه است؟و می تواند نشانه ای از سمت سوی افکار عمومی در دو سوم جمعیت موثر پهته گیتی باشد.
علایق متکثر فرهنگی – تمدنی جنبش عدم تعهد
گرچه همان گونه که اشاره شد، نیازهای فرهنگی جدید کشورهای در حال توسعه راز و رمز پیدایش و ادامه حیات جنبش عدم تعهد است اما این به معنای وجود علایق فرهنگی مشترک واحد در بین اعضای این جنبش نیست.
بر خلاف تشکل های سیاسی جغرافیایی،نگره ها و فرهنگ های کشورهای جنبش عدم تعهد بسیار متفاوت و پراکنده است. نکته ی بسیار مهم در بحث درک موضوع عدم تعهد در اینجا آن که گرچه می توان نام جامعه ی کشورهای  مستقل را بر جنبش غیر متعهدها نهاد اما تعریف استقلال و مستقل بودن هم در بین این کشورها یکسان نیست و گرچه در میان همه کشورهای عضو عبارت غیر متعهد به معنای عدم وابستگی به پیمان های شرقی و غربی ( مانند ناتو و سنتو ....) صدق می کند ، اما این کشورها در هیچ تعریف دیگری با یکدیگر مشترک نیستند.
نه زبان مشترکی دارند و نه آداب و رسوم یک پارچه ای ، نه دین مشترکی و نه نگره ی مشترکی نسبت به فرهنگ ، آداب و رسوم و حتی مسئله ی خدا و در میان این کشورها ،از حکومت های مطلقه و استبدادی تا حکومت های کاملا مردمسالار و مردم گرا و لیبرال موجود است .
یکی از مباحث بسیار مهم در تحلیل واقع بینانه ی جامعه ی غیر متعهد شرایط بی ثبات بیست ساله بعد از فروپاشی شوروی در عرصه ی بین الملل است که بین اندیشه ی جهان چند قطبی هاوکینگتون تا جهان تک صدایی فکویاما در حرکت و نوسان است.
در سال های بعد از فروپاشی دیوار برلین و از بین رفتن قطب شرق و غرب ، بسیاری از کشورهای در حال توسعه که عضو جامعه ی غیر متعهد ها هم هستند به اردوگاه غرب پیوستند و همین امر باعث رفتارهای غیر هماهنگ آنان با سایر کشورهای مستقل می شود.
تسلط جهان غرب بر رسانه های گروهی به ویژه در 10 ساله گذشته باعث شده که بسیاری از حکومت های مستقل جای خود را به حکومت های وابسته و مرعوب بدهند و از طرف دیگر ، رشد تفکرات آزادی خواهانه انتقال آن توسط همین رسانه ها ، خواهی نخواهی باعث نوزایی این اندیشه ها در قالب دیپلماسی عمومی در کشورهای به پا خواسته گردیده است که اوج این موضوع را می توان در بیداری اسلامی در گوشه ای همین کشورها ملاحظه کرد.
لذا در کمال شگفتی گرچه حسنی مبارک غرب گرا ریاست جامعه غیر متعهد ها را در سال 2009 میلادی بر عهده  می گیرد اما از شرم الشیخ تا تهران اتفاقاتی می افتد که ایران باید ریاست را به جای حسنی مبارک از اپوزسیون برانداز او تحویل بگیرد.
همه ی این فراز و فرودها خواسته و نخواسته نشانگر پیچیدگی مدیریت ایران اسلامی نسبت به جنبشی است که در وضعیت خاص ریاستش به جمهوری اسلامی ایران رسیده است.

ایران و ماموریت غیر ممکن فرهنگی!
دشواری دوره محدود اما پر هیاهوی ریاست جمهوری اسلامی ایران بر جنبش غیر متعهدها  دقیقا از همان کلماتی آغاز می شود که خانم شیخ حسینه نخست وزیر کشور بنگلادش در آئیین اختتامیه جنبش از آن سخن گفت و آن این که "کشورهای غیر متعهد و ملت های آن ها معتقدند که با مدیریت ایران( که به معنای واقعی کلمه کشوری مستقل به شمار می رود) به تمام آرمان ها آرزوهایشان برسند."
در اظهار نظر دیگر کشورها نیز ، چنین خط فکری کم طرفدار نیست. بسیاری از کشورهای غیر متعهد از مستقل ترین حکومت غیر متعهد که ریاست این جامعه را برای سه سال بر عهده گرفته انتظار دارند،در جهت آرمانی ترین اهدافِ آرمانی ترین جنبش ، تدابیری را اتخاذ کند که این تدابیر،نهایتا به ثمر دادن آن آرمان ها منجر گردد.
بی شک ، تحقق این آرمان ها بیش از آن که در عرصه ی سیاسی که هم چنان آپارتاید شورای امنیت سازمان ملل و ساختار معیوب جامعه جهانی در آن بیش از سایر زمان ها دچار عدم موازنه است و نسیمی از اصلاح الگوهای مشکل دار جامعه بین الملل به مشام نمی رسد ، مورد نظر باشد ، یک همگرایی فرهنگی در معنای عام آن است.
همه می دانند که که در یک جنبش متکثر سمبلیک ، ریاست محدودیک کشور نیز بیش از جنبه اجرایی ،نمادین است اما این چه انتظاری است که از ایران اسلامی وجود دارد.
واقعیت این است که انتظارها از ایران ، به منظور دمیدن روح به کالبد بسیار بزرگ اما ناهماهنگ جنبش عدم تعهد می تواند بر مبنای تلاش تهران برای به ثمر رساندن و تحرک در عرصه های نظیر عرصه های ذیل است:
الف) اعتماد متقابل:
یکی از نیازهای مهم کشورهای در حال توسعه یا همان جهان سوم برای پیمودن مسیر پیشرفت و تاثیرگذاری مطلوب تر در عرصه ی چند جانبه گرایی و جهان چند قطبی رسیدن به حس و روحیه ی اعتماد مقابل برای تشکیل بلوک هایی از قدرت است که بتواند ثروت ها، قدرت ها و امکانات کشورها را در دل پروسه ای هم افزا در  خدمت تشکیل قدرت های جدید منطقه ای و جهانی قرار دهد.
گرچه سیاسیون در همین راستا تشکیل سازمان همکاری های اسلامی ، اتحادیه آفریقا و اتحادیه عرب را از محصولات همین روحیه در جنبش عدم تعهد دانسته اند اما با این حال کمک به اعتماد متقابل امری سیاسی اخلاقی است که راه ترویج آن و استفاده کارآمد از آن دیپلماسی بسیار پرتحرک فرهنگی و الهام بخش توسط کشوری است که به هیچ وجه طمع بهره کشی از دیگران را نداشته باشد و عملکرد اخلاقی جمهوری اسلامی ایران در 34 ساله گذشته نشان می دهد ، ایران بر خلاف بسیاری از کشورهای غیر متعهد متمایل به شرق( مانند کوبا ) یا متمایل به غرب( مانند مصر سابق) ظرفیت چنین خدمت فرهنگی به اعضا را دارد.
ب) دیپلماسی عمومی:
یکی دیگر از مهمترین عرصه های فرهنگی جنبش غیر متعهدها ، که از خدمات سیاسی و اقتصادی آن بسیار مهم تر است ایجاد مقاومت در افکار عمومی است.
ریاست ایران ، زمینه های مناسب برای ورود ایران به رسانه های گروهی هر یک از کشورهای عضو را فراهم آورده و این فرصت طلایی برای دستگاه های فرهنگی ماست که با ورود به هنگام در این عرصه ، بتوانند افکار عمومی جهان جنوب را به سمت آرمان های اصیل استقلال طلبانه سوق داد و این همان چیزی است که جامعه ی غربی و بازیگردانان جهان تک قطبی به شدت از آن هراسناک هستند. زیرا کار کردن در حوزه ی افکار عمومی دارای تاثیرات بلند مدت به ویژه در حوزه کشورهای دموکراتیک است .
ج) ایجاد هویت گروهی:
یکی از انتظارات به جای جامعه غیر متعهد از ایران ، توجه ایران به فرهنگ کارگروهی در عرصه ی فعالیت است.
امروزه یکی مهم ترین مشکلات روابط و تاثیر گذاری کشورهای بلوک جنوب نبود هویت جمعی برای کشورهایی است که ظاهرا از هم فاصله ی بسیاری به لحاظ جغرافیایی دارند ، اما همین هویت جمعی شاید بتواند موازنه حیاط خلوت های استعمارنو را به هم بریزد و به همین دلیل مهمترین خدمت فرهنگی ایران برای شکل گیری چنین هویتی ، مهندسی پیوندهای طبیعی و عارضی فرهنگی و غیر فرهنگی در دل دبیرخانه تهران است.
د) ایجاد اعتماد به نفس بین المللی:
اعتماد به نفس گروهی نیز از مسائل مهم فرهنگی است که ایران برای آن باید برنامه ریزی نماید. این اعتماد به نفس به ویژه از اعلامیه پراکنی و اجازه استفاده ملی از امکان بین المللی جنبش فراهم نمی شود و نیاز به هوش و درایتی دارد که بتوان از پتانسیل های کلی و جزئی جنبش در بزنگاه های سیاسی وفرهنگی و اقتصادی جهان استفاده کرد.این درایت البته امری شخصی نیست و نیاز به یک رصدگاه و مرکز مدیریت راهبردی برای جنش دارد.
ه) چاره اندیشی برای دغدغه های مشترک فرهنگی:
امروزه گرچه صحبت کردن از موضعی مشترک در امور سیاسی امری پیچیده و بسیار دشوار است ، صحبت کردن درباره ی دغدغه های فرهنگی در میان کشورهایی که سالها زیر شلاق استعمار از حقوقشان صرف نظر شده ، امری ممکن تر و حتی در جایگاه این کشورها امری مطلوب تر است.
تاریخ جنبش عدم تعهد هم همانطوری که در بالا نیز مورد بحث قرار گرفت ، نشان می دهد که سخن گفتن از آرمان ها عملی تر از اتخاذ یک راهبرد سیاسی مشترک است.
امروزه کشورهای جنبش عدم تعهد در دغدغه های فرهنگی ، مشترکات زیادی دارند.بسیاری از آن ها به دلیل استیلای رسانه های غربی دچار تحولات ناخواسته فرهنگی هستند و این تحولات رفته رفته جوامع این کشورها را به سمت دگر دیسی فرهنگی می برد.
به همین دلیل حس تهاجم فرهنگی در کشورهای جنبش اعم از غرب گرا و غیر گرای آن امری مطلوب نیست. ریاست ایران بر جنبش ، امکان آن را ایجاد کرده که درباره ی این مسائل و موضوعاتی چون میراث مشترک فرهنگی ، صیانت از هنرهای ملی و مبحث اخلاق سیاسی بیشتر سخن گفته شود و جنبش بتواند با ایجاد سازمان و ساز و کار فرهنگی این مسائل را رصد و به گفتمان عمومی آن تبدیل نماید.
و)صیانت از اصل تکثر در ساحت استعمار نو:
از دیگر مباحث مهم فرهنگی در مدیریت کلی جنبش در سه سال آینده توجه به اصل فراموش شده کثرت در عرصه ی فرهنگ عمومی جنبش است.
یکی از مسائل بسیار تنش زا در مدل جامعه اطلاعاتی پیشنهادی آمریکا که در سال های سیطره ی اردوگاه غرب در عرصه سازمان یونسکو مطرح و در حال پیگیری است ، موضوع جریان آزاد اطلاعات به نحوی است که تکثر فرهنگی کشورها تحت پوشش سیلاب ویرانگر فرهنگی از بین برود و به قولی دهکده جهانی مورد علاقه غرب ایجاد شود.
واقعیت این است که سال هاست که غیر متعهدها نقش چندانی در سازمان یونسکو برای پیگیری موضوع مبارزه با اهداف فرهنگی غرب نداشته اند و این بار با مدیریت ایران این انتظار وجود دارد که چه در عرصه ی یونسکو و چه در سازمان های ابتکاری فرهنگی موضوع صیانت از تکثر فرهنگی و خرده فرهنگ ها به شدت مورد پیگیری قرار گیرد.
ز) استقلال فرهنگی به عنوان مقدمه استقلال سیاسی:
امروزه بسیاری از کشورهای جهان به دلیل خودباختگی فرهنگی دچار انفعال سیاسی شده اند و جنبش عدم تعهد با وجود دو سوم کشورهای ملل جهان نیز از همین اصل مستثنا نیست.
به همین دلیل اگر ایران کل فضای ریاستش را به سمت پیگیری راهبرد استقلال فرهنگی جنبش متمرکز کند، گرچه شاید در این سه سال نتواند در فضای دیپلماسی به نتایج عملی ملموسی دست یابد ،می تواند پیچ تاریخی مهمی را در جنبش رقم زده و باعث تحولات ارزشی ملت ها و در نتیجه تغییر رویکرد بلند مدت کشورها در حوزه ی روابط بین الملل شود و این چیزی است که ارزش و پایداری بیشتر خواهد داشت.