دویست و سی و دوم
یکی از انتفادهایی که همواره به فرهنگ عمومی ایرانیان وارد می شود ، این است که ایرانی جماعت اساسا فرد غمگینی است و ادبیات، فرهنگ، هنر و ره آورد زندگی ایرانی محزون است.
منتقدین معتقدند ایرانی ها از دیر باز تمایل خاصی به غم داشته اند، از گذشته های دور سوگ سیاوش بر گزار می کردند و بعد از تشرف به اسلام و تشیع هم به مناسبت های مختلف غمگین بوده اند.برخلاف بسیاری از کشورهای جهان عرفان ایرانی که در متون شعری و نثری ما انعکاس یافته ، سرشار از تجلی غم و ناراحتی و سوز و گداز است و به همین دلیل هم جامعه تکامل خودش را در شادی نمی بیند.
در مقابل هم بسیاری هستند که بر اساس متون اسلامی و اسناد حدیثی با این گزاره مخالفت می کنند و لا اقل معتقدند ایرانی ها ، اندوهگین بودن را از اسلام و تشیع یاد نگرفته اند .
زیرا هر چند اسلام و تشیع مانند همه دین ها ( من جمله مسیحیت و یهودیت و حتی آئین زرتشت ) به مناسبت هایی صرفا تاریخی دارای عزاداری و سو گ یاد است اما نفس تدین اسلامی متعادل و غیر آغشته با خرافات و تصوف ، انسان را محزون و ناراحت و غمگین نمی خواهد .
چه این که از ویژگی های انسان هایی که دوست خدا هستند در دنیا این است که نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند ( الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) یا در حدیثی از معصومین به ما رسیده که از صفات مومن این است که اغمش رد دل نهان می کند و تبسم و شادی اش را در رفتارش منعکس می گرداند .
و مهم تر از همه این که بر خلاف بسیاری از فرهنگ ها ، رگه هایی از نشاط و شادی معنوی در همه ی افعال دینی و حتی سوگواری های فرهنگ شیعه وجود دارد و بر خلاف آن چه ادعا می شود ، بازی رنگ ها در موسم عزاداری و رفتار اجتماعی آن ها در ایام محرم نه تنها جامعه را محزون و خموده نمی کند . بلکه در کنار هم راه رفتن ، در کنار هم کار کردن . در کنار هم غذا خوردن و در کنار هم بودن ،همه و همه باعث بهبود شادی اجتماعی می شود و بالاخره این که بر اساس پژوهش های معتبر جامعه شناسی و روان شناسی پارامتر های افسردگی و حزن و ناراحتی در میان افراد مقید تر و مومن تر بسیار زیاد تر است.
مدعیان حزن دین گاهی بر فرهنگ پیش از اسلام استناد می کنند که ایرانیان در آن هر ماه یک جشن سلطنتی داشتند و عمدتا باید در آن به یکی از حاکمان هدیه می دادند! اما هیچ گاه به این توجه نشده که اعیاد در اسلام ، بسیار گسترده تر از پیش از اسلام است و به جز دو ماه شادی که از 27 رجب آغاز شده و تا 18 رمضان ادامه می یابد کمتر به این توجه می شود که بر اساس ادبیات اسلامی و فرهنگ کشورهای اسلامی به استثناء عید قربان و عید فطر و غدیر ، مسلمانان بیش ازر 50 عید جمعه دارند که بر اساس آموزه های آن گرامی داشته می شود و موسمی است برای عبادت و شادی.
اما از این محاجه جامعه شناسان و بعضا دینی و تاریخی گذشته قدر مسلم ، بخش هایی از جامعه ی ما به دلایل مختلفی دچار غم و اندوهی است که هیچ ربطی به اسلام هم ندارد و شاید بیش از هر چیزی مبنای روانشناسی داشته باشد زیرا امروزه به دلایل مختلف و از جمله رعایت نکردن بهداشت روانی آحادی از جامعه ی ما دچار افسردگی است.
ضمن این که بسیاری از افراد جامعه باز به دلایل تاریخی و آموزشی ،مهارت بروز شادی ها را ندارند و به همین دلیل شاید به نظر برسد اساسا انسان های محزون و ناراحتی هستند .
ماه شعبان به عنوان ماه اعیاد بزرگ مسلمین در حالی فرا می رسد ، که یکی از مساعی فرهنگ سازان جامعه باید تعریف، توصیف و آموزش یک شادی سالم و عمیق و ابراز کردن آن در جامعه دینی باشد تا جامعه راحت تر بتواند از پس مشکلات باطنی و ظاهری خود برآید و این فرصتی است که نباید به رفتارهای لغو و بی مایه و تقلیدی ما از رسانه ها و ملت های دیگر در اجرای پارتی ها،کارناوال ها، جشنواره های غذا و... خلاصه شده و جامعه از بهره گیری از شادی خالص کم بهره بماند.
منتقدین معتقدند ایرانی ها از دیر باز تمایل خاصی به غم داشته اند، از گذشته های دور سوگ سیاوش بر گزار می کردند و بعد از تشرف به اسلام و تشیع هم به مناسبت های مختلف غمگین بوده اند.برخلاف بسیاری از کشورهای جهان عرفان ایرانی که در متون شعری و نثری ما انعکاس یافته ، سرشار از تجلی غم و ناراحتی و سوز و گداز است و به همین دلیل هم جامعه تکامل خودش را در شادی نمی بیند.
در مقابل هم بسیاری هستند که بر اساس متون اسلامی و اسناد حدیثی با این گزاره مخالفت می کنند و لا اقل معتقدند ایرانی ها ، اندوهگین بودن را از اسلام و تشیع یاد نگرفته اند .
زیرا هر چند اسلام و تشیع مانند همه دین ها ( من جمله مسیحیت و یهودیت و حتی آئین زرتشت ) به مناسبت هایی صرفا تاریخی دارای عزاداری و سو گ یاد است اما نفس تدین اسلامی متعادل و غیر آغشته با خرافات و تصوف ، انسان را محزون و ناراحت و غمگین نمی خواهد .
چه این که از ویژگی های انسان هایی که دوست خدا هستند در دنیا این است که نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند ( الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) یا در حدیثی از معصومین به ما رسیده که از صفات مومن این است که اغمش رد دل نهان می کند و تبسم و شادی اش را در رفتارش منعکس می گرداند .
و مهم تر از همه این که بر خلاف بسیاری از فرهنگ ها ، رگه هایی از نشاط و شادی معنوی در همه ی افعال دینی و حتی سوگواری های فرهنگ شیعه وجود دارد و بر خلاف آن چه ادعا می شود ، بازی رنگ ها در موسم عزاداری و رفتار اجتماعی آن ها در ایام محرم نه تنها جامعه را محزون و خموده نمی کند . بلکه در کنار هم راه رفتن ، در کنار هم کار کردن . در کنار هم غذا خوردن و در کنار هم بودن ،همه و همه باعث بهبود شادی اجتماعی می شود و بالاخره این که بر اساس پژوهش های معتبر جامعه شناسی و روان شناسی پارامتر های افسردگی و حزن و ناراحتی در میان افراد مقید تر و مومن تر بسیار زیاد تر است.
مدعیان حزن دین گاهی بر فرهنگ پیش از اسلام استناد می کنند که ایرانیان در آن هر ماه یک جشن سلطنتی داشتند و عمدتا باید در آن به یکی از حاکمان هدیه می دادند! اما هیچ گاه به این توجه نشده که اعیاد در اسلام ، بسیار گسترده تر از پیش از اسلام است و به جز دو ماه شادی که از 27 رجب آغاز شده و تا 18 رمضان ادامه می یابد کمتر به این توجه می شود که بر اساس ادبیات اسلامی و فرهنگ کشورهای اسلامی به استثناء عید قربان و عید فطر و غدیر ، مسلمانان بیش ازر 50 عید جمعه دارند که بر اساس آموزه های آن گرامی داشته می شود و موسمی است برای عبادت و شادی.
اما از این محاجه جامعه شناسان و بعضا دینی و تاریخی گذشته قدر مسلم ، بخش هایی از جامعه ی ما به دلایل مختلفی دچار غم و اندوهی است که هیچ ربطی به اسلام هم ندارد و شاید بیش از هر چیزی مبنای روانشناسی داشته باشد زیرا امروزه به دلایل مختلف و از جمله رعایت نکردن بهداشت روانی آحادی از جامعه ی ما دچار افسردگی است.
ضمن این که بسیاری از افراد جامعه باز به دلایل تاریخی و آموزشی ،مهارت بروز شادی ها را ندارند و به همین دلیل شاید به نظر برسد اساسا انسان های محزون و ناراحتی هستند .
ماه شعبان به عنوان ماه اعیاد بزرگ مسلمین در حالی فرا می رسد ، که یکی از مساعی فرهنگ سازان جامعه باید تعریف، توصیف و آموزش یک شادی سالم و عمیق و ابراز کردن آن در جامعه دینی باشد تا جامعه راحت تر بتواند از پس مشکلات باطنی و ظاهری خود برآید و این فرصتی است که نباید به رفتارهای لغو و بی مایه و تقلیدی ما از رسانه ها و ملت های دیگر در اجرای پارتی ها،کارناوال ها، جشنواره های غذا و... خلاصه شده و جامعه از بهره گیری از شادی خالص کم بهره بماند.
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۶/۱۷ ساعت ۳ ب.ظ توسط محمد صادق دهنادی
|