یکی از انتفادهایی که همواره به فرهنگ عمومی ایرانیان وارد می شود ، این است که ایرانی جماعت اساسا فرد غمگینی است و ادبیات، فرهنگ، هنر و ره آورد زندگی ایرانی محزون است.
منتقدین معتقدند ایرانی ها از دیر باز تمایل خاصی به غم داشته اند، از گذشته های دور سوگ سیاوش بر گزار می کردند و بعد از تشرف به اسلام و تشیع هم به مناسبت های مختلف غمگین بوده اند.برخلاف بسیاری از کشورهای جهان عرفان ایرانی که در متون شعری و نثری ما انعکاس یافته ، سرشار از تجلی غم و ناراحتی و سوز و گداز  است و به همین دلیل هم  جامعه تکامل خودش را در شادی نمی بیند.
در مقابل هم بسیاری هستند که بر اساس متون اسلامی و اسناد حدیثی با این گزاره مخالفت می کنند و لا اقل معتقدند ایرانی ها ، اندوهگین بودن را از اسلام و تشیع یاد نگرفته اند .
زیرا هر چند اسلام و تشیع مانند همه دین ها ( من جمله مسیحیت و یهودیت و حتی  آئین زرتشت ) به مناسبت هایی صرفا تاریخی دارای عزاداری و سو گ یاد است اما نفس تدین اسلامی متعادل و غیر آغشته با خرافات و تصوف ، انسان را محزون و ناراحت و غمگین نمی خواهد .
چه این که از ویژگی های انسان هایی که دوست خدا هستند در دنیا این است که نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند ( الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) یا در حدیثی از معصومین به ما رسیده که از صفات مومن این است که اغمش رد دل نهان می کند و تبسم و شادی اش را در رفتارش منعکس می گرداند .
و مهم تر از همه این که بر خلاف بسیاری از فرهنگ ها ، رگه هایی از نشاط و شادی معنوی در همه ی افعال دینی و حتی سوگواری های فرهنگ شیعه وجود دارد و بر خلاف آن چه ادعا می شود ، بازی رنگ ها در موسم عزاداری و رفتار اجتماعی آن ها در ایام محرم نه تنها جامعه را محزون و خموده نمی کند  . بلکه در کنار هم راه رفتن ، در کنار هم کار کردن . در کنار هم غذا خوردن و در کنار هم بودن ،همه و همه باعث بهبود  شادی اجتماعی می شود و بالاخره این که بر  اساس پژوهش های معتبر جامعه شناسی و روان شناسی پارامتر های افسردگی و حزن و ناراحتی در میان افراد مقید تر و مومن تر بسیار زیاد تر است.
مدعیان حزن دین گاهی بر فرهنگ پیش از اسلام استناد می کنند که ایرانیان در آن هر ماه یک جشن سلطنتی داشتند و عمدتا باید در آن به یکی از حاکمان هدیه می دادند! اما هیچ گاه به این توجه نشده که اعیاد در اسلام ، بسیار گسترده تر از پیش از اسلام است و به جز دو ماه شادی که از 27 رجب آغاز شده و تا 18 رمضان ادامه می یابد کمتر به این توجه می شود که بر اساس ادبیات اسلامی و فرهنگ کشورهای اسلامی به استثناء عید قربان و عید فطر و غدیر ، مسلمانان  بیش ازر  50 عید جمعه دارند که بر اساس آموزه های آن گرامی داشته می شود و موسمی است برای عبادت و شادی.
اما از این محاجه جامعه شناسان و بعضا دینی و تاریخی گذشته قدر مسلم ، بخش هایی از جامعه ی ما به دلایل مختلفی دچار غم و اندوهی است که هیچ ربطی به اسلام هم ندارد  و شاید بیش از هر چیزی مبنای روانشناسی داشته باشد زیرا امروزه به دلایل مختلف و از جمله رعایت نکردن بهداشت روانی آحادی از جامعه ی ما دچار افسردگی است.
ضمن این که بسیاری از افراد جامعه باز به دلایل تاریخی و آموزشی ،مهارت بروز شادی ها را ندارند و به همین دلیل شاید به نظر برسد اساسا انسان های محزون و ناراحتی هستند .
ماه شعبان به عنوان ماه اعیاد بزرگ مسلمین در حالی فرا می رسد ، که یکی از مساعی فرهنگ سازان جامعه باید تعریف، توصیف و آموزش یک شادی سالم و عمیق و ابراز کردن آن در جامعه دینی باشد تا جامعه راحت تر بتواند از پس مشکلات باطنی و ظاهری خود  برآید و این فرصتی است که نباید به رفتارهای لغو و بی مایه و تقلیدی ما از رسانه ها و ملت های دیگر در اجرای پارتی ها،کارناوال ها، جشنواره های غذا و... خلاصه شده و جامعه از بهره گیری از شادی خالص کم بهره بماند.