1-    کافی است که در این روزها میان یکی از اماکن عمومی کسی جرات کند و یک نفر دیگر را به درستکاری و حق مردم توصیه کند، تا دهها قاضی القضات و نیروی امنیتی الکی پیدا شوند،به فرد نصیحت کننده بر اساس هزار و یک دلیل موجه و مبرهن حالی کنند که در کشوری که سی هزار میلیارد اختلاس انجام می شود، رعایت نکردن حقوق دیگران ، آن چنانی که باید و شاید مهم نیست.

کافی هست ، کسی بخواهد به آدئم های بی مروت و ایضا سوء استفاده گر ، از خوبی و معایب آزار مردم صحبت کند که باز همان آدم های جالب و جمعیت کثیری از طرفداران آن های در قطار مترو و ساندویج فشرده ی اتوبوس بی ارتی با چنین صجنه ی مشابهی روبرو شوید.

درچنین لحظاتی شاید خود ما هم به شک آمده باشیم که در کشوری که می توان سی هزار میلیارد را در آن کاری کرد( از جمله اختلاس، تخلف، رشوه و جرایم مشابه)  اصلا چه معنی دارد از یک آدم بی ملاحظه ی معمولی و خرده کار بخواهی که ملاحظه دیگران را بکند و به حقوق عمومی احترام بگذارد...

2-    فردای همان روزی که این مطلب مطلب مهم قبلی را کسی یاد گرفته ، اتفاقاهمان کسی دبروز ارشادش کرده ،همسفر بی آرتی یا متروی ماست و اتفاقا در روز سوم با تغییر لباسی کاملا مشخص ، نشان می دهد که هیچ یک از مسافران را نمی شناسد. صبح اول صبحی در حالی باید در فاصله منفی پنج سانتی متری ایشان یعنی چیزی نزدیک به چسبندگی با ایشان قرار بگیری که انگار ، اول صبحی یا حتا سحرگاه از سر تا پا در حمام دود متعفن ترین سیگارها دوش گزفته ، به علاوه ی آثاری از سیر و پیاز و عرق و ... غوطه می خورده است.نامبرده در همان وجنات کاملا روحانی که هر انسان زنده ای را به خلسه فرو می برد و هر صاحب شجاعتی را قبل از دفاع مسخ می نماید با شجاعت کامل چنان عطسه نموده یا آب بینی را خالی می نماید که از سه واگن آن طرف تر همه مستفیض می شوند . مترو به خاطر ازدحام دار اشکال فنی شده و به جای 40 دقیقه باید 70 دقیقه را در محضر استاد باشی. حدود یک ساعت و اندی بعد در حالی باید کار روزانه را شروع نمائیم که گویی تمام انرژی روزانه ی ما هم با بوی سیگار مزخرف حضرت استاد دود شده و رفته بالا...!

3-    روز شنبه است و یک گوشه ی  پرت و پلای روزنامه ، گزارشی از قول رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر آورده که درآن مشخص شده بود که همین ملتی که این چنین از فقر و فساد ناشی از سوء استفاده میلیاردی از بانک خشمگین است و اتفاقا با تمام وجود از آن سر در می آورد و باز به جای قاضی القضات حکم مجازات جانیان یغماگر حقوق مردم را صادر کرده روزانه حداقل 40 میلیارد! ریال خرج سیگار می کند.

این آقا و بسیاری از آقایان حق به جانب جامعه که از زمین و زمان می نالاندشاید باورشان نشود که سالانه برابر نیمی از یارانه دریافتی کل کشور در یک ماه سیگار دود می کنند.

در یک  هفته  بیش از  9 برابر  هزینه ای که در کل سال 90 مردم تهران در مراکز فرهنگی هنری شهرداری ، هزینه کلاس های آموزشی داده اند و به سواد و فرهیختگی خود اضافه کرده اند و در سال حدود یک و نیم برابر بودجه ی صدا و سیما برای اداره ی بیش از صد کانال رادیو تلویزیونی داخلی و خارجی در اختیار دارد ، دود می شود و می رود هوا!

4-    محاسبه اش کار سختی نیست ، کاری هم ندارد، می توانیم آمار ارائه شده دبیرستاد کل مبارزه با دخانیات کشور درباره ی هزینه ی ما ایرانی ها در باره ی دودی جات و سیگار و قلیان را بگذاریم کنار هزینه ی بسیاری از چیزها ، مانند ساخت مدرسه ،ساخت سریال های فاخر ، رسانه ای ، خرید و فروش کتاب در جامعه و بسیاری چیزهای دیگر ، تا متوجه شویم که اگر به یک باره کسی جرات می کند تا تخلف بانکی بزرگی مانند گروه آریا رقم بزند ، هم چگونه می تواند خودش را توجیه نموده و ملتی را که این چنین مال خودش را به آتش می کشد و خودش را به دامن آسم و سکته و سرطان می اندازد را لایق چنین دستبردهایی بداند.

جامعه ی ایرانی سال هاست که از اعتیاد به مواد دخانی رنج می برد و لطماتی که در این حوزه به صورت روز افزون متحمل می شویم ،قاعدتا بیش از آن است که در این مجال آمده است.

نکته ی درد  آور این که به عقیده ی کارشناسان روز به روز بر نگرانی های ما در موضوع سوء مصرف دخانیات، استفاده ی نوجوانان و جوانان از مواد دخانی، پر شدن تفریحگاه های ما از قلیان و دودی جاتی که ده ها مرض سخت و کشنده تر از سیگار را به همراه دارند، ارتباط گسترش دخانیات با موضوع اعتیاد به مواد مخدر و سایر محصولات اعتیاد آور مانند الکل و مواد روانگردان قدیمی مانند هشیش و مواد سیگار پوشش جدید ، استفاده روز افزون زنان و دختران از سیگار و ارتباط سیگار کشیدن دختران و زنان با سایر مفاسد اخلاقی، بد حجابی، بی بند و باری و... آن ها و بسیاری از موارد مخل فرهنگ عمومی که به نحوی به سیگار ارتباط برقرار می کند ، شده است آن که نهادهای فرهنگی ، نیروی انتظامی ، شوراهای اصناف، رصدگاه های استراتژیک فرهنگی و جنگ نرم و حتا سازمان های پزشکی و قوه قضائیه که مطابق قانون اساسی مسئولیت پیشگیری از جرم و برنامه ریزی برای آن را برعهده دارند ، اکثرا در مقابل مشکلات سیگار و مرگ تدریجی آن و هزینه هایی که استعمال دخانیات بر حوزه ی سلامت عمومی و بهداشت روانی اجتماع می گذارد در یک سکوت مطلق به سر می برند.

علی رغم این که مراجع تقلید ، علمای طراز اول و بزرگ جهان تشیع، استعمال دخانیات را زیبنده ی زی و روش طلبگی ندانسته و نمی دانند و بر خلاف حوزه ی روشنفکری که پیپ و سیگار ، یکی از نشانه های تیپیک و ظاهری این جماعت است ، فقه میانه خوبی با سیگار نداشته و ندارد، به جز اظهار نظر سال ها پیش شهید مطهری درباره ی ممنوعیت سیگار در اسلام و هم چنین فتوای چند سال پیش حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی در خصوص تحریم سیگار، موضوع تحریم این قاتل خاموش هنوز در محیط های حوزوی امری فراگیر نیست و به تبع هنوز مدارس، مساجد، فرهنگسراها و... به موضوع مبارزه ی فرهنگی و ایجاد قبح اجتماعی برای این مسئله اقدامی نکرده اند.

به ویژه این که سال هاست در بدترین شرایط اقتصادی کشور هم یکی از موضوعاتی که هیچ وقت توسط قدرت های سلطه گر و  متجاوز تحریم نشده و دلارهای نفتی را میلیون میلیون از ایران خارج می کند هم استفاده از همین مواد کشنده از محل خراب ترین مواد شرکت های عمدتا آمریکایی تولید کننده مواد دخانی در جهان است.

ای کاش جامعه ، به جای درگیر شدن با مسائلی که در آن نقش بسیاری ندارد ، یاد می گرفت که درباره ی اموری که می تواند در آن موثر و مفید باشد ، بیشتر حساس باشد و در همین فرآیند ، عزم ها به جای اظهار نظر های بی پایه و اساس در جهت سلامتی و تزکیه عمومی از امراض و عادات بد متمرکز می گردید.

امراضی که شاید مهمترینش در برگ های تقویم خرداد، مبارزه ی بی امان با دخانیات است.