اصل وجود ارتباط بين علم و اخلاق شايسته امري انكارناپذير است به طوري كه هر چه بر معرفت انسان نسبت به خوبي‌هاي صفت پسنديده و اعمال شايسته افزوده شود و از آثار زيانبار و پيامدهاي منفي اعمال زشت و صفات اخلاقي ناپسند بيشتر آگاه گردد، بي‌شك در تربيت اخلاقي او مؤثرتر است و او را به سمت اخلاق پسنديده‌ بيشتر سوق مي‌دهد. زشتي‌ها جاي خود را به زيباييها و بسياري از مفاسد اخلاقي جاي خود را به محاسن اخلاقي مي‌دهد. ذكر تعليم در كنار تزكيه و پرورش اخلاقي در آيات قرآن، كه در ادامه ذكر مي‌شوند، نيز نشان از وجود رابطة عميق ميان اين دو دارد. لكن سؤال اين است كه آيا اين مسئله كليّت دارد يا نه؟ در پاسخ به اين سؤال نظرات متفاوتي ابراز شده است كه ما به سه نظر مهم اشاره مي‌كنيم:

1.  ارتباط مؤثر علم و اخلاق: گروهي معتقدند علم و حكمت سرچشمة اخلاق حميده است و رذائل اخلاقي معلول جهل و ناداني است و تنها راه براي مبارزه با رذائل اخلاقي و پيدايش فضائل، گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افكار جامعه است و «‍فضيلت» مساوي با «معرفت» است. زيرا هيچ كس آگاهانه به دنبال بدي و شر نمي‌رود و اگر خوبي را تشخيص داد آن را رها نمي‌سازد. برخي اين نظر را به سقراط نسبت داده‌اند.

2.   نفي وجود رابطه: برخي شايد مايل باشند كه بگويند دانش و هوشياري در افراد آلوده سبب مي‌شود كه جنايات خود را هوشيارانه‌تر انجام دهند و بنابراين رابطة ميان علم و اخلاق را منكر شوند.

3.   وجود رابطه، نه به صورت كلي: انصاف اين است كه رابطة علم و اخلاق را نه به صورت كلي مي‌توان انكار كرد و نه مي‌توان به طور كامل اخلاق را معلول علم دانست؛ زيرا انسان موجودي است دو بعدي، يك بعد وجود او را علم و ادراك و آگاهي تشكيل مي‌دهد و بعد ديگر وجودش را اميال، غرائز و شهوات، حال گاهي با ميل و اختيار خود بعد اول را ترجيح مي‌دهد و گاهي بعد دوم را، و تجربة ‌خارجي هم نشان مي‌دهد كه افراد آلوده‌اي بوده‌اند كه با واقف شدن برقبح عملشان و شناخت راه صحيح، از روش خود دست برداشته‌اند و در مقابل افرادي هم بوده‌اند كه هر چند به حسن و قبح اعمال واقف و آگاهند، ولي با اين وجود دست از اخلاق سوء برنداشته‌اند، زيرا صرف علم انسان را به سمتخوبيها سوق نمي‌دهد. قرآن كريم نيز در سورة نمل به همين نكته اشاره دارد: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ (نمل، 14) آل فرعون آيات ما را از روي ظلم و سركشي انكار كردند، در حالي كه در دل به آن يقين داشتند. البته در موارد بسياري هم آگاهي بر زيان‌هاي اخلاق رذيله بازدارنده بوده و موجب پرورش الهي افراد جامعه مي‌شود.

افزايش معرفت در دو سطح:

چنانچه مشخص شد افزايش سطح آگاهي و معرفت تأثير به سزائي در تزكية اخلاقي انسان دارد، لكن بايد توجه داشت كه هر علمي داراي اين اثر نيست بلكه افزايش معرفت در دو سطح است كه مؤثر در تربيت اخلاقي انسان است:

 1. افزايش معرفت نسبت به زيانهاي فردي و اجتماعي رذائل اخلاقي، و فوائد فضائل اخلاقي؛

2. بالابودن سطح معرفت به طور كلّي، يعني هنگامي كه معارف الهيه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولياء و انبياء و امور ديگري از اين قبيل، بالا برود، انسان نسبت به فضائل اخلاقي علاقمند و از رذائل متنفر مي‌گردد. بنابراين اين طور نيست كه دانشهايي چون رياضيات، فيزيك و... به طور مستقيم تأثير در تزكية اخلاقي بشر داشته باشند. اگر شخص با فراگرفتن اين دانشها به اسرار آفرينش بيش از پيش پي ببرد و اينها را مقدمه‌اي براي خداشناسي قرار دهد و خداپسندانه به كار گيرد. ناخودآگاه اين علوم نيز در تربيت اخلاقي او مؤثر واقع خواهند شد.

ميزان تأثير اخلاق شايسته در بهره‌مندي از نور علم

همانطور كه افزايش معرفت تأثير مستقيم در تزكية اخلاقي انسان دارد، از طرف ديگر آراستن نفس به فضائل و صفات اخلاقي موجب گشوده شدن درهاي علم و حكمت بر قلب انسان خواهد شد. از اين روست كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرموده‌اند: «دانش در دلهاي شما سرشته است؛ به آداب روحانيان (و ملكوتيان) متأدب شويد تا برايتان آشكار گردد.

 بسياري از اخلاقيات ناپسند همچون غرور، خودپسندي، حسد وتعصّب بي‌جا نيز مانع بهره‌مند شدن از علم و درك حقيقت مي‌شوند و در روايات ما اين امور از حجابهاي علم و حكمت به شمار آمده‌اند. از طرف ديگر اخلاق شايسته شرط استفاده صحيح و مفيد از علم نيز هست؛ زيرا چه بسا انسان علمي را در اختيار داشته باشد و به جهت بهره‌مند نبودن از تربيت اخلاقي آن را در جهت به دست آوردن منافع شخصي و استعمار و استثمار ديگران به كار گيرد.