ذات نا یافته از هستی بخش؟
چند روز پیش در میان کتاب های خوانده و نخوانده کتابخانه ام ، چشمم به کتاب فضیلت های فراموش شده در حسب حال مرحوم آیت الله کبیر ، عارف مجاهد فقید آخوند تربتی رضوان الله علیه گره خورد و به رسم ادب چند دقیقه ای کتاب را برداشته و به عکس کهنه از زمان مرحوم تربتی بوسه زدم و چند صفحه ای را به رسم تبرک مطالعه کردم.
شاید جان همه ی کتاب و همه ی سر و ذکر مرحوم تربتی و بسیاری دیگر از عرفا و عباد و مردان بزرگ ، همان جمله ی اول مقدمه بود که مولف از امام راحل(ره) نقل کرده بود که مضمون آن این بود که همه برنامه اسلام حتی در امور سیاسی اش هم ( که به ظاهر دنیایی است )رسیدن به مقوله خودسازی است.
جمله ی امام بیش از هر چیز دیگری جانم را به آتش می کشید ...
به ویژه برای امثال مایی که در عرصه ی رسانه ، این قدر تحت تاثیر شدت و سرعت اخبار و توسعه ی فن آوری ها قرار می گیریم که کمتر زمانی می توان یافت که فرصتی برای بازیابی و تلنگر به خود بیابیم.
دور سرم ،نام هایی چون امام خمینی ، مرحوم سید علی قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی ، مرحوم بهاء الدینی ،آقا سید جمال گلپایگانی ، آیت الله بافقی ، شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی و خیلی های دیگر رحمت الله علیهم چرخ می زند. من می مانم و حرف های دشواری از شرح حال خودم و فاصله ای که چه سخت با امثال این استوانه های تقوا و درست کاری دارم.
در ذهنم مرور می کنم که چه سهل در روز معلم ، به معلمی خود و در روز خبرنگار به روشنگری خود می نازیم و چه متن ها که در مدیحه ی خودمان! می سرائیم و چه صفاتی که واقعا شایسته ی آن نیستیم را به خود نثار می کنیم . غافل از آن که " ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی بخش؟
اصلا در این پراکندگی و سرعت، در این اشتغال و انبوه اطلاعات و بالاخره در این رویکرد برون گرای محض ،چه جایی برای خودسازی هست که فرضا بخواهیم و بتوانیم برای خوب شدن جامعه کاری کنیم.
یادم می آید که پیامبر با آن همه مسئولیت های الهیش و ارتباط ربانی اش هم ، وقتی برای خودسازی و ارتباط با خود و خدا اختصاص می داد. یادم می آید ، امامان ما برای خودسازی چه می کردند. علمای ما برای رسیدگی به خود چه می کردند ؟ و همه این ها را می گویم تا یادم بیاید و بفهمم فرق ما که با این همه رسانه و تکنولوژی و زرق و برق پیام می دهیم با آن پیرمرد کهن سال که با یک جمله ، فقط یک جمله یک گنهکار را از همه کارهای کرده و نکرده اش توبه می داد چیست؟
یادم می آید ، جایی خوانده بودم که امام ،کل ماه رمضان را برای پرداختن به خود از کارهای روزمره خالی می کرد... و حالا می بینیم که به بهانه ماه رمضان ، و به سبب خدمت به مردم ، ما نیمه شب هایمان – که ظاهرا محض دعا و نیایش است و قرآن – هم پر کرده ایم از بازارهای شبانه و جنگ ها شبانه و سریال های شبانه و سینماهای شبانه و فوتبال شبانه و هزارتا کار غفلت زای دیگر که هیچ اثری از آثار روزه و معنویتش در شب ماه رمضان – خدای نخواسته - باقی نماند.
چه خوب است همه ی ما وقتی برای ترمز زدن در مسیر زندگی داشته باشیم و به خودمان یک درصد احتمال بیراهه رفتن بدهیم . بیراهه ای که اتفاقا ما جماعت فرهنگ و هنر اگر برویم ، تنها نمی رویم و خیلی های دیگر را ناگزیر به همراه خود می بریم.
کاش کمی به خود می آمدیم و هر کس در هر جایی که هست فرصت می کرد به جای اظهار نظر درباره ی همه کس و همه چیز ، کمی هم درباره ی خودش حرف می زد و با خودش خلوت می کرد.
باقی مانده ماه شعبان و یک آسمان ماه رمضان... محض چنین بازگشتی است. بازگشت به خود و خدا.
شاید جان همه ی کتاب و همه ی سر و ذکر مرحوم تربتی و بسیاری دیگر از عرفا و عباد و مردان بزرگ ، همان جمله ی اول مقدمه بود که مولف از امام راحل(ره) نقل کرده بود که مضمون آن این بود که همه برنامه اسلام حتی در امور سیاسی اش هم ( که به ظاهر دنیایی است )رسیدن به مقوله خودسازی است.
جمله ی امام بیش از هر چیز دیگری جانم را به آتش می کشید ...
به ویژه برای امثال مایی که در عرصه ی رسانه ، این قدر تحت تاثیر شدت و سرعت اخبار و توسعه ی فن آوری ها قرار می گیریم که کمتر زمانی می توان یافت که فرصتی برای بازیابی و تلنگر به خود بیابیم.
دور سرم ،نام هایی چون امام خمینی ، مرحوم سید علی قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی ، مرحوم بهاء الدینی ،آقا سید جمال گلپایگانی ، آیت الله بافقی ، شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی و خیلی های دیگر رحمت الله علیهم چرخ می زند. من می مانم و حرف های دشواری از شرح حال خودم و فاصله ای که چه سخت با امثال این استوانه های تقوا و درست کاری دارم.
در ذهنم مرور می کنم که چه سهل در روز معلم ، به معلمی خود و در روز خبرنگار به روشنگری خود می نازیم و چه متن ها که در مدیحه ی خودمان! می سرائیم و چه صفاتی که واقعا شایسته ی آن نیستیم را به خود نثار می کنیم . غافل از آن که " ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی بخش؟
اصلا در این پراکندگی و سرعت، در این اشتغال و انبوه اطلاعات و بالاخره در این رویکرد برون گرای محض ،چه جایی برای خودسازی هست که فرضا بخواهیم و بتوانیم برای خوب شدن جامعه کاری کنیم.
یادم می آید که پیامبر با آن همه مسئولیت های الهیش و ارتباط ربانی اش هم ، وقتی برای خودسازی و ارتباط با خود و خدا اختصاص می داد. یادم می آید ، امامان ما برای خودسازی چه می کردند. علمای ما برای رسیدگی به خود چه می کردند ؟ و همه این ها را می گویم تا یادم بیاید و بفهمم فرق ما که با این همه رسانه و تکنولوژی و زرق و برق پیام می دهیم با آن پیرمرد کهن سال که با یک جمله ، فقط یک جمله یک گنهکار را از همه کارهای کرده و نکرده اش توبه می داد چیست؟
یادم می آید ، جایی خوانده بودم که امام ،کل ماه رمضان را برای پرداختن به خود از کارهای روزمره خالی می کرد... و حالا می بینیم که به بهانه ماه رمضان ، و به سبب خدمت به مردم ، ما نیمه شب هایمان – که ظاهرا محض دعا و نیایش است و قرآن – هم پر کرده ایم از بازارهای شبانه و جنگ ها شبانه و سریال های شبانه و سینماهای شبانه و فوتبال شبانه و هزارتا کار غفلت زای دیگر که هیچ اثری از آثار روزه و معنویتش در شب ماه رمضان – خدای نخواسته - باقی نماند.
چه خوب است همه ی ما وقتی برای ترمز زدن در مسیر زندگی داشته باشیم و به خودمان یک درصد احتمال بیراهه رفتن بدهیم . بیراهه ای که اتفاقا ما جماعت فرهنگ و هنر اگر برویم ، تنها نمی رویم و خیلی های دیگر را ناگزیر به همراه خود می بریم.
کاش کمی به خود می آمدیم و هر کس در هر جایی که هست فرصت می کرد به جای اظهار نظر درباره ی همه کس و همه چیز ، کمی هم درباره ی خودش حرف می زد و با خودش خلوت می کرد.
باقی مانده ماه شعبان و یک آسمان ماه رمضان... محض چنین بازگشتی است. بازگشت به خود و خدا.
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۵/۳۱ ساعت ۱۲ ب.ظ توسط محمد صادق دهنادی
|