حدود 14 سال بود که به اصطلاح خودم کار فرهنگی می کنم . اما الحق و الانصاف دیدن چنین صحنه ای برایم تازگی و البته درد شدیدی داشت.
من و پیمانکار برنامه و همه آدم های پشت اتاق تشریفات صحنه هاج و واج مانده بودیم در تماشای یک نوجوان 13 ساله ، که در کمال مظلومیت ، با یک کت و شلوار مجلسی خاکستری رنگ قبل از بالا رفتن روی صحنه صدو پنجاه هزار تومان حق القدمش را طلب می کرد.پسر بچه ظاهرا قاری یا حافظ قرآن بود و از این لحاظ احترامش بر ما لازم بود اما این حرف جسورانه که تا هزینه ی مرا ندهید ، روی سن نمی روم ؟!!! مطلبی بود که نه تنها از یک قاری قرآن ، بلکه از سبک ترین شومن ها و خواننده های کوچه بازاری هم نشنیده بودیم.
لازم می دیدم ، با این نوجوان نا پخته که رسم های روزگار را چه زود و البته چه بد و زشت آموخته بود ، برخورد کنم و به همین دلیل به حالت تندی عذرش را از حضور در برنامه  خواستم ... زیرا فکر می کردم ، این رفتار از هر کسی زشت است و از قاری قرآن و کسی که به عنوان دین شناخته می شود زشت تر !
مدت ها قضیه آن شب و چرایی اتفاق افتادن آن ذهن مرا به خودش درگیر کرده بود.تا این که حدود یازده ماه بعد از آن قضیه ، یکی از مسئولین گروه های هنری که آن شب ها اجراهای مختلفی را برای برنامه ما به صحنه برده بود و با حالتی مضطرب و مساصل با من تماس گرفت. مسئول آن گروه هنری با بیان این که به اعتبار من با پیمانکار توافق کرده بوده از عدم پرداخت ، هزینه هایش توسط مشارالیه خبر می داد و راه و چاه می پرسید که چگونه بعد از حدود یکسال می تواند ، هزینه ی هنرمندانی که سال قبل کاری را روی صحنه برده بودند، زنده کند.
بی اختیار به یاد برخورد سال گذشته خودمان با ان پسرک قاری افتادم و کمی با انصاف تر به خودم نهیب زدم ، شاید رفتار زشت نوجوان سال گذشته ناشی از چنین اتفاقاتی بوده و به همین دلیل هم بشود به او حق داد.
روزهایی که برای نتیجه گرفتن از تمرین های چند ماهه
هر ساله به مناسبت فصل تابستان، دهه مبارکه فجر، ماه رمضان و مناسبت های مشابه ، بازار گروه های هنری و فرهنگی ،رونق می گیرد و به همین مناسبت به ظاهر پول های زیادی در این عرصه جابجا می شود .
مردم،گرچه روی بازیگران سینما و فوتبال و دستمزدهای آن ها حساس اند اما شاید کمتر کسی خبر داشته باشد که در این بازار هم چیزی کمتر از دستمزد یک فوتبالیست جابجا نمی شود و به همین روال، درآمد سالانه یک مجری درجه یک تلویزیون از ممر درآمدهای غیر صدا و سیمایی است بیش دویست – سیصد میلیون تومان است.
کافی است در همین ماه رمضان که اکثر ادارات یک برنامه افطاری دارند،سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران متکفل جشن های شبانه و عصرگاهی افطارهای شهر تهران شده و به اصطلاح در ره آورد آن در  22 بوستان برنامه فاخر برگزار می شود کسی از هزینه هایی که در یک فضای کاملا رقابتی و مزایده ای توسط این مجریان ، گروه های موسیقی ، عموها و خاله های تلویزیونی دریافت می شود ، سوال کنیم تا متوجه شویم ، به مدد یک بازار یابی مناسب در طول روز یک مجری تا ده میلیون تومان و یک گروه هنری و خواننده تیتراژ سریال ها ، حتی بدون گروه موسیقی و فقط با لب زدن بیش از 20 میلیون تومان درآمد دارد.
برخی از سخنرانان رسانه ای که مردم در تلویزیون چهره شان را دیده اند، برای هر سخنرانی 20 دقیقه ای بین 200 هزار تا یک میلیون دریافت می کنند و گروه های تواشیح و تئاتر و موسیقی هم ، به نسبت اشتهار خود در آمدهای کلانی دارند.
شاید در این میان کمترین حق الزحمه، مربوط به قاریان قرآن و حافظانی که به این صحنه و آن صحنه می روند و هنوز دستمزدهایشان اکثرا از مرز دو میلیون ریال بالاتر نرفته و انصافا در این میان کسانی هم هستند که حرمت قرآن را حفظ کرده و نه دستمزدشان را طی می کنند و نه اگر دیر و زود شود به حرمت همان قیمت بالای کلام الهی معترض و پیگیر می شوند .یک حساب سرانگشتی به خوبی نشان می دهد که این بازار مناسبتی اعتباری میلیاردی دارد و گاه هزینه ای که برای اجرای یک جشن بعضا بی سر و ته مناسبتی صورت می پذیرد ، همان رقمی است که هزاران جلد کتاب چاپ نشده برای چاپ شدن نیاز دارند و همان پولی است که با آن می توان  ده ها کاست موسیقی ، چندین فیلم سینمایی خوب و متوسط و بالاخره ده ها تئاتر تولید و به صحنه برد...
قراردادهایی برای پرداخت نشدن
البته این تمام ماجرای بره کشان فرهنگی در مناسبت ها نیست.اگر پای درد و دل آن هایی که به عنوان پیمانکار برنامه های اینچنینی مطرح اند هم بنیشینی حتما حرف هایی هست که به این وضعیت بی حساب و کتاب که در آن یک مقلد صدا و نوازنده کیبورد به اندازه یک جراح حق الزحمه می گیرد ، رنگ و بوی توجیه می دهد.
به عنوان مثال اکثر پیمانکارها ، الزاما همان پولی که به عنوان آن قرارداد می بندند را به افرادی که با آن ها کار می کنند نمی دهند . زیرا پیمانکاران فرهنگی همیشه بیست درصد از هزینه هر قراردادی را باید بابت مالیات و بیمه نادیده بگیرند . گرچه از این مبلغ هیچ گاه کسی بهره و خیر 15 درصد بیمه تامین اجتماعی آن را ندیده اما این ها جزو هزینه های کار محسوب می شوند.
پیمانکاران اکثرا به دلیل فقدان پشتوانه های کارشناسی برای اجرای برنامه های فرهنگی ، حساب نقدی با پیمان گذار ندارند و شب های عید نوروز این صف پیمانکاران است که در اتاق های امور مالی نهادهای فرهنگی از در و دیوار بالا می رود و هیچ کس هم جوابگوی آن برای تسویه حساب نیست.
به قول یکی از پیمانکاران، حسابی که مثلا یک سال پیش با نرخ ارزش پول در آن زمان با هنرمند یا سخنران تسویه شده است ، باید سال بعد با ارزش پول بسیار پائین تر و در اقساط طویل المدت دریافت گردد.
کار فرهنگی سازمان لیگ ندارد
با این حال ، نباید دو نکته ی بسیار مهم را فراموش کرد،اول این که در کار فرهنگی ، انسان و موضوعات معنوی دستمایه کار هنرمند و خطیب و چهره است .گرچه بسیاری از مردم از پشت پرده لبخند یک کارشناس ، مجری و گروه هنری خبر ندارند اما به نظر می رسد این بازار مکاره به شدت از تاثیر گذاری فعالیت فرهنگی می کاهد.
از سوی دیگر ، وجود فضای غیر واقعی و تورم روز به روز و بی منطق در هزینه های فرهنگی ، امری است که آبستن فسادهای مختلف در بخش های گوناگون است.
به عنوان مثال وقتی تفاوت حق الزحمه منبر یک روحانی رسانه ای و تلویزیونی با یک روحانی عادی حدودا تناسب یک به ده و یک به پانزده است!و یا هنرمندی که در یک سریال یا برنامه ی هرچند بی ربط تلویزیون برنامه داشته می تواند صد برابر هنرمند مشابه خود هزینه دریافت کند. هنرمند برای بالا بردن بهره خود هم شده به هر نحوی ترغیب می شود که خود را به گوشه و کنار جعبه جادو بکشاند که این خود آغاز بسیاری از مشکلات و خطاهاست.
گرچه سازمان لیگ فوتبال هم نتوانسته با اعلام سقف قرارداد به مدیریت و شفاف سازی هزینه های بازار فوتبال دست یابد اما به نظر می رسد در بازار فرهنگ و هنر هم نیاز به ایجاد چنین فضایی است که در آن بتوان بر اساس علم و تخصص و بر پایه تناسب حق الزحمه هر شغلی ، دستمزد متناسب را تعریف کرد تا به خاطر رونق مناسبتی فرهنگ و هنر ، بیت المال صرف مزایده و حراجی مجری و سخنران و موسیقی نشود....