یکی از دوستان متدین و پرهیزکارم ،مدتی است که به فکر ازدواج افتاده و خانواده ی او بر اساس معیارهای هر خانواده ی با ایمان به دنبال یافتن یک همسر مناسب برای او هستند.گاهی هم خود این دوست عزیزم بر سر معیارهای ازدواج با برخی دوستانش مانند من گفتگو می کند و سعی دارد که از فرصت برای فهم بهتر مهارت های همسر یابی و همسرگزینی استفاده کند.اما گاهی در میانه بحث ها،سعی می کنم که به بهانه بازپیرایی نگاه او و اطلاع و آگاهی خودم درباره ی این سوال ، بررسی و دقت بیشتری نمایم که در فرهنگ ما به چه کسی مذهبی و دیندار گفته می شود؟آیا معیار مذهبی بودن و دینداری در زندگی مثلا همان ملاک هایی است که اسلام برای امام جماعت مطرح کرده و یا دینداری اساسا شاخصه های سبک تری دارد؟

گاهی از دوستم می پرسم ،اگر به عنوان مثال یک دختر که چادر به سر نمی کند یا مثلا خانواده ای که در عروسی هایشان ، بزن و برقص دارند به او معرفی شود می تواند او را قبول کند؟یا به عنوان مثال دیگر از آن جا که هیچکدام ما معصوم نیستیم اگر در بررسی هایش متوجه شود که  اشکال کسی بد دهانی یا غیبت کردن است ، و اشکال دیگری شل حجابی کدام یک از این دو را بر دیگری رجحان می دهد و طراز دینداری او چیست؟

دین حداکثری و دین اباحه گری

در جامعه ی ما هنگامی که از دینداری سخن گفته می شود،عموما یک دیدگاه جامع و مشترکی درباره ی آن وجود ندارد و افراد به فراخور مشی خودشان، نگاه های مختلف که حتی گاه ریشه سیاسی! دارد را به دینداری نسبت می دهند که عموما دچار افراط و تفریط یا به بیان دیگر زیاده روی و کوتاهی جاهلانه است.

از همان زمان صدر اسلام ،با پیدایش خوارج  از سویی و بنی امیه از سوی دیگر که گروهی بر طبل تکفیر و گروهی دیگر به طشت رسوایی اباحه گری می کوبیدند هم این مباحث مطرح و مورد بررسی جامعه اسلامی بوده است.

خوارج اعتقاد داشتند که بروز یک گناه صغیره نیز باعث خروج افراد از دایره دینداری و حتی ورود آن ها به دایره کفر و فسوق می شود و در مقابل این دیدگاه ، بنی امیه ای هم بودند که با ترویج تفکر جبر ، به مردم یاد می دادند که همه افعال آدمی نیز به خواست خداست و به همین دلیل گناهان آدمی هم العیاذ بالله به خواست خداست و انسان آن سان بر  روی آن اختیار ندارد.

در جامعه ی ما نیز ادامه چنین تفکرات در شکل های مختلف و متفاوت ، سپهر دینداری را گاه بیحد و حصر باز و گاه بدون دلیل کوچک ضیق می نماید.

شاید در کوچه و خیابان دیده باشیم افرادی را که به محض دیدن یک فرد ریش تراشیده و یا یک دختری که چند ریشه ی موی او از روسری بیرون زده است بدون حساب و کتاب مهر فسق را بر پرونده ی اعمال فرد می زنند و بر در جناح مقابل هم چه بسیار افرادی که حجت مسلمانی شان خوردن( نه پختن) چلو قیمه محرم است و زردی شله زرد بیست و هشتم صفر و معیار تمام دینداری و توجه آن ها به دین ، اعتقاد قلبی آن است.( همانطوری که پهلوی دوم هم در واپسین نوشته هایش ، علی رغم اقدامات ضد دینی اش ادعا می کرد ، انسان دیندار و دین باوری بوده است)

این دو تفکر خطرناک را البته باید با یک تفکر خطرناک و بسیار خوش خط و خال دیگر مورد بررسی قرار داد که به صورت القاط گونه القا می کند که گاهی این طوری و گاهی آن طوری باید بود.

در میان دوستان و آشنایان ، به قول رمان قیدار رضا امیرخانی که این روزها منتشر شده افراد زیادی را سراغ داریم که اصطلاحا" سیاه و سفید" هستند. یعنی به بیانی در مسیر فسق و فجور چنان جوگیر می شوند که گویی مثل آن ها آدم بی ملاحظه ای نیست و در مسیر دین نیز همین طور چنان جوگیر و افراطی عمل می کنند که انگار در عالم مثل این ها دیندار نیست.

در جشن ها و عروسی هایشان بزن و بکوب و صرف مشروبات الکلی و هزار رقم اشتباهات و گناه های ریز و درشت و در مراسم های دینی هم هزار رقم کارهای این طرفی و در نهایت ، این آدم ها به نحوی کاملا اشتباه و خط معتقدند "هر چیز به جای خود!!!!"

البته نباید تصور  نمود که این روش، امر جدیدی است ، بلکه سیره سلف هم نشان می دهد که این تفکر ریشه در روشی دارد که نکوهیده ی خدا در سوره ی منافقین و سایر سوره های قرآن است که درباره ی نفاق صحبت شده و یا گفته شده است که در میان مردم جماعت خطا کاری هستند که که به برخی آیات خدا ایمان آورده و برخی دیگر را وانهادند. اتفاقا ادبیات قرآنی معتقد است این نوع تفکر خوش خط و  خالکه هم به نیاز معنوی انسان و هم به تمنای حیوانی او توجه می کند، از دو نوع تفکر دیگر خطرناک تر و پر ضرر تر است.

دینداری به افق دانش های روز

امروزه ، در نگاه های مختلف علمی که برخاسته از تفکر غربی و شرقی پیشین است ، وقتی درباره ی دینداری سخن گفته می شود. پیش فرض های خاصی مورد توجه قرار می گیرد که در عین ارزشمندی ، نمی تواند سنجه واقعی برای رفتار و ارتباطات افراد در جامعه دینی باشد.

به عنوان مثال در نگاه جامعه شناس ، رفتار دینی و رفتار  کسی که بر اساس خرافه به چیزهای ماورایی و جادو اعتقاد دارد عمدتا در کنار هم تحلیل می شود(نگاه کنید به جامعه شناسی دین . نوشته ملکم همیلتون)

در روانشناسی برخاسته از ماتریالیسم و اومانیسم هم چنین وضعیت مشابهی وجود دارد و دلیل آن هم این است  علم جدید غرب ، برخاسته از ریشه های دین باورانه نیست و دین در علم غربی هیچگاه به عنوان یک پدیده ی اصالتا آسمانی و متکی به غیب مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. به همین دلیل هم واضح است که اگر کسی بخواهد مانند بسیاری از جامعه شناسان، روانشناسان، مردم شناسان و... درباره ی دینداری سنجه ای ارائه کند . به دلیل فقدان پاردایم های همخوان با روح دین این کار محکوم به شکست است.

رتبه بندی تدین ؛آری یا نه؟

قبل از این که بخواهیم به سوال آغازین بحث پاسخی اجمالی بدهیم . باید به یک نکته ظریفی اشاره نمائیم و آن این که اساسا آیا مجاز هستیم که دین داری افراد را بسنجیم یا نه؟

جواب این سوال بر اساس ادبیات دینی ، یک جواب سهل و ممتنع است. زیرا از سویی به ما دستور داده شده که برای ازدواج ، همنشینی ، دوستی و... دینداران را در اولویت قرار دهیم و از سوی دیگر در ادبیات و آموزه های دین ، به شدت قضاوت درباره دیگران نهی شده ایم.گویی به ما گفته اند، اگر شب هنگام کسی را در حالت مستی دیدید ، صبح به استخفاف گناه کاری به او نگاه نکنید ، که شاید توبه کرده باشد.

جمع بین این دو نوع دستور ، به ما نشان می دهد ، جز در زمینه های خاص که مربوط به سرنوشت آدمی است ، تجسس کردن، امری مذموم و ناشایست تلقی می گردد و قضاوت درباره ی بهشتی و جهنمی بودن آدم ها را باید مطلقا به  مالک یوم الدین یعنی خدای بزرگ وانهاد.

اما در زمان و زمینه هایی که سرنوشت آدمی به آن گره خورده است . واقعیت تلخ این است  که نگاه ما در حوزه ی فهم تدین و اعتقاد هنوز قرآنی نیست و هنگامی که درباره دینداری و غیر دیندار بودن فردی می خواهیم قضاوت کنیم چه بسیار توجه به عرف و ظاهر افراد می شود و این در حالی است که شاید کمتر کسی به آیات اولیه سوره ی بقره درباره ی صفات انسان های پرهیزگار ، یا آیات نخست سوره ی مومنون درباره ی صفات مومنان توجه کنند.در بسیاری از خانواده ها، انتخاب دختر با حجاب برتر ، متاسفانه اولویت دار تر از سنجش راست گویی و حتی اقامه نماز توسط اوست. در بسیاری از خانواده داشتن یک داماد ظاهر الصلاح ، بر کسی که مثلا از گناهان بزرگی مانند غیبت  ( که در حدیث امام جعفر(ع) بالاتر از زنا معرفی شده است) یا تهمت و نفاق رجحان پیدا کرد و این همه بدان معنی نیست که معیارهای ظاهری را دست کم بگیریم و مانند جماعت اهل نفاق معتقد باشیم که پاکی دل کافی است.

بی تردید ، انسانی که در درونش چشمه های ایمان وتدین به آن می جوشد نمی تواند ظاهر غیر ایمانی داشته باشد اما سخن این است که همواره ظاهر ایمانی نشانه باطن مومن هم نیست.