در میان تاثیرگذار ترین عوامل فرهنگی و اجتماعی جامعه ، مباحث بدنی و ذاتی افراد کمتر موجب بررسی قرار می گیرد و به ویژه در کشور ما کمتر کسی به سنجش چنین عوامل مرتبط با نوع رفتار غیر ارادی پرداخته است.

به عنوان مثال ، گرچه گفته می شود ، برخی از اقوام در کشور ما آستانه تحمل روحی کم تری دارند و برخی دیگر صبور ترند ، اما هیچ گاه یک پژوهش علمی این مسئله را اثبات یا رد نکرده است.

در میان عادات و کنشگران شخصیتی ، پارامترهایی هم هستند که البته گرچه ذاتی نیستند و مربوط به نژاد و تیپولوژی فردی اشخاص نمی شوند اما به دلیل نظام اجتماعی امری است که به صورتی اجتماعی در روح و روان و نهاد مردم جامعه نهادینه شده و عامل بسیاری از خرده فرهنگ ها و بعضا معضلات و واکنش های رفتاری است.

بی شک یکی از مهمترین ،شاخص های مورد اشاره در جامعه ی ما که بسیاری از رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده و خود به بخشی از فرهنگ عمومی تبدیل شده است ، موضوع اضطراب است.

اظطراب و ترس که به عنوان آفت قدیمی نظام آموزش و پرورش ما مطرح بوده و هست ،عامل شخصیتی است که در مناسبت هایی مانند امتحانات پایان ترم و روش دانشجو گزینی کشور ما یعنی کنکور ، خود را به بدترین شکل ممکن در سلول سلول شخصیت و رفتار افراد نهادینه می کند و بازخورد آن در سایر بخش های زندگی، در تربیت فرزند و حتا رفتارهای اقتصادی، صف های طولانی تهیه بنزین و گرفتن پول یارانه و... نشان می دهد.

سال هاست ، گرچه مقرر و مصوب شده که کنکور سراسری به این شکل ، جای خودش را به روش های معقول و مناسب تری بدهد واقعیت این است که نه بسترهای آموزش عالی ما و نه سودهای کلان این روش غلط برای بسیاری از سودجویان هیچ گاه اجازه تغییر اساسی را در این پروسه نداده است و آموزش عالی هم چنان ، در دل خود غولی به نام کنکور، را روی دوش دغدغه ای به نام سربازی روبروی جامعه بالا برده و جامعه هر خرداد و تیر ماه از دل رفتارهای نه چندان معقول عده ای که به آن ها کنکوری گفته می شود ، متوجه می شود که اضطراب ارجمندی در جامعه وجود دارد که هر انسان با شخصیتی باید آن را برای تعالی تجربه کند و با این تجربه شریف بزرگ شود و به جایی برسد.

غافل از این که بسیاری از معضلات جامعه ی ما بدون آن که به طور مستقیم نشان داده شود ،معلول همین اضطراب و رقابت ناسالم بوده و این هول نه تنها با اتمام کنکور تمام نشده بلکه با تحصیل کردگان و تحصیل نکردگان بازمانده در قالب یک هراس فرهنگی و یک عقده فرو خورده به وزارت و نهاد و اداره منتقل شده یا در کف خیابان در سلمانی و مکانیکی و نانوایی و در تعاملات روزمره آدم ها خود نشان می دهد.

واقعیت این است که برابر اعلام نهادهای مرتبط با سلامت جامعه ، افسردگی ، وسواس و سایر بیماری های پنهان که بهداشت روانی جامعه را تهدید می کنند حاصل محرک های بیرونی مانند ترافیک، آلودگی هوا و ... هستند ، در این میان نقش اضطراب و عامل مهم فرهنگ غلط آموزش و پرورش در آزمون و کنکور را نیز باید در عواملی که شخصیت ها و در نتیجه کارها، ارتباط ها و روندها را مورد تهدید قرار می دهد نباید به آسانی گذشت.

از دیر باز ( متاسفانه) جامعه ، ما خرداد و تیر ماه را ماه های مضطرب آزمون ،آن هم آزمون مرگ و زندگی می دیده و این اثر در تربیت فرزندان و هم چنین سایر رفتارهای شرطی شده دوران بزرگسالی ، برگ و باری دوانده است . که می توان به راحتی آن را دید.

و سوال مهم این که آیا زمان آن فرا نرسیده برای این ناهنجاری خودخواسته مان فکری کنیم و بعدها نگران ترس و دستپاچگی جامعه در همه مواردی که احتیاج به همدلی بیشتری دارد نباشیم؟