مطالبی نظیر معنای فرهنگ ، مفهوم فرهنگ عمومی( در مقابل نگرش تخصصی به حوزه فرهنگ)، مشخصات فرهنگ عمومی و سرانجام برخی از شاخصه های شکل گیر آن.

کوششی در مشاهده ی پژوهش های دانشجویی، فصلنامه ها و ماهنامه تخصصی این حوزه نیز بیانگر چیزی بیش از همین  تئوری زدگی در عرصه شناخت فرهنگ عمومی نیست.

حال این که با مقایسه ی همین متون تکراری با یکدیگر نیز باید دریافت که همین تعاریف غیر عملیاتی نیز برخاسته از یک روش پژوهشی بومی نیست و اکثرا ترجمه است و این تراجم هم نه تنها قادر به روشن کردن چراغی نبوده بلکه خود عاملی برای عینیت یافتن این هشدار امام امت است که فرموده بودند:«مصیبت بزرگ برای مسلمین همین فرهنگی است که در بین مسلمین رواج پیدا کرده است و جوانهای ما را می کشاند یابه آن طرف یا به این طرف.»

باری بخش نظری  فرهنگ عمومی هم مانند سایر بخش های علوم انسانی کشور از مصیبت عظمای وارداتی بودن رنج می برد و در چنین وضعیتی نمی توان انتظار داشت که علی رغم فعالیت دهها و بلکه صدها نهاد فرهنگی عمومی شاهد تحول قابل قبولی در این زمینه باشیم و مشکلات و نقائص این بخش حیاتی جامعه هم چنان ادامه دارد.

 

فرهنگ عمومی به زبان ساده

در زبان فارسی درباره ی کلمه فرهنگ گفتگوهای بسیاری است اما در زبان عربی – که بسیاری از معارف کنونی زبانی ما در آن ممزوج شده – فرهنگ در معنای ادب و یا آداب به کار رفته است.

یعنی به طور مثال اگر در آثار امام خمینی(ره) ما با کتابی با عنوان آداب الصلوه روبرو هستیم این کتاب درباره ی فرهنگ نماز است.و یا وقتی مرحوم علامه مجلسی در کتاب حلیه المتقین درباره ی آداب مختلف از بیدار شدن تا خوابیدن شبانگاه و حتا ناخن گرفتن و رنگ بر مو نهادن صحبت می کند ، با ادبیات خاص دینی خود و از  زبان مقدس ائمه معصومین (ع)در صدد تبیین فرهنگ عمومی دینی است.

به عبارتی مدیریت فرهنگ عمومی ،از دیر باز یکی از دغدغه های دینی ما بوده و پیشوایان دینی با ارائه مدلی از «سبک زندگی» ضمن ارائه آموزش های لازم به بیان دلایل خود برای هریک از این آداب (یا به عبارت امروزی خرده فرهنگ ها ) پرداخته اند.[1]

شاید ساده و جامع ترین تعریف بومی فرهنگ عمومی به بیان مهندس منصور واعظی دبیر شور ای فرهنگ عمومی کشور:فرهنگ عمومی عبارتست از دانش، گرایش و رفتار عامه مردم .

به عبارتی و بر اساس این تعریف محتنوای دانایی مردم به همراه علاقمندی های آنان شکل دهنده کنش هایی از افراد هست که در مجموع آفریننده یک نوع آداب عمومی در زندگی روزمره و تشکیل یک عرف پذیرفته شده با عنوان فرهنگ عمومی است.

بنابر این هر تغییری در دانش، هر تاثیری در علاقه و گرایش و بالاخره هر عاملی که در تحول رفتاری و عادتی جامعه به وجود آید می تواند تغییر دهنده ی فرهنگ عمومی جامعه باشد و با همین سنجه می توان تشخیص داد که کدامیک ار فعالیت هایی که با عنوان و تحت لوای کار فرهنگی انجام می شود ،بنا بر تاثیرگذاشتن یا نگذاشتن بر این سه مولفه فرهنگی است و کدامیک از کارها علیرغم بهره گیری از این عناوین به دلیل بی تاثیری در دانش و گرایش رفتار جامعه فرهنگی نیست؟

از طرف دیگر به تعبیر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای « فرهنگ عمومی دارای دو بخش است. یک بخش آن ظاهری و بارز مثل: شکل لباس و شکل معماری است که تأثیر خاصی بر روی ذهنیات و خلقیات و منش و تربیت افراد دارد و بخش دیگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم، وقت‌شناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترهاست.»

به همین دلیل رصد و سنجش فرهنگ عمومی و مشخص کردن جایگاه هر یک از شاخصه ها در کنار مشاهده نیازمند بررسی های دقیقتری است و این امر بر خطیر بودن کار در این حوزه می افزاید.

 

مشکلات ما و فرهنگ عمومی

بر اساس آن چه گذشت ، فرهنگ عمومی سپهر حیات مادی و معنوی جوامع است و در این آسمان بزرگ دام و دانه ی یکایک افراد ، در کنار یکدیگر قرار گرفته است و از طرفی  در زمانه ای قرار داریم که انواع مکاتب و طرائق زندگی مادی و معنوی سه عنصر اصلی این عرصه را دچار مشکلات عدیده نموده اند.

 به بیان دکتر حداد عادل رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی :« در هر قومي که از فرهنگ خود تهي نشده باشد، اشخاص و مردم بي آن که با هم قراردادي داشته باشند، مانند نوازندگان يک گروه هم نوازي، همه در يک دستگاه مي نوازند، حتي اگر سازهاي مختلفي در دست داشته باشند. در جامعه اي که فرهنگي قوي و نيرومند بر آن مسلط باشد، همه هنرمندان تحت تاثير آن روح مشترک زنده در فضايي مشترک کار مي کنند و فرهنگ مانند ريشه به رفتارهاي آنان غذا مي رساند و به آن رفتارها تعين و حرکت و جهش مي بخشد.  امروز اين اتصال و ارتباط با فرهنگ در جامعه ما ضعيف شده است. نمي توان ملتي مثل ملت ايران را با اين تاريخ چند هزار ساله و  اين دين و اعتقاد، يک باره از فرهنگ تهي کرد و فرهنگ ديگري را از قوم و ملت ديگري آورد و به جاي نشاند به مردم گفت غربي شويد. گرفتاري ما اين است که نه غربي شده ايم- که نمي توانيم بشويم و نبايد بشويم- و نه مسلمان شرقي و ايراني باقي مانده ايم.»

این تعلل و تحیر در زمانه ای رخ می دهد که که رسانه های گروهی اهتمام ویژه ای برای شکل دهی و مدیریت فرهنگ عمومی جامعه ی ما به دلایل مختلف خود دارند.

گرچه از سه ضلعی که پرفسور حمید مولانا در خصوص فرهنگ عمومی شامل نگره ی جامعه توده وار ، جامعه فن آوری اطلاعات سالار و فرهنگ عمومی مبتنی بر اقتصاد سیاسی[2] یکی از آن ها که مبتنی بر عقاید چپ گرایانه در دنیای معاصر بوده با از بین رفتن سیطره شوروی از  نابود شده اما نباید فراموش کرد که امروزه سیطره ی فرهنگی غربی طی عناوین فریبنده ای مانند جامعه آزاد و باز می کوشد ، نظم نوین جهانی را بر دهکده جهانی مک لوهان حاکم نماید و به مدد رسانه ها فرهنگ ها را کنترل ، تغییر و استحاله دهد و زمینه های واقعی تغییر یک فرهنگ به یک فرهنگ دیگر را فراهم نماید.

از این بعد و در عرصه ی «جنگ فرهنگی» تغییر در نحوه ی شانه زدن مو و یا پوشیدن یک لباس خاص و گرایش به یک نوع موسیقی غربی  تنها تغییر مذاق یک جوان در حوزه ی زیبایی شناسی و تنوع عقاید نیست بلکه صدای تیشه ای است که بر رگ و ریشه ی یک تمدن کهن می خورد و فارغ از این که چنین تغییری در نهایت باعث تقویم یا تزلزل پایه های یک حکومت گردد کوس نابودی تمام هویت یک ملت است و آن هایی که به دلیل هر مشکل و یا اختلاف و عناد سیاسی تن به وادادگی فرهنگی می دهند بیش از هر چیز از بیماری از خود بیگانگی خود بی خبر و غافب می مانند.

 

مسائل فرهنگ عمومی در جامعه ی ایران

 

مطابق آن چه در طاهره شالچیان در مقاله پژوهشی « مسائل فرهنگ عمومی» منعکس کرده است ،نبرد فرهنگی دشمنان در حالی بر پیکره نحیف و مظلوم فرهنگی ما می تازد که حداقل 72 نوع فرهنگ کاربردی و اجتماعی در سپهر فرهنگ عمومی ما وجود دارد که در بسیاری از آن ها دچار نقص و مشکلات جدی هستیم.

به عنوان مثال وقتی رهبری بزرگ انقلاب اسلامی در ابتدای سال 1390 درباره ی نامگذاری سال جهاد اقتصادی  در جمع مجاورین و زائرین حضرت امام رضا(ع) سخنرانی می فرمودند، کرارا بر نقش های فرهنگی در همین زمینه تاکید داشتند و مسئولینی که در زمینه نهادینه کردن لوازم فرهنگی این جهاد دارای مسئولیتند را مورد خطاب قرار می دادند.

گرچه به طور بدبینانه – چنانچه عده ای از نویسندگان و صاحب نظران بر اساس یک بیماری فرهنگی دچار سیاه نمایی هستند – نمی توان به سبک نوشته هایی مانند«جامعه شناسی به زبان خودمانی» در پی وارونه نشان دادن کلیه صفات مثبت فرهنگی ایرانیان در قبل و بعد از اسلام یود اما باید قبول کرد که ظرفیت های فرهنگ عمومی ما با آن چه که مورد نیازمان برای جنگ همه جانبه فرهنگی با دشمن است هیچ تناسبی ندارد.

متاسفانه جامعه ی ما به بیان بسیاری از صاحب نظران در فرهنگ های بسیار مهم و حساسی مانند کار، صداقت،بهره وری ، ازدواج، معاملات وشفافیت، بهره گیری از رسانه ها، نحوه ارتباط با کودکان و بزرگسالان ،آپارتمان نشینی، رانندگی ،میهمانی و میزبانی،پوشش و حجاب، آشپری و عدم اسراف و قانون مداری و بسیاری دیگر از شاخصه های اساسی ، دچار اشکالات عمده در بافت فرهنگ عمومی است و نمی توان انتظار داشت که از دل چنین جامعه ای افرادی نهاد مدار ، متعهد ، متعادل و مسئول تربیت شده و به ایفای نقش بپردازند و بتوانند دشمنان فرهنگی این مرز و بوم را از آن چه بدان دلبسته اند نا امید کند.

به عبارت دیگر امروزه بسیاری از مشکلات باعث شده که آسیب پذیری جامعه ی ما در حوزه های فرهنگی به شدت افزایش پیدا کرده و در این راستا آسیب های بسیار زیادی به دانش، بینش و عقاید افراد وارد شود.

به عبارتی گرچه فرهنگ به عنوان یک نیروی بازدارنده باید در مقابل انتقال اجباری یا تهاجم فرهنگی نرم و سخت را از خارج مرض ها بگیرد اما در دل خود نیز باید قابلیت بازپیرایی و تربیت اجتماعی صبور ، اما با نشاط را داشته باشد.

جامعه ای که در شرایط کنونی ظرفیت چنین سرمایه گذاری هایی را به دلایل مختلف در خود نیافته و منتظر برنامه ریزی  دیگران برای خود است.

 

 هزار راه نرفته

پرواضح است که اگر بتوانیم برای تحقق چنین آرمانی ، کلیه کارهای به ظاهر فرهنگی فعالین را از چنین فیلتری گذرانده و سپس اجازه ی اجرای آن صادر شود و به بیان یک مدیر فرهنگی نهادهای فرهنگی بتوانند تمام پتانسیل های فرهنگی کشور را در خدمت یک قرار گاه واحد فرهنگی قرار داد ، راه های نرفته بسیاری وجود دارد که به جای کارهای  موازی و بی حاصل می توان به هر کدام  از آن ها پرداخت و راه اصلاح فرهنگ عمومی را با چنین دیدگاهی هموارتر از همیشه و آماده ورود به جهان جدید و نوین ارتباطات و اختراعات نمود.

ورودی قدرتمندانه و سربلند ( عاری از هرگونه سرشکستگی و ضعف درونی) به قرنی که اهتمام اصلی طواغیت آن اجرای  یک استعمار تمدنی غیر قابل علاج به روش های پیچیده ارتباطاتی و فناورانه می باشد.



[1] برخی از این برهان ها تحت عنوان علل الشرایع توسط دانشمندان مختلف جمع آوری شده که از مهمترین این کتب می توان به کتاب علل الشرایع شیخ صدق رضوان الله علیه اشاره نمود.

[2] کتاب گذر از نوگرایی