قبل از آن که علم ژنتیک نشان دهد که صفات نسل در میان افراد تکرار می شود، ایرانیان کهن اعتقاد داشتند که فروه ایزدی در نیکان و نسل ایشان تکرار می شود و به همین دلیل به فرزندان بزرگان و شهریاران دادگر احترام می گذاشتند و اعتقاد داشتند که منجیان اجتماعی باید از میان افرادی که از چنین نسل هایی زاده می شوند ظهور کنند و به عبارتی منجی در ادبیات اوستایی (سوشیانس)  باید از پاکیزه زادگان باشد.

اسلام توجه خاصی به علم وراثت دارد و گرچه با مثال زدن قضیه پسر گمراه نوح نشان می دهد که انحراف در هر مرتبه ای  - حتا در میان فرزندان مستقیم پیامبران - نیز شدنی است اعتقاد دارد که پیشوای الهی باید به لحاظ وراثتی نیز دارای مشخصات خاصی باشد.

مثلا یکی از صفات امامان در فرهنگ شیعه این است که (لم تنجس الجاهلیه بانجاسها )یعنی کثیفی جاهلیت هیچگاه دامان پاک خانواده ی عظیم الشان پیامبری را لکه دار نکرد  و پیامبران و ائمه از هر خاندانی باید از صلب انسان های با ایمان و رحم بانوان پاکدامن گذشته باشند تا بتوانند همه ی شئون عصمت و پاکدامنی را به ان گونه ای که باید و شاید به جای آورند.

قران کریم هم بر این نکته پای می فشارد که همه بشریت از نسل آدم و همه انبیا بزرگ از نسل نوح و نجات یافتگان کشتی او پدران سه دین بزرگ جهان یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، فرزندان بزرگ پرچمدار یکتا پرستی یعنی حضرت ابراهیم هستند.

اسلام قائل به قداستی برای این نسل نیست بلکه اعتقاد دارد ممکن است در میانه این نسل نیز افرادی ناخلف ظهور کنند و به ایراهیم که درخواست امامت برای نسلش می کند خطاب می شود که (لاینال عهدی الظالمین) پیمان من در اختیار انسان ستمگر قرار نمی گیرد( خواه از ذریه تو باشد و خواه نباشد)

در عین حال فرهنگ تشیع و اسلام عقیده دارد که به خاندان های عزیز باید احترام بیشتری گذاشت،به عنوان مثال پیامبر می فرمودند: به احترام پدر به فرزند احترام گذاشته می شود و از این که کسی فرزند بزرگواری را خوار نماید نهی می کردند.

در این میان احترام به فرزندان پیامبر دارای ابعاد سیاسی و اعتقادی دیگری بود. اولا در قرآن خدا به پیامبر امر کرده بود که به مردم بگوید برای مزد رسالت چیزی جز دوستی خاندان و نزدیکانش نمی خواهد – قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی -

از سوی دیگر همین محبت مردم به خاندان پیامبر راهنمای جامعه برای اعتقاد به امامان بود .یعنی محبت به خاندان پیامبر باعث می شد مردم به سران کفر و نفاق که به جای پیامبر غاصبانه تکیه زده بودند ،اعتقاد نداشته باشند و متوجه شوند که وقتی فرزندان پیامبر از حکومتی رویگردان هستند این بدان معنی است که آن حکومت مشروعیت ندارد.

نکته ی دیگری که در این زمینه مطرح بوده این که در ادبیات فکری شیعه،موضوع وراثت ظاهری و باطنی امامان از اهل بیت چراغی برای تشخیص مصداق امام بود و به همین دلیل همه افراد خاندان امامت همواره تحت فشار حاکمان بناحق بوده و تحت محرومیت های شدید قرار داشتند.

به همین دلیل احادیث زیادی در فضیلت نکوداشت آنان و رفع حوائج مادی و معنوی شان صادر می شد  از جمله این که امام صادق فرمودند از بهترین کارها نیکی کردن به فاطمه و فرزندان فاطمه است.

تجلیل سادات در فرهنگ شیعه در واقع نماد احترام به همان مجاهدت ها و سختی هایی است خاندان پیامبر برای روشن نگاه داشتن چراغ دین کشیدند و تجدید پیمان با همان آرمان هایی است که خون های زیادی از خانواده ی علی و فاطمه علیهما سلام برای ان ریخته شده است.

هم چنین حق شناسی از همان پیامبری است که ازسوی خدا محبت خویشانش به عنوان مزد رسالت سنگین و انسان ساز او معرفی شده است.