چقدر غریب است ارباب ما!
اکثراً با تبریک میلاد خجسته امام زمان علیه السلام بر این نکته پای
میفشارند که جشن و سرور عمومی و باشکوهی در نظر گرفتهاند: اجزای این
برنامهها هم کاملاً مشخص است، تلاوت قرآن و سرود ملی توسط کاست یا سی دی،
موسیقی، تئاتر کمدی، باز موسیقی صحنه، شعبده بازی، نورافشانی، نمایش
کودکان و باز تقدیم جوایز به همنام حضرت حجت. . .!
از این مقام مسئول میپرسم که هدف از برگزاری جشن چیست؟
قاعدتاً میگوید آشنایی مردم با فرهنگ مهدویت و آشنایی آنها با ابعاد وجودی صاحب الزمان!
هرچه فکر میکنم دستگیرم نمیشود، تناسب این میان پردههای شاد با محتوا و اهداف در چیست؟
***
باز جٌنگ و باز لب زدن
تلویزیون حوصله همهمان را سر برده، جنگها یکی پس از دیگری و البته برخی فیلمهای 2010 و 2011 (که هنوز ساخته نشدهاند)، زیر نویسها یکی از پی دیگری در صدد تبریک گفتن و تشویق ما برای باز کردن حساب در فلان بانک و چنان مؤسسه مالی و اعتباری هستند.
روحانی بزرگواری، غریبانه دارد با مجری جنگ حرف میزند و بقیه هم در حال میوه خوردن یا خروج از سالن 10000 نفری کشور هستند.
حوصله خود مصاحبه شونده هم سر رفته، از بس که سؤالات آقای مجری بیربط و کلیشهای است. خود روحانی هم ترجیح میدهد که فلان خواننده نیست در جهان بیاید و در غیاب گروه موسیقی نداشتهاش روی آهنگهای ارگ خانهشان لب بزند.
***
هیأت فلان حسینیه
در حسینیه. . . روحانی در حال صحبت کردن درباره مهدویت است. هم نفس گرمی دارد و هم مطالب خوبی میگوید.
اکثر جوانترها در خیابان و ایستگاه صلواتی مشغولند اما صحن حسینیه باز هم شلوغ است. کمی نمیگذرد فلان مداح وارد میشود و پشت سرش همه دوستداران و مجلس گرمکنهایش میریزند و بدون خونریزی وسط جلسه را فتح میکنند.
روحانی میفهمد که در این وضعیت دیگر جای ادامه دادن سخن نیست، صلوات ختم میکنند و مداح روی پله منبر مینشیند. بعد از اندک دعایی برای فرج همه را متوجه خود میکند:
ناز قدمهای آقا، از آن کفهایی که از اول مجلس نزدهاید، بزنید. . .
از مجلس بیرون میآیم
چقدر غریب است ارباب ما!
از این مقام مسئول میپرسم که هدف از برگزاری جشن چیست؟
قاعدتاً میگوید آشنایی مردم با فرهنگ مهدویت و آشنایی آنها با ابعاد وجودی صاحب الزمان!
هرچه فکر میکنم دستگیرم نمیشود، تناسب این میان پردههای شاد با محتوا و اهداف در چیست؟
***
باز جٌنگ و باز لب زدن
تلویزیون حوصله همهمان را سر برده، جنگها یکی پس از دیگری و البته برخی فیلمهای 2010 و 2011 (که هنوز ساخته نشدهاند)، زیر نویسها یکی از پی دیگری در صدد تبریک گفتن و تشویق ما برای باز کردن حساب در فلان بانک و چنان مؤسسه مالی و اعتباری هستند.
روحانی بزرگواری، غریبانه دارد با مجری جنگ حرف میزند و بقیه هم در حال میوه خوردن یا خروج از سالن 10000 نفری کشور هستند.
حوصله خود مصاحبه شونده هم سر رفته، از بس که سؤالات آقای مجری بیربط و کلیشهای است. خود روحانی هم ترجیح میدهد که فلان خواننده نیست در جهان بیاید و در غیاب گروه موسیقی نداشتهاش روی آهنگهای ارگ خانهشان لب بزند.
***
هیأت فلان حسینیه
در حسینیه. . . روحانی در حال صحبت کردن درباره مهدویت است. هم نفس گرمی دارد و هم مطالب خوبی میگوید.
اکثر جوانترها در خیابان و ایستگاه صلواتی مشغولند اما صحن حسینیه باز هم شلوغ است. کمی نمیگذرد فلان مداح وارد میشود و پشت سرش همه دوستداران و مجلس گرمکنهایش میریزند و بدون خونریزی وسط جلسه را فتح میکنند.
روحانی میفهمد که در این وضعیت دیگر جای ادامه دادن سخن نیست، صلوات ختم میکنند و مداح روی پله منبر مینشیند. بعد از اندک دعایی برای فرج همه را متوجه خود میکند:
ناز قدمهای آقا، از آن کفهایی که از اول مجلس نزدهاید، بزنید. . .
از مجلس بیرون میآیم
چقدر غریب است ارباب ما!
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۵/۰۴ ساعت ۳ ب.ظ توسط محمد صادق دهنادی
|